بریدههایی از کتاب یک عاشقانه آرام
۴٫۰
(۳۱۴)
زندگی روزمرّهٔ مؤمنانهٔ اندیشمندانه. این تمامِ حرف من است.
سلمی
__ شما ادبیات میبافید آقا! ادبیات، تقلیدِ زندگیست نه عین زندگی.
__ ادبیات، نوعِ نابِ زندگیست، خانم! انسان، تا درد نکشیدهباشد نمیتواند درد را بنویسد __ آنطور که ادبیات نوشتهباشد.
Saeed
مطمئن باش که چیزی به نام «بارآوردن» وجودندارد؛ «بارآمدن» وجوددارد، و بارآمدن، محصول اندیشه و ارادهٔ خود توست نه آنچه به تو مُنتقلکردهاند.
Saeed
مصرفکردنِ ذرّهذرّهٔ زندگی، امّا نه مصرفیکردنِ زندگی.
مصرفکردنِ عشق، مهر، ایمان، شور، نیرو، امّا نه دستمالیکردنِ اینها، بیریختکردن و ازشکلانداختنشان.
سلمی
و از کابوسِ مِه به بارانِ رؤیا نمیشود رسید چه رسد به بلورِ شفّافِ واقعیت.
کاربر 401
نگذاریم عطرِ هیزمِ تر، بوی پنیرِ تازهٔ بینمک، شکلِ ماهی قزلآلای خالْقرمزی که بر خاک میافتد، سرمای «سَردْچال» و کِزکردن کنار آن چراغِ خوراکپزیِ کهنهٔ تُلُمبهیی، صدای نَفَسهای دخترک که تازه بهدنیاآمده، از یادمان برود تا باز، زمانی، به یادشان آوریم. مگر به تو نگفتهام که «یاد، انسان را بیمار میکند»؟ نگفتهام؟
کاربر 401
«هزار»، ابزاریست که اعتبارش تنها در یادآوری عمق است نه طول. عشق، یک قطارِ مسافربری نیست تا تو اگر کمی دیر رسیدی، قطار رفتهباشد و تو ماندهباشی__ با چمدانهای سنگین، با تأسّف، با قطرههای اشکی در چشمانِ حسرت
کاربر 401
خستهشدن و حوصله نداشتن، امّا، به معنای دوستنداشتن نیست.
Saeed
انسان، بدون عشق، دردِ روح را ادراک نخواهدکرد، و بدونِ دردِ روح، بخشی از خداوندِ خدا را در خویشتنِ خویش نخواهدداشت.
fifi
من هرگز نمیگویم در هیچ لحظهیی از این سفرِ دشوار، گرفتار ناامیدی نباید شد. من میگویم: به امیدْ بازگردیم __ قبل از آنکه ناامیدی، نابودمان کند.
golnaz.mh
اگر میخواهی عاشق خوبی باشی یا خوب عاشقت باشند، حتّی در نوجوانی __ سِنّی که عشق، چیزی جُز برق نگاه، لمسِ دست، و تشنگی لبها نیست __ به خویشتن بیاموز که علیرغم همهٔ دلمشغولیها، بچّهها را با تمامیِ پهناوری بیکرانهٔ قلبت عزیز بداری. این کار، بهآسانی، شدنیست __ مثلِ ازبَرکردنِ یک غزلِ نابِ مولوی.
منکسر
انسان، در هفته، به دو روز تعطیل نیازمند است؛ امّا به دلیلِ کوتاهی، کاهلی، کمکاری، یا بیشْخواهی، نتوانستهاست به این تعطیلی قطعاً لازم و منطقی دستیابد.
انسان، مسلماً، در هفته به دو روز تعطیل محتاج است: روزِ نخست، برای آنکه به کوه و دشت و بیابان بزند، هوایی بخورد، بِدَود، بازیکند، آزاد باشد، ورزشکند، خود را در متن طبیعت بکوبد و خمیر کند و از نو بسازد؛ روز دوم برای آنکه به خانه برسد و به همهٔ خُرده مسائلی که آنها را در طول هفته به جمعه حواله دادهاست، و استراحتکردن و خُفتن و کاهلیکردن و خستگیهای روز نخست را از تَن بهدر کردن.
Tara
معجزهیی در کار نیست. هیچچیز مانندِ اراده به پرواز، پریدن را آسان نمیکند.
کاربر ۲۹۹۴۶۰۱
دوستداشتن، یکطَرَفه میشود امّا به ضربِ تهدید نمیشود، و این آن چیزیست که سلاطین میخواهند: مردم، آنها را بپرستند، آنها از مردمْ بیزار باشند.
Reyhaneh
عاشق، بهانه نمیگیرد.
عاشق، نِق نمیزند.
عاشق، در بابِ زندگی، سخت نمیگیرد.
Reyhaneh
شیرینیِ زندگی از آنجا سرچشمه میگیرد که تو، بر مشکلات، غلبهکنی. بدونِ این غلبه، زندگیمان خالیِ خالیست.
Fatemeh
خداوندِ خدا، پیش از آنکه انسان را بیافریند، عشق را آفرید؛ چراکه میدانست انسان، بدون عشق، دردِ روح را ادراک نخواهدکرد، و بدونِ دردِ روح، بخشی از خداوندِ خدا را در خویشتنِ خویش نخواهدداشت.
Reyhaneh
همیشه خاطراتِ عاشقانه، از «نخستین روز، نخستین ساعت، نخستین لحظه، نخستین نگاه و نخستین کلمات آغاز میشود» همانگونه که سیاست، از نخستین زندان، نخستین شلّاق، و نخستین دشنامهای یک بازپرس.
Reyhaneh
اعدام؟ چه حرفها! در میانِ همهٔ جانورانِ جهان، فقط انسانها اعدام میشوند __ بهوسیلهٔ انسانها. دیگر هیچ جانوری اعدام نمیشود، و نمیکند.
Reyhaneh
سَرَت را قدری بیاور جلو تا باز هم آهستهتر بگویم: بهترین دوستِ انسان، انسان است نه کتاب.
منکسر
حجم
۲۰۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۲۰۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
قیمت:
۹۰,۰۰۰
تومان