بریدههایی از کتاب یک عاشقانه آرام
۴٫۰
(۳۱۴)
عشقِ به دیگری ضرورت نیست، حادثه است.
عشقِ به وطن، ضرورت است، نه حادثه.
عشقِ به خدا ترکیبیست از ضرورت و حادثه.
ملی خانم
هنوز هم، امّا، میتوان روبهروی آینه، در خلوتِ خانه، نشست، به خود نگاهکرد، و از خود پرسید: آیا همانقدر خوبی که سالها پیش از این بودی؟ آیا طهارتِ کودکی، صفای نوجوانی، شور جوانی، و آن ایمانِ عظیم را که در دلداشتی، با خود نگهداشتهیی؟
•سیب•
چرا ناامیدان، دوستدارند که ناامیدیشان را لجوجانه تبلیغکنند؟
چرا سرخوردگان مایلند که سَرخوردگی را یک اصلِ جهانی ازلی __ ابدی قلمداد کنند؟
چرا پوچگرایان، خود را، برای اثباتِ پوچبودنِ جهانی که ما عاشقانه و شادمانه در آن میجنگیم، پارهپاره میکنند؟
آیا همین که روشنفکران بخواهند بیماریشان به تن و روحِ دیگران سرایتکند، دلیل بر رذالتِ بیحسابِ ایشان نیست؟
•سیب•
عشقِ به دیگری ضرورت نیست، حادثه است.
عشقِ به وطن، ضرورت است، نه حادثه.
عشقِ به خدا ترکیبیست از ضرورت و حادثه.
کاربر ۴۲۰۴۸۶۹
هُنر، آفرینشی عاشقانه است.
افسانه
شیرینیِ زندگی از آنجا سرچشمه میگیرد که تو، بر مشکلات، غلبهکنی. بدونِ این غلبه، زندگیمان خالیِ خالیست
sss
بسیاری از راهها را پیاده باید رفت. سوارگان، هرگز آنچه را که باید ببینند، نمیبینند.
العبد
زمان نمیتواند بلورِ اصل را کِدِر کند__ مگر آنکه تو پیوسته برقانداختنِ آن را از یاد بُردهباشی.
MaaM
__ خودش وابسته به کدام مکتب بود؟
__ زندگی
احمد رضا
بهجای پساندازکردنِ حرفهای قدیمی، حرفهای نو تدارُک ببین!
محمدرضا میرباقری
زندگی را با کوه، با آسمان، با هدف، با ایمان و عشق، پُر باید کرد، یا باید خالی و پوک و ناقابل نگهشداشت و نامِ زندگی را از روی آن برداشت.
shariaty
عشق، شکستن و پارهکردنِ حریمِ ممنوعیتهای ناموَجَّه است.
عشق، اوجِ آزادی فردیست برای آنکس که خواهانِ شریفترین آزادیهاست.
عشق، نوعِ عمیق و متعالی اخلاق است که به جنگ با شبهاخلاق و اخلاقیاتِ بازاری میرود.
shariaty
خاطره، ویرانکردنِ حال است، و ویرانکردنِ حال، ازمیانبردنِ تنها بخش کاملاً زنده و پُرخونِ زندگی: عشق.
shariaty
عاشق، بهانه نمیگیرد.
عاشق، نِق نمیزند.
عاشق، در بابِ زندگی، سخت نمیگیرد.
تخممرغِ تازهٔ پُخته، عطرِ ماندگاری دارد.
عاشق، به نان خالی و ظرف پُر از مَحَبّت راضیست.
shariaty
عزیز من! بسیاری از راهها را پیاده باید رفت. سوارگان، هرگز آنچه را که باید ببینند، نمیبینند.
سلمی
شاید سرانجام بتوانیم راهی برای آنکه بدونِ مِهِ دروغین شادمانه و پُر زندگیکنیم بیابیم __ راهی خاکی و باریک و قدیمی، یا کورهراهی نکوبیده و ناهموار و نو.
ladan ch
عشق، تَن به فراموشی نمیسپارد __ مگر یک بار، برای همیشه.
جامِ بلور، تنها یک بار میشکند. میتوان شکستهاش را __ تکّههایش را__ نگهداشت؛ امّا شکستههای جام__ آن تکّههای تیزِ بُرَّنده__ دیگر جامْ نیست.
احتیاط باید کرد. همهچیز کهنه میشود، و اگر کمی کوتاهی کنیم، عشق نیز. بهانهها جای حسّ عاشقانه را خوب میگیرند.
اینطور است. همیشه هم اینطور بوده.
کاربر 401
میدانست نگفتن، همان دروغگفتن است __ قدری کثیفتر.
ملی خانم
عاشق، کم است، سخنِ عاشقانه، فراوان.
کاربر ۲۹۷۷۰۴۱
عشق، آنگاه که به واژه تبدیل شد، و به نگاه، و به آواز، و به نامه، و به اشک، و به شعر، و در بستهبندیهای کاملاً متشابه به مشتریانِ تشنه، عرضه شد، در هر بازارِ غیرمُسقّفی هم میتوان آن را خرید و به معشوق، هدیه کرد؛ و همین عشق را تحقیر کردهاست.
عزیز من!
کاربر ۲۹۷۷۰۴۱
حجم
۲۰۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۲۰۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
قیمت:
۹۰,۰۰۰
تومان