بریدههایی از کتاب یک عاشقانه آرام
۴٫۰
(۳۱۴)
درد، مِلکِ عاشقان است.
𝑯𝒂𝒅𝒊𝒔
عشق، تَن به فراموشی نمیسپارد __ مگر یک بار، برای همیشه.
𝑯𝒂𝒅𝒊𝒔
__ عسل، بگو! چونکه ما جُز «گفتن»، هیچچیز نیستیم. عشق، نوعی گفتن است و عالیترین نوعِ گفتن. جنگ هم گفتن است. ایمان هم گفتن است. نگاهکردن، یک واژهٔ نرم است. خدا، کلمه بود__ برای انسان. خدا چهچیز بهجُز کلمه میتواند باشد؟ احساس؟ عظمت؟ مطلق؟ کمال؟ مگر اینها جُز کلماتِ خوب، چیزی هستند؟ عسل، بگو! دوستداشتن را بگو! ایمان را بگو! کمی خلوص کافیست تا جهان به یک واژهٔ مخملی تبدیلشود.
𝑯𝒂𝒅𝒊𝒔
مِهی که در درون آن، هرچیز غمانگیز، محو و کمرنگ شود. تو از من میخواهی که شادمانه و پُر زندگیکنم. نه؟ برای شادمانه و پُر زیستن، در عصرِ بیاعتقادیِ روح، در مِه زیستن ضرورت است.
𝑯𝒂𝒅𝒊𝒔
یک روز، خواهددید که از وطن و مردُمِ وطن میتوان گریخت؛ امّا از چنگِ گندیدگی روحِ خویش، گریختن ممکن نیست. یک روز، در غُربت، به زارزدن خواهدافتاد؛ به ندامتی زارزنان.
shariaty
اینجا چه میخواهید؟
__ برای عسل آمدهام: عسلِ اصل.
__ منم. منم عسلِ اصل.
__ عسل میخواهم نه کندوی عسل__ با صدهزار زنبورِ گَزَندهٔ بیپروا.
عسل خندید.
__ منم. اسمم «عسل» است، و اصلِ اصلم.
shariaty
عشق خطرناک است نه عاشق.
Ali
عشق، یعنی پویشِ نابِ دائمی. به سراغِ خستگانِ روح نمیآید.
farzane
به چیزی ایمان بیاور، وَ مؤمن بمان! دیگر نیندیش تا شککنی. فقط بندهٔ آن ایمان باش؛ بندهٔ آنچه که با قلبت قبولکردهیی. همین.
Ali
عشق، رَجعت به آغازِ آغاز است؛ به شروع؛ به همان لبخند، همان نگاه، همان طعم؛ امّا نه خاطرهٔ آنها، خودِ آنها.
mahtab saneei
عشق، قیامِ پایدارِ انسانهای مُقتدر است در برابرِ ابتذال
arghavan
__ اعتقاد، خطرناک است آقا!
__ و عشق، از آن هم خطرناکتر است. من میدانم.
Chica
__ میدانی؟ صبح زود، عطرِ غریبی دارد؛ عطری که در انتهای صبحِ زود، تمام میشود و هرگز به مشامِ آنها که تا کمرکشِ ظُهر میخوابند نمیرسد.
کسالت، کسالتْ میآورد، خواب، خواب.
تو میگویی: امّا یک روز در هفته، یا در هر پانزده روز لااقل یک روز، باید حق داشتهباشیم که دیر از خواب برخیزیم؛ حتّی خیلی دیر.
فاطمه دستان
عاشق، زمزمه میکند، فریاد نمیکشد.
Raha_thranii
عکس را دوستندارم. عکس، انسان را اسیر خاطره میکند.
Fa Ne
یک کندو عسل، بهقدرِ یک قطره محبّت شیرین نیست
سجاد پیرزاد
عاشق، گهگاه، تنگحوصله، شکّاک، و مضطرب میشود. گهگاه، گرفتارِ سوءِظن. عشق باعث میشود که دلم نخواهد برای تو هیچ مسألهیی جُز زندگی مشترکمان وجود داشتهباشد. به همین دلیل، وقتی میبینم که آدمها، در دنیای تو، در حالِ عبورند، و به خصوص برخی مردان، احساس خاصّی پیدا میکنم که البتّه بَد آمدن نیست. این احساس هم خودش بخشی از عشق است؛ امّا بخش بسیار تلخ و آزارندهٔ عشق.
عشق، ضدِّ منطق است، و این بخش، ضدِّمنطقیترین بخشِ عشق است.
Shayan Shokri
دیگر، هیچ معجزهیی در کار نیست.
Shayan Shokri
نمیشود که با چیزی که به آن اعتقاد نداری کنار بیایی و باز هم کَسی باشی. آبرومند باشی. شریف باشی. چیزی باشی.
naghme
افسوس که نمیتوان بازگشت و از نو ساخت؛ امّا، دستکم، به آنها که در آغازِ راهند میتوان یادگاریِ کوچکی داد؛ شاید به کارشان بیاید.
Sobhan Naghizadeh
حجم
۲۰۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۲۰۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
قیمت:
۹۰,۰۰۰
تومان