بریدههایی از کتاب به خاطر زندگی
نویسنده:یئانمی پارک، مریان ولرز
مترجم:مریم علیمحمدی
ویراستار:مهدی خطیبی
انتشارات:کتاب کوله پشتی
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۴از ۱۰۰ رأی
۴٫۴
(۱۰۰)
حتی یکبار خواب کیم جونگ ایل را دیدم. لبخند زد و مرا در آغوش گرفت و آبنبات چوبی به من داد. خوشحال از خواب بیدار شدم و مدت زیادی یاد و خاطرهٔ این رؤیا بزرگترین لذت زندگیام بود. جانگ جین سانگ فراری مشهور کرهشمالی و شاعرِ فرهیخته و برجستهٔ سابق که در ادارهٔ تبلیغات کار میکرد، این پدیده را «دیکتاتوری احساسی» مینامید. در کرهشمالی برای دولت کافی نیست که کنترل کند کجا میروید، چه یاد میگیرید، کجا کار میکنید یا چه میگویید. آنها به این نیاز دارند که شما را از راه احساساتتان کنترل کنند.
کتاب خورالدوله
فکر کردن به این موضوع که من و بسیاری از دختران و زنان برای زنده ماندن در چین چه کارهایی انجام میدادیم، حالم را بد میکند. ای کاش هیچکدام از این اتفاقها پیش نیامده بود و من هیچوقت مجبور نمیشدم درموردِ این فجایع دوباره حرف بزنم، اما میخواهم همه درموردِ حقیقت تکاندهندهٔ قاچاق انسان باخبر شوند. اگر دولت چین به این سیاست سنگدلانهٔ اخراج پناهجویان به کرهشمالی پایان میداد، قدرت دلالها و واسطهگران برای سوءاستفاده و بردهکشی از این زنها کاهش مییافت. البته اگر کرهشمالی همچون جهنمی روی این کرهٔ خاکی نبود، دیگر نیازی نبود زنان به هر قیمتی به اولین مکان ممکن فرار کنند.
H.E.L.I.A
با آغاز هر سال، کیم جونگ ایل بیانیهای میداد و ما باید از بر میکردیم. در ۲۰۰۷ طولانیتر هم شد. «مردم کرهشمالی قویتر شدهاند، دشمنانمان شکست خوردهاند، اقتصاد بهتر شده است...» اما دیگر نمیتوانستیم تبلیغات را باور کنیم، زیرا زندگیمان روزبهروز بدتر میشد.
H.E.L.I.A
بهجایِ تغییر سیاستها و اجرای برنامههای راهگشا، سردمداران کرهشمالی به بحران با بیتوجهی و انکار پاسخ دادند، و در عوضِ گشودن راهی برای مساعدت از جامعهٔ جهانی و جذب سرمایهگذاری، رژیم به مردم پیام داد که باید روزی دو وعده غذا بخورند تا منابع غذایی ذخیره شود.
lucifer
همگی بیابانهای خودمان را داریم، شاید بیابان شما مثل بیابان من نباشد، اما همگی باید از آن عبور کنیم تا به هدفمان برسیم.
راه زندگی
در کرهشمالی برای دولت کافی نیست که کنترل کند کجا میروید، چه یاد میگیرید، کجا کار میکنید یا چه میگویید. آنها به این نیاز دارند که شما را از راه احساساتتان کنترل کنند. این رژیم با از بین بردن فردیتتان از شما بردهای برای دولت میسازد، و با ویران کردن تواناییتان برای عکسالعمل به واقعیتهای داخل و خارج کشور شما را منزوی میکند.
pooneh
بعضی اوقات که برای پر کردن سطل آب به پایین رودخانه میرفتم، درست همان موقع بادی مرطوب میوزید و من میتوانستم بوی غذاهای لذیذ، نودلهای روغنی و کوفته را از آشپزخانههای آنطرف استشمام کنم. همین باد صدای بچههای چینی را به من میرساند که لب ساحل مشغول بازی بودند. پسرها به زبان کرهای فریاد میزدند: «هی تو! تو که اونطرف وایستادی، حتماً گرسنهای؟»
و من در جوابشان فریاد میزدم: «نه! خفه شو چینیِ چاقالو.»
و این حقیقت نداشت. در واقع خیلی هم گرسنه بودم، اما دلیلی نداشت که با صدای بلند اعتراف کنم.
pooneh
به او گفتم تمام چیزی که در تمام این دوران میخواستم، فرصتی برای داشتن آزادی بود، درست همان چیزی که او در آمریکا داشت.
پاسخ احساسی این مرد، ذهنم را به قدرت داستانم معطوف کرد. این پاسخ مرا به زندگیام امیدوار کرد. با ساده بیان کردن داستان، من هم چیزی برای ارائه به دنیا داشتم.
امروز چیز دیگری یاد گرفتم. همگی بیابانهای خودمان را داریم، شاید بیابان شما مثل بیابان من نباشد، اما همگی باید از آن عبور کنیم تا به هدفمان برسیم.
sogol
برای من سختترین قسمت برنامه، یادگیری معرفی خودم در کلاس بود. تقریباً هیچکس بلد نبود این کار را انجام دهد، بنابراین معلمان به ما یاد دادند که اولین چیزی که موقع معارفه باید بیان کنیم، گفتن اسم است، سپس سن و زادگاه، و درنهایت صحبت دربارهٔ سرگرمیهای مورد علاقهمان، مثل هنرپیشه و بازیگر معروفی که دوست داریم و سرانجام شغلی که آرزویش را در سر داریم و اینکه میخواهیم چهکاره شویم. وقتی نوبت من رسید تا خودم را معرفی کردم، یخ کردم، نمیدانستم سرگرمی یعنی چه. معلمم توضیح داد که سرگرمی کار یا چیزی است که به تو احساس شادمانی میدهد. نمیدانستم چه چیزی در زندگی مرا شاد میکرد و سرگرمی من بهحساب میآمد. در گذشته تنها هدف من در کرهشمالی اجبار بر خوشحال کردن کیمها بود. بهعبارتی، بهدست آوردن رضایت آنها، و اینکه نمیدانستم قرار است در آینده به چه کاری مشغول شوم، اصلاً چرا باید برای کسی مهم باشد که چه آرزویی دارم. در کرهشمالی هیچ فردیتی وجود نداشت. وقتی معلم فهمید که در جواب اینها هنوز به نتیجه نرسیدهام، گفت: «خب، اول درموردِ رنگ مورد علاقهت بگو.» دوباره قفل شدم.
sogol
مأمور ارشد با مادرم در خانه ملاقات کرد و سپس او را به خانهٔ همسایهمان هدایت کرد. هر دو نشستند و مأمور چند دقیقه، غضبناک، با چشمان شیشهای سیاه او را نگاه کرد و سپس پرسید: «میدونی چرا اینجاییم؟»
مادرم جواب داد: «بله، میدونم.»
مأمور گفت: «خب، از کجا میدونی؟»
جواب داد: «از عموی چینی شوهرم این شایعه رو شنیدهم اون هم از دوستش شنیده.»
باز میپرسد: «تو چی فکر میکنی؟»
«این شایعهٔ وحشتناک و مزخرفیه!» و صادقانه توضیح داد: «این دروغیه که دشمنان ما اون رو ساختن و نیتشون ویران کردن بزرگترین ملت جهانه.»
دوباره میپرسد: «بهنظرِ خودت چه اشتباهی مرتکب شدهٔ؟»
«آقا! من باید به سازمان حزب مراجعه میکردم و این مورد رو گزارش میدادم، اما اشتباه کردم و فقط به شخص دیگه گفتم.»
مأمور در جواب مادرم گفت: «نه، اشتباه میکنی. اصلاً نباید اجازه میدادی این کلمات از دهنت بیرون بیاد.»
sogol
زمانیکه دایرهٔ لغاتتان برای توصیف دنیا بیشتر باشد، تواناییتان برای اندیشیدن به ایدههای پیچیدهتر افزایش مییابد.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
«اگر سخت کار کنید، پاداش نصیبتان خواهد شد و نتیجهٔ تلاشتان را خواهید دید.»
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
آزادی هم میتواند دردناک باشد.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
این حقایق مرا میترساند و امید را از من میگرفت؛ حس میکردم قبل از شروع باید تسلیم شوم.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
فکر زجر و شکنجهٔ دوباره در زندانهای کرهشمالی از تلخی مرگ هزارانبار تلختر بود.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
گفتم نگران نباش. باور کن همهچیز درست میشود
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
قاچاقچیان انسان از پایینترین رده تا بالاترین، همیشه قبل از آنکه زنی را بفروشند از او سوءاستفاده میکنند.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
در سوداگری انسان هیچچیز منصفانه و انسانی بهنظر نمیآمد
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
در کرهشمالی شما مجاز به انتخاب محل زندگیتان نیستید. دولت باید مجوز انتقال به بیرون از منطقهای را که ساکن هستید، صادر کند، و مسئولان به این آسانیها مجوز نمیدهند. دلایل مناسب برای گرفتن مجوز، فقط شرایط کاری، ازدواج یا طلاق است.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
در کرهشمالی دانشآموزان بیشتر از آنکه درس بخوانند، کار میکنند. آنها قسمتی از نیروی کار رایگان کشور هستند که شاید از فروپاشی کامل حفظش کنند. من همیشه یک دست لباس کار در کیف مدرسهام میگذاشتم. در بهار برای جمعآوری و پاکسازی مزارع میرفتیم و به کشاورزان کمک میکردیم. کار ما این بود که سنگهای درشت را از روی زمینها برداریم تا صاف و یکدست شوند، سپس ذرت میکاشتیم و زمینها را آب میدادیم.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
حجم
۸۲۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
حجم
۸۲۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
قیمت:
۵۷,۵۰۰
۴۰,۲۵۰۳۰%
تومان