بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تولد در توکیو | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب تولد در توکیو

بریده‌هایی از کتاب تولد در توکیو

گردآورنده:آتسوکو هوشینو
انتشارات:عهد مانا
امتیاز:
۴.۴از ۱۹۹ رأی
۴٫۴
(۱۹۹)
هرچیزی که در این دنیای مادی است محدود است. هرچیزی که حتی به ظاهر آزاد هم باشد. مثلا ممکن است کسی بگوید من آزادم هرکاری دلم بخواهد بکنم. ولی من می‌گویم هرکاری را نمی‌شود کرد. تو آزادی بین چند مورد محدود انتخاب کنی. ما در این جهان دایرهٔ بی‌نهایت برای انتخاب‌هایمان نداریم. مثلاً ما همیشه در عین اینکه آزادی حرکت داریم، ولی محدود به جاذبه هم هستیم. هیچ‌وقت نمی‌توانیم بیشتر از یک حد محدودی از روی زمین به بالا بپریم.
رز سپید
بودا قبل از مرگش به شاگردانش سفارش کرده بود از من مجسمه‌ای نسازید، ولی الآن هرجا بروید از بودا مجسمه‌ای گذاشته‌اند. هر کدامش هم یک شکلی است.
رز سپید
بعضی‌ها می‌گویند حجاب محدودیت است. می‌گویند ما آزادی می‌خواهیم. نمی‌خواهیم محدود باشیم. می‌خواهیم جسممان آزاد باشد و آزادانه لباس بپوشیم. ولی نظر من این است که حجاب در اسلام عین آزادی است. من سبک زندگی بعد از اسلام و قبل از اسلامم خیلی متفاوت است. زمین تا آسمان تغییر کردم، ولی چیزی که با همهٔ این تغییرات در من تغییر نکرد حس آزادی‌خواهی بود.
مستاجر خدا :)♡
به‌رغم تمام تبلیغاتی که می‌گفتند امریکا مهد آزادی و مبارزه با نژادپرستی است، تمام مناسبات سیاه‌ها از سفیدها جدا بود؛ حتی کلیسای آنها. در آن کلیسا حتی یک سفیدپوست هم وجود نداشت. همه سیاه بودند. ازشان می‌پرسیدم پس سفیدها کجا عبادت می‌کنند؟ می‌گفتند سفیدها کلیسای خودشان را دارند. من که زردپوست بودم آنجا خیلی اذیت شدم. خیلی‌ها مسخره‌ام می‌کردند. برای خیلی‌ها جای تعجب داشت که یک زردپوست وارد کلیسای سیاه‌ها شده. همهٔ اینها ذهنیتم را دربارهٔ امریکا و غرب عوض کرد و وقتی فهمیدم چندین‌سال درحال تلاش برای چیزی بوده‌ام که از اساس دروغ بوده حالم خیلی بد شد.
مستاجر خدا :)♡
مادران و مادربزرگ‌های‌مان قدیم‌ترها خیلی پوشیده بودند. خیلی با حجب و حیا بودند. ما یک لباس سنتی داریم به اسم «کیمونو». خیلی پوشیده است. هرکسی آن را می‌پوشید جایگاه و احترام خاصی داشت. الآن هم با اینکه جامعه به سمت بی‌حیایی رفته، ولی هرکسی لباس‌های پوشیده‌تری بپوشد از احترام بیشتری برخوردار است.
شهید زهره بنیانیان
چیزهایی که با عقل جور درنمی‌آمد؛ مثل اینکه یک کسی هم خدا باشد هم پیامبر. بعد این چه‌جور خدایی بود که مادر هم داشت. خب پس این جهان تا قبل از به دنیا آمدن خدا چگونه خلق شده بود و چگونه مدیریت می‌شد؟ گاهی اوقات سؤال‌هایم را از عمویم می‌پرسیدم و گاهی چراهای ذهنم را به کلیساهای مختلفی که می‌رفتم می‌بردم. بیشترشان وقتی می‌دیدند جوابی برایش ندارند می‌گفتند: تو اشتباه می‌کنی به این سؤالات فکر می‌کنی. این چیزها که چرا ندارد. این چیزها که دلیل نمی‌خواهد. این سؤال‌ها تا مدت‌ها توی ذهن من رژه می‌رفت. وقتی جوابی برایشان پیدا نکردم، کارم به جایی رسید که حس کردم همه چیز پوچ است.
محمدحسین
برای من خیلی عجیب بود این آدم‌هایی که به من می‌گفتند این کار را نکن، چطور خودشان را قانع می‌کردند بدون دانستن علت این اتفاقات، کار و زندگی کنند. چطور ممکن است در لذت‌ها و بازی‌هایشان سؤال نداشته باشند؟ چطور می‌توانستند این‌قدر زحمت بکشند، بدون اینکه علت و مقصدش را بدانند؟
Tara
صدای اذان به‌راحتی به گوش می‌رسید. انگار موجی از آرامش و نشاط دلم را پر کرد. داشتم صدای اذان را می‌شنیدم. آن‌هم از منارهٔ یک مسجد. حتی در خواب هم چنین سعادتی را باور نمی‌کردم. با هر فراز اذان من هم خدا را به بزرگی ذکر می‌گفتم. به یکتایی خدا و پیامبری حضرت محمد (ص) شهادت می‌دادم. چقدر کیف کردم وقتی به ولایت امیرالمومنین (ع) شهادت دادم. مست شده بودم بدون اینکه لب به شراب زده باشم.
محمود خادمی
برای من خیلی عجیب بود این آدم‌هایی که به من می‌گفتند این کار را نکن، چطور خودشان را قانع می‌کردند بدون دانستن علت این اتفاقات، کار و زندگی کنند. چطور ممکن است در لذت‌ها و بازی‌هایشان سؤال نداشته باشند؟ چطور می‌توانستند این‌قدر زحمت بکشند، بدون اینکه علت و مقصدش را بدانند؟
Dexter
عمویم به من انجیلی داده بود و گاهی اوقات آن را می‌خواندم. از عهد عتیق (تورات) که پر از جنگ و خون‌ریزی و شراب‌خواری بود خیلی خوشم نمی‌آمد. وقتی می‌خواندمش می‌ترسیدم. ولی عهد جدید (انجیل) را دوست داشتم. با این‌حال عهد جدید هم پر بود از حرف‌هایی که ازشان سر درنمی‌آوردم. چیزهایی که با عقل جور درنمی‌آمد؛ مثل اینکه یک کسی هم خدا باشد هم پیامبر. بعد این چه‌جور خدایی بود که مادر هم داشت. خب پس این جهان تا قبل از به دنیا آمدن خدا چگونه خلق شده بود و چگونه مدیریت می‌شد؟ گاهی اوقات سؤال‌هایم را از عمویم می‌پرسیدم و گاهی چراهای ذهنم را به کلیساهای مختلفی که می‌رفتم می‌بردم. بیشترشان وقتی می‌دیدند جوابی برایش ندارند می‌گفتند: تو اشتباه می‌کنی به این سؤالات فکر می‌کنی. این چیزها که چرا ندارد. این چیزها که دلیل نمی‌خواهد.
همچنان خواهم خواند...
اربعین در این زمانه بزرگ‌ترین آیهٔ خداوند بر روی زمین است. و نشانه‌ای است از جمع شدن سپاهیان امام موعود زیر پرچم امام حسین (ع).
گلی
از بچگی خانواده‌ام هروقت می‌خواستند وسیله‌ای برای خانه بخرند مادرمان می‌گفت فلان مارک را می‌خریم که تولید کشور خودمان است. به نظر من صدقه دادن و کارهای خیر خیلی خوب است ولی موقتی است. وقتی به کسی کمک مالی می‌کنیم درد او را موقتاً درمان کرده‌ایم. اما حمایت از تولید، باعث رونق اقتصاد می‌شود و رونق اقتصاد باعث ایجاد شغل. به نظر من عقل حکم می‌کند در کنار کمک‌های خیریه که موقتاً دردی را دوا می‌کند باید به فکر کاری بود که باعث ایجاد شغل می‌شود و آن درد را از ریشه دوا می‌کند.
روشنا
بعضی‌ها می‌گویند حجاب محدودیت است. می‌گویند ما آزادی می‌خواهیم. نمی‌خواهیم محدود باشیم. می‌خواهیم جسممان آزاد باشد و آزادانه لباس بپوشیم. ولی نظر من این است که حجاب در اسلام عین آزادی است. من سبک زندگی بعد از اسلام و قبل از اسلامم خیلی متفاوت است. زمین تا آسمان تغییر کردم، ولی چیزی که با همهٔ این تغییرات در من تغییر نکرد حس آزادی‌خواهی بود.
روشنا
در این مدت که با محسن زندگی می‌کردم به سخنرانی‌های آقا خیلی علاقه‌مند شده بودم. ایشان تاکید داشتند برای رونق تولید ملی، جنس ایرانی بخرید، برای همین به محسن گفتم باید دنبال یخچالی ایرانی باشیم. در ژاپن با چشمان خودم دیده بودم که حمایت مردم از تولید کشورمان چقدر به گسترش و رونق اقتصاد کمک کرده بود.
Sobhan Naghizadeh
در ژاپن با چشمان خودم دیده بودم که حمایت مردم از تولید کشورمان چقدر به گسترش و رونق اقتصاد کمک کرده بود. کشوری که در جنگ جهانی با خاک یکسان شد و بعد از جنگ جهانی هم سیل و زلزله امانش نداد، به‌خاطر حمایت مردم، امروز روی پای خودش ایستاده بود و حرف اول را در دنیا می‌زد. توی ژاپن خرید لوازم غیرژاپنی کار جِلفی است.
محدثه
ازدواج در ژاپن قدیم مثل ازدواج در ایران بود. یعنی کسی بین دو خانواده معرف می‌شد و دختر را به خانواده پسر و پسر را به خانواده دختر معرفی می‌کرد. اگر قبول می‌کردند مراسم خواستگاری برقرار می‌شد و ازدواج می‌کردند. پدر و مادرم همین‌طوری ازدواج کردند. ولی الآن دیگر این‌طور نیست. الآن دختر و پسر همدیگر را می‌بینند و باهم دوست می‌شوند و بعد ازدواج می‌کنند. یکی دیگر از دلایلی که ازدواج کردن را دوست نداشتم همین بود. همین بی‌قاعدگی، همین نداشتن ملاک مشخص.
محدثه
روزهای اولی که رفته بودم ایران، مردم تا می‌دیدنم می‌گفتند: از اوشین چه خبر؟ پدرم گفت: باید می‌گفتی ما هم سال‌هاست ازش خبر نداریم. و خندید
Fateri47
من عکس سربازان جنگ‌های مختلفی را دیده بودم. از عکس‌های سیاه و سفید سربازان جنگ‌های جهانی تا عکس‌های رنگی سربازان جنگ‌های عراق و افغانستان. وجه مشترک همه‌شان افسردگی و خستگی چهره‌ها بود. ناامیدی توی چهره‌هایشان موج می‌زد. همه‌شان غصه‌دار به نظر می‌رسیدند. ولی اولین چیزی که توجه من را در دفاع مقدس جلب کرد عکس شهدایی بود که قبل از شهادتشان همه شاد و خوشحال بودند. توی چهرهٔ همه‌شان امید را می‌دیدی. انگار وسط جشن ازشان عکس گرفته باشند.
ساکنِ ماه🌙
بعد از اینکه خوب دربارهٔ شیعه مطالعه کردم، دلم برای شیعه سوخت. این‌که چقدر مطالب عمیق زیبایی در شیعه هست و هیچ‌کدامشان به مردم دنیا نمی‌رسد. داشتم می‌فهمیدم دست‌هایی هست که نمی‌گذارند این معارف به مردم برسد. اگر هم کسی بخواهد خودش دربارهٔ شیعه تحقیق کند حتماً باید زبان انگلیسی بلد باشد. برای همین بود که تصمیم گرفتم مقالاتی را که دربارهٔ شیعه می‌خواندم به زبان ژاپنی ترجمه کنم و روی وبلاگم قرار دهم
ساکنِ ماه🌙
فکر می‌کردم اسلام دین کثافت‌کاری و کشتن انسان‌های بی‌گناه است. دین ترور، دین خرافه، دینی ضد زن. اما یک روز سؤال تازه‌ای ذهنم را اشغال کرد: اگر اسلام از لحاظ جمعیت دومین دین جهان است، یعنی این همه انسان کم‌عقل و احمق وجود دارد که پیرو همچین دینی هستند؟ مگر می‌شود؟ این سؤال مثل خوره افتاد به جانم و باعث شد دربارهٔ اسلام تحقیق کنم. مگر نه اینکه دینی بی‌منطق و مزخرف است، بگذار بفهمم چه می‌گوید؟ بگذار ببینم چگونه پیروانش را به خشونت و ترور وادار می‌کند؟
ساکنِ ماه🌙

حجم

۸۰٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

حجم

۸۰٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

قیمت:
۳۲,۰۰۰
۱۶,۰۰۰
۵۰%
تومان