بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تولد در توکیو | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب تولد در توکیو

بریده‌هایی از کتاب تولد در توکیو

گردآورنده:آتسوکو هوشینو
انتشارات:عهد مانا
امتیاز:
۴.۴از ۱۹۹ رأی
۴٫۴
(۱۹۹)
از بچگی بین خودم و دیگران مرزی قائل نبودم. بزرگ‌تر هم که شدم بین کشورها خیلی مرزی نمی‌دیدم. یک حس آزادانه‌ای داشتم. بیشتر به مردم فکر می‌کردم و به این‌که باید بهشان کمک کرد.
ساکنِ ماه🌙
حدود یک‌ماه در خانهٔ امریکایی‌ها زندگی کردم. قبل از اینکه به این سفر بروم تصوری که تبلیغات و فیلم‌های امریکایی در ذهنم ساخته بودند این بود که امریکا سمبل آزادی، انصاف، حقوق بشر، رونق اقتصادی و فرهنگ است، ولی بعد از اینکه خودم با چشمان خودم آنجا را دیدم و برای مدتی با خانواده‌های امریکایی زندگی کردم متوجه شدم کاملاً با آن چیزی که حرفش بود فرق می‌کند.
ساکنِ ماه🌙
جامعهٔ ژاپن سکولار است. مذهبی نیستند؛ ولی اخلاق مدارند. خیلی به ارزش‌های اخلاقی و انسانی اهمیت می‌دهند. در مدرسه درس دینی وجود ندارد، ولی یک کلاسی هست به نام اخلاق. آنجا ارزش‌های اخلاقی را به بچه‌ها یاد می‌دهند؛ مثلاً احترام به بزرگان. در سیستم تربیتی‌مان هیچ الگویی یا فرد قهرمانی برای اینکه بخواهی از او یاد بگیری یا به او شبیه شوی وجود ندارد. کتاب آسمانی ندارند. این است که مهم‌ترین شیوهٔ تربیت‌شان همذات‌پنداری است. به بچه یاد می‌دهند تو اگر جای طرف مقابل بودی و در حق تو یک بی‌اخلاقی اتفاق می‌افتاد چه حسی داشتی؟ پس تو هم این‌کار را در حق کس دیگری انجام نده!
ساکنِ ماه🌙
چطور می‌توانستند این‌قدر زحمت بکشند، بدون اینکه علت و مقصدش را بدانند؟
ساکنِ ماه🌙
به نظر من صدقه دادن و کارهای خیر خیلی خوب است ولی موقتی است. وقتی به کسی کمک مالی می‌کنیم درد او را موقتاً درمان کرده‌ایم. اما حمایت از تولید، باعث رونق اقتصاد می‌شود و رونق اقتصاد باعث ایجاد شغل. به نظر من عقل حکم می‌کند در کنار کمک‌های خیریه که موقتاً دردی را دوا می‌کند باید به فکر کاری بود که باعث ایجاد شغل می‌شود و آن درد را از ریشه دوا می‌کند.
شهید زهره بنیانیان
شیعه‌ها آن‌قدر به برحق بودنشان اعتماد داشتند که برایم چیزی را توضیح ندادند. گفتند خودت مطالعه کن و ببین کدام حق است. یعنی به حرف و باورشان اطمینان داشتند. نمی‌خواستند چیزی را وارونه جلوه بدهند. حس کردم شیعیان بیشتر مطابق قرآن حرف می‌زنند
محمدحسین
مردم‌مان قبل از این خیلی غیرت داشتند، برای خانواده‌شان، برای کشورشان. آن‌موقع جوان‌ها خیلی راحت می‌رفتند برای کشور و ناموسشان می‌جنگیدند. ولی الآن دیگر این‌طور نیست. مثلاً در ماجرای هیروشیما یا ناکازاکی، همه می‌دانند امریکایی‌ها با مردم بی‌گناه چه کردند، ولی الآن هیچ‌کس ضد آنها ابراز نظر نمی‌کند. اصلاً ایستادگی نمی‌کنند، بعضی‌ها حتی اقرار می‌کنند که این حقمان بود، یعنی کشور ما بوده که اشتباه کرده. حقمان بود که مردم این‌طور شوند. بعضی‌ها الآن این‌طوری فکر می‌کنند.
Dexter
ژاپنی‌ها به تربیت کودک خیلی اهمیت می‌دهند. خانواده‌ها از سن خیلی کم، مسئولیت‌پذیری را به کودکان آموزش می‌دهند. مثلاً در خانوادهٔ ما قبل از اینکه ورودی را تمیز نکرده بودم، نمی‌توانستم صبحانه بخورم. از چهارپنج‌سالگی این مسئولیت من بود و باید انجامش می‌دادم.
sara
وقتی به ایران آمدم و دیدم بعضی‌ها همین حجابی را که من برایش این‌قدر جنگیدم رعایت نمی‌کنند دلم خیلی شکست. من هفت‌سال در آرزوی این بودم به جایی مهاجرت کنم که بتوانم راحت و آزادانه حجاب داشته باشم و حالا که به اینجا آمده‌ام می‌بینم زنانی هستند که می‌خواهند آن را نداشته باشند. خیلی حیفم آمد. یاد آن ضرب‌المثل معروف ژاپنی افتادم که می‌گفت: «انسان‌ها دنبال آن چیزی هستند که در دستشان نیست.»
•رضی•
«انسان‌ها دنبال آن چیزی هستند که در دستشان نیست.»
AmA
دستورات اسلام شاید در ظاهر محدودیت‌هایی ایجاد کند ولی باطن انسان را آزاد می‌کند. حجاب شاید در ظاهر انسان را کمی محدود کند ولی در باطن به روح انسان آزادی می‌دهد. به نظر من آزادی حقیقی در اطاعت از خداست.
دختر بهاری
«وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِکمْ وَأَلْوَانِکمْ إِنَّ فِی ذَٰلِک لَآیَاتٍ لِلْعَالِمِینَ». «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ». برایم خیلی جالب بود. خداوند در قرآنش اختلاف رنگ پوست و تفاوت زبان‌ها را از نشانه‌هایش معرفی می‌کرد، نه اینکه آن را مایه‌ای قرار دهد برای تبعیض نژادی و اختلاف و جنگ
دختر بهاری
سرم را چسباندم به پنجره و وقتی هواپیما داشت از زمین فاصله می‌گرفت به ایرانی که هر لحظه داشتم ازش دورتر می‌شدم خیره شدم. حس عجیبی بود. انگار نه انگار ژاپنی بودم. حس می‌کردم ایرانی‌ام. حس می‌کردم دارم از وطنم دور می‌شوم. احساس غربت می‌کردم.
Fateri47
سر کلاس جغرافی بودیم و معلم داشت دربارهٔ خاورمیانه صحبت می‌کرد. از فرهنگ مردم می‌گفت، از صنعتشان، از سبک زندگی‌شان و دست آخر دربارهٔ دین‌شان حرف زد. گفت بیشتر مردم خاورمیانه مسلمانند و روزی پنج‌بار نماز می‌خوانند و گوشت خوک و شراب نمی‌خورند و می‌توانند تا چهار زن همزمان داشته باشند. این را که گفت پسرها به شوخی گفتند: عجب دین خوبی است! برویم مسلمان شویم.
Dexter
در سیزده‌چهارده‌سالگی به سؤال کردن از هدف زندگی و اینکه چرا ما زندگی می‌کنیم رسید. کسی برای چراهایم جواب قانع‌کننده‌ای نداشت. از هرکسی که فکر کنید این سؤال‌ها را می‌پرسیدم. از پدرم، مادرم، دوستانم، معلم‌ها، از معابدمان، ولی هیچ‌کسی جواب قانع‌کننده‌ای نمی‌داد. همه می‌گفتند: اگر کار خوب انجام بدهی نتیجهٔ خوب می‌بینی و اگر کار بد، نتیجهٔ بد.
Dexter
پدرم از نسل ژاپنی‌های قدیمی بود. اقتدار داشت. سفت و سخت بود. خیلی به بچه‌هایش ابراز محبت نمی‌کرد. آن‌موقع این‌جور محبت کردن‌ها را برای مرد مایهٔ ننگ می‌دانستند. «دوستت دارم» و «عزیزم» گفتن و ابراز محبت بیش از حد برای یک مرد آبروریزی بود. مردهای آن نسل، اکثراً احساس‌شان را پنهان می‌کردند. پدرم چون در بچگی پدرش را از دست داده بود، از دیگران خشک‌تر و محکم‌تر بود. اما با همهٔ اینها رفتارش جوری نبود که از او بترسیم.
Dexter
یاد آن صحبت معلمم افتادم که می‌گفت وقتی به ابرها فکر می‌کنید دلتان پیش ابرهاست. فهمیدم وقتی به خدا فکر می‌کنم و با او حرف می‌زنم دلم پیش خداست. برای همین احساس کردم وجودم گسترده شده. انگار بی‌نهایت شده بودم. انگار محدودیتی برایم وجود نداشت.
همچنان خواهم خواند...
اسلام دین آزادی است؛ به این دلیل که انسان را از خودش و امیالش آزاد می‌کند. از بند این جهان مادی آزاد می‌کند. هرچیزی که در این دنیای مادی است محدود است. هرچیزی که حتی به ظاهر آزاد هم باشد.
کاربر ۷۹۴۱۰۰۴
وقتی به ایران آمدم و دیدم بعضی‌ها همین حجابی را که من برایش این‌قدر جنگیدم رعایت نمی‌کنند دلم خیلی شکست. من هفت‌سال در آرزوی این بودم به جایی مهاجرت کنم که بتوانم راحت و آزادانه حجاب داشته باشم و حالا که به اینجا آمده‌ام می‌بینم زنانی هستند که می‌خواهند آن را نداشته باشند. خیلی حیفم آمد. یاد آن ضرب‌المثل معروف ژاپنی افتادم که می‌گفت: «انسان‌ها دنبال آن چیزی هستند که در دستشان نیست.»
دختر بهاری
تربیت‌شان همذات‌پنداری است. به بچه یاد می‌دهند تو اگر جای طرف مقابل بودی و در حق تو یک بی‌اخلاقی اتفاق می‌افتاد چه حسی داشتی؟ پس تو هم این‌کار را در حق کس دیگری انجام نده!
soroosh7561

حجم

۸۰٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

حجم

۸۰٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

قیمت:
۳۲,۰۰۰
۱۶,۰۰۰
۵۰%
تومان