بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تولد در توکیو | صفحه ۱۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب تولد در توکیو

بریده‌هایی از کتاب تولد در توکیو

گردآورنده:آتسوکو هوشینو
انتشارات:عهد مانا
امتیاز:
۴.۴از ۱۹۹ رأی
۴٫۴
(۱۹۹)
سر کلاس جغرافی بودیم و معلم داشت دربارهٔ خاورمیانه صحبت می‌کرد. از فرهنگ مردم می‌گفت، از صنعتشان، از سبک زندگی‌شان و دست آخر دربارهٔ دین‌شان حرف زد. گفت بیشتر مردم خاورمیانه مسلمانند و روزی پنج‌بار نماز می‌خوانند و گوشت خوک و شراب نمی‌خورند و می‌توانند تا چهار زن همزمان داشته باشند. این را که گفت پسرها به شوخی گفتند: عجب دین خوبی است! برویم مسلمان شویم. و زدند زیر خنده. دخترها هم به‌شان گفتند: خجالت بکشید! این چه فکری است دیگر؟
شهید زهره بنیانیان
هروقت به فکر خودکشی می‌افتادم کافی بود هندزفری را فرو کنم توی گوشم و قرآن را پلی کنم. همان موقع آرامش سرتاپایم را فرامی‌گرفت. به یک عالم دیگر می‌رفتم. حس پوچی درونم از بین می‌رفت. احساس قدرت می‌کردم. انگار پشتوانه‌ای داشته باشم.
محمدحسین
حدود یک‌ماه در خانهٔ امریکایی‌ها زندگی کردم. قبل از اینکه به این سفر بروم تصوری که تبلیغات و فیلم‌های امریکایی در ذهنم ساخته بودند این بود که امریکا سمبل آزادی، انصاف، حقوق بشر، رونق اقتصادی و فرهنگ است، ولی بعد از اینکه خودم با چشمان خودم آنجا را دیدم و برای مدتی با خانواده‌های امریکایی زندگی کردم متوجه شدم کاملاً با آن چیزی که حرفش بود فرق می‌کند.
محمدحسین
از عهد عتیق (تورات) که پر از جنگ و خون‌ریزی و شراب‌خواری بود خیلی خوشم نمی‌آمد. وقتی می‌خواندمش می‌ترسیدم. ولی عهد جدید (انجیل) را دوست داشتم. با این‌حال عهد جدید هم پر بود از حرف‌هایی که ازشان سر درنمی‌آوردم.
محمدحسین
ژاپنی‌ها همیشه به بچه‌هایشان می‌گفتند: مواظب باش کار بد انجام ندهی که آسمان تو را می‌بیند. با این‌که به بودا اعتقاد داشتند، ولی می‌گفتند آسمان تو را می‌بیند. این آسمان با بودا فرق داشت. انگار فطرتاً می‌دانستند خدایی هست که نظاره‌گر اعمال انسان است. برای همین، زمانی که از طریق مسیحیت با خدای یکتا آشنا شدم، ذهنم این‌دو را به هم ربط داد و متوجه شدم آن آسمانی که ژاپنی‌ها می‌گفتند همان خدای یکتا بوده.
محمدحسین
کسی برای چراهایم جواب قانع‌کننده‌ای نداشت. از هرکسی که فکر کنید این سؤال‌ها را می‌پرسیدم. از پدرم، مادرم، دوستانم، معلم‌ها، از معابدمان، ولی هیچ‌کسی جواب قانع‌کننده‌ای نمی‌داد. همه می‌گفتند: اگر کار خوب انجام بدهی نتیجهٔ خوب می‌بینی و اگر کار بد، نتیجهٔ بد.
محمدحسین
ژاپنی‌ها چندان به فکر کردن و چرا گفتن علاقه ندارند. حتی کمی هم از این کار بدشان می‌آید. یک اصطلاحی داریم که: «پاشو برو به کارت برس.» یعنی به‌جای این‌قدر سؤال کردن و چرا چرا کردن بلند شو برو کاری انجام بده. فکر کردن و سؤال داشتن با آن طرز فکر و با آن فرهنگ خیلی سازگاری نداشت. به‌خاطر همین همه می‌گفتند اینقدر نگو چرا چرا.
محمدحسین
عهد جدید هم پر بود از حرف‌هایی که ازشان سر درنمی‌آوردم. چیزهایی که با عقل جور درنمی‌آمد؛ مثل اینکه یک کسی هم خدا باشد هم پیامبر. بعد این چه‌جور خدایی بود که مادر هم داشت. خب پس این جهان تا قبل از به دنیا آمدن خدا چگونه خلق شده بود و چگونه مدیریت می‌شد؟ گاهی اوقات سؤال‌هایم را از عمویم می‌پرسیدم و گاهی چراهای ذهنم را به کلیساهای مختلفی که می‌رفتم می‌بردم. بیشترشان وقتی می‌دیدند جوابی برایش ندارند می‌گفتند: تو اشتباه می‌کنی به این سؤالات فکر می‌کنی. این چیزها که چرا ندارد. این چیزها که دلیل نمی‌خواهد.
Dexter
ژاپنی‌ها همیشه به بچه‌هایشان می‌گفتند: مواظب باش کار بد انجام ندهی که آسمان تو را می‌بیند. با این‌که به بودا اعتقاد داشتند، ولی می‌گفتند آسمان تو را می‌بیند. این آسمان با بودا فرق داشت. انگار فطرتاً می‌دانستند خدایی هست که نظاره‌گر اعمال انسان است.
Dexter
من چون زیاد فکر می‌کردم سؤالات زیادی در ذهنم پیش می‌آمد. هی می‌پرسیدم که این چرا این‌طوری‌ست و آن چرا آن‌طوری‌ست؟ پدر و مادرم خیلی اذیت می‌شدند. همه‌اش می‌گفتم: چرا؟ چرا؟ چرا؟. چرا نباید دروغ بگوییم؟... چرا نباید وسایل بقیه را برداریم؟... چرا بعضی آدم‌ها مردند و بعضی‌ها زن؟ ژاپنی‌ها چندان به فکر کردن و چرا گفتن علاقه ندارند. حتی کمی هم از این کار بدشان می‌آید. یک اصطلاحی داریم که: «پاشو برو به کارت برس.» یعنی به‌جای این‌قدر سؤال کردن و چرا چرا کردن بلند شو برو کاری انجام بده. فکر کردن و سؤال داشتن با آن طرز فکر و با آن فرهنگ خیلی سازگاری نداشت. به‌خاطر همین همه می‌گفتند اینقدر نگو چرا چرا. ولی ذهن من نمی‌گذاشت.
Dexter
در سیستم تربیتی‌مان هیچ الگویی یا فرد قهرمانی برای اینکه بخواهی از او یاد بگیری یا به او شبیه شوی وجود ندارد. کتاب آسمانی ندارند. این است که مهم‌ترین شیوهٔ تربیت‌شان همذات‌پنداری است. به بچه یاد می‌دهند تو اگر جای طرف مقابل بودی و در حق تو یک بی‌اخلاقی اتفاق می‌افتاد چه حسی داشتی؟ پس تو هم این‌کار را در حق کس دیگری انجام نده!
sara
کلا جامعهٔ ژاپن سکولار است. مذهبی نیستند؛ ولی اخلاق مدارند. خیلی به ارزش‌های اخلاقی و انسانی اهمیت می‌دهند. در مدرسه درس دینی وجود ندارد، ولی یک کلاسی هست به نام اخلاق. آنجا ارزش‌های اخلاقی را به بچه‌ها یاد می‌دهند؛ مثلاً احترام به بزرگان.
sara

حجم

۸۰٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

حجم

۸۰٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

قیمت:
۳۲,۰۰۰
۱۶,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل۱
...
۱۳
۱۴
صفحه بعد