بریدههایی از کتاب گرگ بیابان
۲٫۹
(۲۵)
این دنیا را باید همراه خودمان، نابود کنیم.
yazdaan
علاوه بر آن، خوب میدانم چرا از سیاست نفرت داری، چرا از گفتگوهای بیحاصل و اقدامات خودسرانه احزاب و جراید، رنج میبری، چرا برای وقوع جنگ، چه در گذشته و چه در آینده، اظهار تأسف میکنی، چرا نسبت به شیوه تفکر، کتاب خواندن، خانه ساختن، ترانه سرودن، جشن گرفتن و حتی تعلیم و تربیت انسان، ناامید شدهای! تو حق داری، گرگ بیابان. هزاران بار حق داری. با این حال نابودی تو حتمی است. تو برای دنیای ساده و راحت امروزی که با هیچ میسازد و به کن قانع است، ساخته نشدهای. بیشتر از این میخواهی. در این دنیا، یک بعد اضافی داری و به همین دلیل، دنیا تو را بیرون میاندازد.
yazdaan
تو تصویری از زندگی در ذهن، ایمانی در قلب، و تقاضایی در درون داشتی. آماده گام برداشتن، رنج کشیدن و فداکاری کردن بودی، ولی به تدریج دریافتی که دنیا از تو توقع اقدام، فداکاری، و غیره ندارد و زندگی منظومهای حماسی، قهرمانی و جولانگاه پهلوانان نیست، بلکه اتاق مرفه بورژوایی است که انسان در آن باید تنها به خوردن غذا، نوشیدن قهوه، بازی گنجفه و گوش دادن به موسیقی از طریق رادیو اکتفا کند و راضی باشد.
yazdaan
ای آسمان! مگر از چندین سال پیش، به اندازه کافی از زندگی افراد «متفرقه»، وجود و شیوه تفکر افراد عادی دور نشدهام؟ مگر از مدت زیادی پیش از مردم کنارهگیری و به دیوانگی تمسک نکردهام؟
yazdaan
و اینک در اینجا،
بیهوده میدوم،
و رؤیای آهو میبینم،
بیهوده میدوم،
و رؤیای خرگوش میبینم،
صدای زوزه باد نیمهشب را میشنوم،
و گلوی سوزان خود را،
با برف خنک میکنم،
و روح نکبتبار خود را،
به شیطان هدیه میدهم...»
yazdaan
انسان حقیقی وجود، به اسارت انسان صوری بورژوازی درآمده و مورد تجاوز و تعدی قرار گرفته است.
yazdaan
هیچ مسیری برای بازگشت نیست. نه میتوان گرگ شد و نه کودک.
yazdaan
پایان این مسیر، رنجهای بیشتر، محرومیت از حقوق، چشم پوشیدن از دنیا و شاید چوبه دار است.
yazdaan
هرکس با هری دوست بود، یا بر وضعیت او دل میسوزاند، از صمیم قلب، چنین آزادی محتومی را برایش آرزو میکرد. هری در چنین وضعیتی، همیشه در قلمرو بورژوایی باقی خواهد ماند، ولی رنجهای او، بیشتر قابل تحمل خواهد شد.
yazdaan
اینگونه، میتوان فرد بورژوا را به اقتضای وجود خویشتن، دارای کشش حیاتی ضعیف و هراسان از گذشت دانست که به راحتی قابل مهار است. در عوض اتکا به قدرت، اکثریت را تکیهگاه قرار میدهد؛ در عوض توسل به زور، به قانون متکی میشود؛ و در عوض مسؤولیتپذیری، ابراز عقیده میکند.
yazdaan
انسان نمیتواند جز با صرفنظر کردن از خویشتن، با اقتدار به زندگی ادامه دهد، ولی فرد بورژوا خویشتن را برتر از هر پدیدهای میداند
yazdaan
برای هری، هیچ تصوری منفورتر از اجبار در پذیرش پیشهای نبود که پیآمد آن، پایبندی به تقسیم اوقات روز و سال و اطاعت از سایر افراد باشد
yazdaan
اگر گرگی در درون او حلول کرده، یا گرگی ستمدیده باشد، یا گرگ بودن او تنها توهم و تخیل محسوب شود، هیچ تفاوتی برای او ندارد. باورهای مردم در این زمینه و حتی نظر او در مورد خودش، دارای هیچ ارزشی نیست، زیرا چنین انگارههایی، نمیتواند گرگ را از درون او بیرون بیاورد.
yazdaan
موسیقی جاز را دوست نداشتم و در عین حال، همان را به موسیقی آکادمیک آن روز ترجیح میدادم، زیرا با توحشی شاد و خشن، دنیای غرایز مرا بیدار میکرد و احساساتی ساده و شریف نیز در خود داشت.
yazdaan
تنهایی، پدیدهای سرد و افسرده، و در عین حال، ساکت، آرام و باعظمت و همانند فضایی سرد و خاموش است که ستارگان در آن گردش میکنند.
Anonymous
چگونه انتظار دارید در دنیایی که با اهداف آن هیچ اشتراکی ندارم و شادیها و لذات آن، هرگز به من احساس رضایت نمیبخشد، گرگ بیابان و فردی گوشهگیر نباشم؟
Anonymous
در واقع هیچ خویشتنی، حتی نوع ساده و بدوی آن، نمیتواند واحد باشد، بلکه دنیایی متنوع، کهکشانی پرستاره، و کلاف سردرگمی از شکلها، مراحل، اوضاع، میراثها و امکانات گوناگون است. اگر هر انسانی این اختلاط را واحد میبیند و از خویشتن به گونهای حرف میزند که گویی خویشتن، پدیدهای ساده، با گسترهای معین و قالبی قطعی است،
liliyoooom
از نظر جسمانی هرکس میتواند واحد باشد، ولی از نظر روحی، هرگز نمیتواند.
liliyoooom
همواره اینگونه بوده و همواره اینگونه خواهد بود که زمان، جهان، ثروت و قدرت، متعلق به افراد پست باشد و به سایرین، یعنی انسانهای واقعی، جز مرگ، تعلق نگیرد.
hajfidel
افسوس! این دگرگونی، برای من ناشناخته نبود، زیرا بارها آن را، بویژه در لحظات ابتلا به ناامیدی مفرط، تجربه کرده بودم. هر بار با این واقعیت ریشهای مواجه شدهام، «خویشتن» پیشین را خرد و متلاشی یافتهام. هر بار، نیروی موجود در ژرفا، «خویشتن» را لرزانده و نابود کرده است. هر بار، بخشی محبوب از زندگی را که دیگر نمیتوانست برایم اهمیتی داشته باشد از دست میدادم.
☆Nostalgia☆
حجم
۲۰۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
حجم
۲۰۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
قیمت:
۴۵,۰۰۰
تومان