بریدههایی از کتاب گرگ بیابان
۲٫۹
(۲۵)
هری، گرگ بیابان ماجرای ما نیز یکی از نمونههای بارز در میان این گروه است.
او گام از گستره قیاس بورژوایی فراتر گذارده، به فردیت گراییده، لذت اشراق و شادی تیره حاصل از نفرت از همگان و از خویشتن را شناخته، و قانون، تقوا و شعور جامعه را به تمسخر گرفته، ولی از اسرای اردوگاه بورژوازی است و نمیتواند از آنجا رهایی یابد. اینگونه، افراد زیادی از اصناف گوناگون و صاحبان عقل و شعور، پیرامون هسته اصلی بورژوازی گرد آمدهاند که همه آنها از قلمرو زندگی بورژوایی خارج شدهاند و رسالت تبلیغ زندگی آزاد و فاقد قید و بند را بر عهده گرفتهاند. هرچند با احساسات ضعیف و نارس، به بورژوازی چسبیدهاند و توسط ضعف نیروی زندگی بورژوازی مسموم شدهاند، ولی همچنان به بورژوازی وابسته ماندهاند، از آن فرمان برند و به آن خدمت میکنند، زیرا در بورژوازی قانونی متمایز با قواعد دارای مصداق در زندگی افراد بزرگ و متمایز وجود دارد، یعنی «هرکس مخالف من نیست، با من موافق است!»
yazdaan
از ارتکاب گناهانی ویژه، اعتیاد به کارهایی غیرعادی، افراط در اموری غریب، و احساس غیربورژوایی، عجیب یا نابغه بودن، لذت میبرد، ولی هرگز در مناطقی که اثری از بورژوازی در آن پیدا نمیشد، زندگی نمیکرد.
در حضور افراد خشن و استثنایی، جنایتکار، و افراد محروم از حقوق اجتماعی، احساس راحتی نمیکرد. همواره مناطق ویژه بورژواها را که با آداب و رسوم و عادات آنها میتوانست ارتباط مناسب برقرار کند، برای زیستن برمی گزید و در عین حال، پیوسته مخالفت خود را با وجود چنین مناطقی ابراز میداشت. جالب است که هری در فضای خرده بورژوا بزرگ شده و با مفاهیم، معانی و شیوه تفکر کلیشهای آن آشنا بود. نظریه مربوط به فحشا را قبول داشت، ولی هرگز نمیتوانست به فواحش احترام بگذارد یا آنها را همرتبه خود بداند. افراد خائن سیاسی، انقلابی، سارق اندیشههای عمومی، و تحقیرشده از نظر جامعه را دوست داشت، ولی تکلیف خود را با افراد دزد و قاتل فطری، نمیدانست و تنها همچون افراد بورژوا، به حال آنها دل میسوزاند.
yazdaan
در چنین وضعیتی، گرگ بیابان کاملا خارج از گستره دنیای بورژوایی قرار میگرفت، زیرا زندگی خانوادگی و تمایلات اجتماعی نداشت. خود را همانند فردی تنها و منزوی، گاهی همچون موجودی عجیب و زاهدی بیمار و گاهی همچون فردی نابغه و شخصیتی که گام بر سر زندگی عادی مردم نهاده است، مییافت. با آگاهی کامل، افراد بورژوا را تحقیر و از اینکه در زمره آنها قرار ندارد، افتخار میکرد، ولی در عین حال، در مواردی زندگی مشابه بورژواها داشت. پول در بانک میگذاشت، از خویشاوندان فقیر حمایت میکرد، و بدون ملاحظه لباس میپوشید. البته لباسهای او آبرومند، ولی فاقد جذابیت بود. میکوشید رابطهای معقول و مناسب با ادارات پلیس و مالیات برقرار کند. همینطور نیز اشتیاقی درونی و گرم، او را جذب دنیای حقیر بورژوازی میکرد.
yazdaan
هریک از این افراد، در بخشی از روح خویش، به خوبی میداند که هرچند خودکشی میتواند یکی از راههای گریختن و رها شدن به حساب بیاید، ولی در واقع مفری اضطراری، نادرست و نامشروع است که بر حسب ضرورت در برابر انسان قرار میگیرد. هریک از این افراد، به درستی میداند که راه بهتر، اجازه دادن به زندگی برای غلبه کردن و پیروز شدن است، و نه پایان دادن به آن.
yazdaan
هری مورد نفرت عامه نبود و دوستان زیادی داشت که او را دوست داشتند، به خانههای خود دعوت میکردند، به او هدیه میدادند، و نامههای زیبا برای او مینوشتند، ولی کسی بیشتر از این حد، به او نزدیک نمیشد، رابطهای مداوم با او برقرار نمیکرد، و نمیخواست و نمیتوانست شریک زندگی او شود. در فضایی خالی از آرزو و اشتیاق زندگی میکرد و این امر، مهمترین ویژگی زندگی او به حساب میآمد.
yazdaan
به هیچکس اجازه نمیداد به او فرمان دهد و هرگز از کسی اطاعت نمیکرد. آزاد و منزوی، بر کارها و رفتار خود نظارت داشت، زیرا تردیدی نداشت که انسان قدرتمند، با انگیزههای شخصی و درونی، میتواند به آنچه آرزو دارد، دست یابد.
yazdaan
شد. در میان این افراد، تفکری خطرناک و هراسآور رایج است که در نتیجه آن، سراسر زندگی خود و سایر انسانها را یک شوخی زشت، سقط جنین خشن و بدفرجام مادر نخستین، یا فاجعه ملالتآور طبیعت میانگارد.
yazdaan
زندگی آنها، زیستن نیست، شکل و قالبی ندارد، و خواه قهرمان و هنرمند باشند، یا در زمره قضات، پزشکان، کفاشان و آموزگاران محسوب شوند، زندگی آنها همواره سرشار از جنبش و خروش، بدبختی، و پریشانی ناشی از درد و رنج فراوان است.
yazdaan
آن مرد در دوران کودکی، فردی سرکش، بیقرار و بینظم بوده است
yazdaan
شاید دلیل این ناخشنودی میتوانست آگاهی یا تصور آگاهی از این واقعیت باشد که انسان نیست، بلکه گرگی برخاسته از بیابان است.
yazdaan
ای دیوار! آسوده بخواب! تو را از این خواب بیدار نمیکنم. زمانی فرا خواهد رسید که تو را تخریب یا مزین به تابلوهای تجارتخانهای کنند که حکایت از طمع دارد. ولی تو همچنان پابرجا، زیبا و رازدار خواهی ماند و همچنان محبوب من خواهی بود!
yazdaan
آیا همه اینها توهمی مرده نیست که ما چند دیوانه، همچنان آنها را اصیل و جاندار میپنداریم؟ آیا اینها هرگز اصیل و جاندار نبودهاند؟ آیا آنچه را ما دیوانگان با تلاش فراوان میجستیم، شبحی بیش نیست؟
yazdaan
آیا ما تنها اقلیتی احمق در میان تعدادی از بیماران عصبی به حساب میآییم که فردا مورد تمسخر قرار خواهیم گرفت و به فراموشی سپرده خواهیم شد؟
yazdaan
شاید آن چند مشتری قدیمی و همیشگی نیز که ظاهر آنها را میشناختم، افرادی خردهپا و بیچاره محسوب میشدند که در خانههای فقیرانه خود برای ایزدمردان خوشحالی و رضایت، محرابهایی محقر ساخته و شاید همانند من در زمره مردانی بیخانواده و منحرف، و در زمره میخوارگانی متفکر و خاموش بودند که در سوگ تفکرات ورشکسته خود مینشستند، یا شاید خود را گرگهای بیابان و افرادی بیچاره میدانستند.
yazdaan
آه که دریافتن این اثر ایزدی در هنگامه این زندگی و در فضای دورانی این همه بورژوایی، فاقد روح و معنی، و این اندازه احساس شادمانی و رضایت انسانی از تماشای معماریها، معاملهها، سیاستها و سایر افراد، چه دشوار است! چگونه انتظار دارید در دنیایی که با اهداف آن هیچ اشتراکی ندارم و شادیها و لذات آن، هرگز به من احساس رضایت نمیبخشد، گرگ بیابان و فردی گوشهگیر نباشم؟
yazdaan
این جام که تا آخرین قطره آن را نوشیدهام، هرگز کسی برایم پر نکرد. آیا این امر موجب تأسف میشد؟ نه، هیچ تأسفی نداشت. برای آنچه گذشته است، حسرتی احساس نکردهام.
yazdaan
حجم
۲۰۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
حجم
۲۰۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
قیمت:
۴۵,۰۰۰
تومان