بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مسئله اسپینوزا | صفحه ۷۹ | طاقچه
کتاب مسئله اسپینوزا اثر اروین  د. یالوم

بریده‌هایی از کتاب مسئله اسپینوزا

امتیاز:
۴.۲از ۱۶۸ رأی
۴٫۲
(۱۶۸)
ـ «ببینید، همه در حال حرکت‌اند. در طول روز با شتاب حرکت می‌کنند، در کل زندگی‌شان. به چه قصدی؟ ثروت؟ شهرت؟ لذت؟ قطعاً این هدف‌ها هدف‌های واقعی نیستند.» ـ «چرا؟» بنتو نمی‌خواست چیزی بیش از این بگوید، ولی پرسش مشتری‌اش او را به ادامه دادن حرف‌هایش تحریک کرد. «چنین اهدافی همیشه در حال تولید کردن‌اند. هر وقت به هدفی برسید، خود آن هدف نیازهای دیگری ایجاد می‌کند. بنابراین، هرچه بیش‌تر بدوید، بیش‌تر هم جست‌وجو می‌کنید، و این روند تا بی‌نهایت ادامه دارد. باید جایی مسیری حقیقی به سمت شادی لایزال وجود داشته باشد. این چیزی است که من به آن فکر می‌کنم و درباره‌اش می‌نویسم.» بنتو به شدت سرخ شد. تا به حال، این افکارش را با کسی در میان نگذاشته بود. اشتیاق زیادی در چهرهٔ مشتری پدید آمد. او خریدش را کناری گذاشت، به بنتو نزدیک شد و در چهره‌اش نگریست. آن لحظه بود ـ لحظهٔ همهٔ لحظه‌ها. بنتو عاشق آن لحظه بود، آن نگاه شگفت‌زده، آن اشتیاق جدید و زیاد، و آن توجه به چهرهٔ یک غریبه. و چقدر عجیب بود! فرستاده‌ای از جهان بزرگ خارجی و غیریهودی. او دریافت که آن لحظه لحظه‌ای عادی نبوده است و نمی‌توان آن را دوباره تجربه کرد
mhzm
ـ «خرافه و عقل هیچ وقت با هم همراه نمی‌شوند؛ ولی شاید بتوانم تو را به چند نفر از همفکرانت معرفی کنم. مثلاً این‌جا کسی هست که تو باید ملاقاتش کنی.» وان دن انده از کیفش کتابی قدیمی در آورد و به دست اسپینوزا داد. «این مرد ارسطوست؛ و این تأملات او در مورد این دسته سؤال‌هاست. او هم به ذهن توجه داشت و برنامهٔ منحصر به فرد انسان را پیگیری تکامل قدرت عقلش می‌دانست. اخلاق نیکوماخوسی ارسطو یکی از درس‌های بعدی تو است.»
mhzm
«دموکراسی یونانی پنجاه در صد از مردم را از قلم انداخته بود، مثل زنان و بردگان.» او ادامه داد: «به موقعیت دوگانه و متناقض زنان در تئاتر یونان توجه کنید. از یک سو، بازی در تئاتر برای زنان یونانی ممنوع بود؛ یا بعدها در کشورهای آزادتر زنان می‌توانستند به دیدن تئاتر بروند، ولی باید جایی می‌نشستند که دید خوبی به صحنه نداشت. از سوی دیگر، قهرمانان زن زیادی در نمایش‌ها وجود داشتند ـ زنان قهرمانی که شخصیت‌های اول بزرگ‌ترین تراژدی‌های سوفوکل و اوریپید بودند. اجازه بدهید به سه نفر از این شخصیت‌های قدرتمند در ادبیات بسنده کنم: آنتیگونه، فِدرا و مِدِئا.
mhzm
آندره ژید گفته است: «تاریخْ داستانی است که رخ داده است. داستانْ تاریخی است که ممکن است رخ داده باشد.»
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
«اسپینوزا در ادامه می‌گه اگه عزت نفستون مبتنی بر عشق چندین نفره، شما همیشه مضطرب خواهید بود، چون چنین عشقی بی‌ثباته. اون در این‌جا از اصطلاح "عزت نفس تهی" استفاده می‌کنه.» ـ «ضدّش چیه؟ عزت نفس پُر چیه؟» ـ «اسپینوزا و گوته اصرار دارن که ما نباید سرنوشت خودمونو به چیزی میرا و بی‌ثبات گره بزنیم. برعکس، اسپینوزا اصرار می‌کنه باید عاشق موجودی نامیرا و سرمدی بشیم.»
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
«بیا ببینیم دربارهٔ رهایی از تأثیر دیگران چی می‌گه. این اولین چیزیه که گوته از اسپینوزا یاد گرفته. تو بخش چهار، "دربارهٔ بندگی انسان"، یه متن مرتبط با این موضوع هست: "وقتی انسان قربانی عواطفش می‌شود، دیگر آقای خود نیست، بلکه به مرحمت اقبال تکیه می‌کند." این عبارت وصف حال توئه. تو قربانی عواطفت هستی و از تشویش، ترس و تحقیر نفست ضربه خوردی. درسته؟»
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
فرانکو، که بلند شده و آمادهٔ رفتن بود، گفت: «بله بنتو. ما می‌دانیم که عقل از پس احساس برنمی‌آید.» ـ «بله. فقط احساسی قوی می‌تواند حریف یک احساس بشود. کار من مشخص است: باید یاد بگیرم عقل را به احساس تبدیل کنم.»
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
هیچ چیزی فی‌نفسه خوب یا بد و یا لذت‌بخش یا ترسناک نیست. این ذهن ماست که چنین حالت‌هایی را می‌سازد. به این جمله فکر کن فرانکو: این ذهن تو است که این حالت‌ها را ایجاد می‌کند. این ایده قدرتی واقعی دارد و من معتقدم شفادهندهٔ زخمم است.
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
من از هیچ قدرتی روی زمین جز قدرت وجدانم پیروی نمی‌کنم.
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
تقوای واقعی در انصاف، دستگیری و عشق به همسایگان خلاصه می‌شود.
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎

حجم

۴۳۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۴۶۰ صفحه

حجم

۴۳۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۴۶۰ صفحه

قیمت:
۶۲,۵۰۰
تومان