بریدههایی از کتاب برای تاریخ میگویم: خاطرات محسن رفیقدوست
۴٫۴
(۵۶)
ما تا وقتی که توانستیم از خارج از کشور خرید بکنیم، یا خودمان در داخل بسازیم، از لجستیک ارتش سهمیه میگرفتیم. همان طور که گفتم، فرمانده لجستیکی نیروی زمینی ارتش سرهنگی بود به نام فروزان، که خواهرزاده دکتر مصدق و قهرمان شنا و مربی شنای ولیعهد هم بود. آدم بدی نبود. او به دو سرهنگ که نام خانوادگیشان یکی بود، دستور داده بود که پشتیبانی بکنند. یکی از آن دو سرهنگ به نام سید عباس فرمانده مهمات و اهل کرمان بود، و دیگری نامش مهدی و فرمانده آماد و احتمالاً شمالی بود. سید عباس همیشه با روی باز استقبال میکرد. به او میگفتیم: «جنگ تکلیف ارتش است و ما هم نیرویی جدید هستیم که در کنار شما میجنگیم؛ پس شما همان طور که به ارتش سهمیه میدهید،
zahra.n
نزدیک بهمن ۱۳۵۸، مبارزات انتخابات اولین ریاستجمهوری به اوج خود رسیده بود. آقای جلالالدین فارسی، نامزد حزب جمهوری اسلامی، را به دلیل اینکه اثبات شد ایشان افغانیالاصل هستند، کنار گذاشتند. حزب اعلام کرد که دیگر نامزدی معرفی نمیکند. اما بعد، آقای دکتر حسن حبیبی به عنوان نامزد مستقل معرفی شد و بسیاری از روحانیون، ائمه جمعه، و حوزه علمیه از ایشان اعلام حمایت کردند. روز دهم بهمن، با شمارش آرا، ابوالحسن بنیصدر با ۱۱ میلیون رأی و کسب ۷۶ درصد کل آرا به ریاستجمهوری رسید و از ۳۴ درصد باقیمانده، آقای حبیبی، با وجود حمایت روحانیت، فقط ۵ درصد آرا را به دست آورد. سؤال این است که، با وجود این اتفاق، چرا روحانیت تضعیف نشد و مردم همچنان گوش به فرمان روحانیت بودند؟
zahra.n
آیتالله طالقانی از دنیا رفت شرّ دیگری درست کردند. راه افتادند توی خیابانها و شعار دادند که بهشتی، طالقانی را تو کشتی. من داشتم به طرف فرودگاه میرفتم. ماشین مرا داغان کردند. چون یکی از طرفدارهای آقای بهشتی را پیدا کرده بودند. [خنده]
zahra.n
مجتبی، پسر آقای طالقانی، از سوی سپاه دستگیر شد.
علت دستگیری چه بود؟
ایشان عضو سازمان مجاهدین بود و در جریان تغییر موضع دادهها یا بهاصطلاح اپورتونیستها پرونده کارهای خلاف داشت؛ از جمله قتل یکی از دختران سازمان مجاهدین. آیتالله طالقانی به محض اینکه پسرش دستگیر شد قهر کرد و از تهران بیرون رفت. پرسوجو کردیم و فهمیدیم در باغ کسی به نام احمدعلی بابایی در شمال است. امام مرا خواستند و رفتم. توضیح خواستند. پرونده مجتبی را خدمتشان دادم. امام خوب مطالعه کردند و فرمودند: «اگر این پرونده متعلق به احمد، پسر من، بود و شما او را دستگیر میکردید، من از شما تشکر میکردم. اما چه کنم که مربوط به آقای طالقانی است و ایشان گردن انقلاب خیلی حق دارد.» بعد گفتند: «شما بروید پسر ایشان را آزاد کنید و به هر نحو از ایشان دلجویی کنید.»
zahra.n
شهادت آقا مصطفی خمینی پیش آمد. در ختم آقا مصطفی در مسجد ارگ تهران، آقای حسن روحانی سخنرانی کرد. ما تا آن موقع میگفتیم «حضرت آیتاللهالعظمی آقای خمینی». ایشان بالای منبر گفت: «من از این ساعت به بعد میگویم حضرت آیتاللهالعظمی امام خمینی.»
zahra.n
یک روز نزد ایشان رفتم و گفتم: «آقای هاشمی، سؤالی دارم.» گفت: «سؤالت چیست؟» گفتم: «در قاموس شما، مشورت دادنی است یا کردنی؟» کمی فکر کرد، یکهو فهمید چه میگویم. گفت: «دادنی.» گفتم: «چشم، از این به بعد من به شما مشورت میدهم. شما که با من مشورت نمیکنی.
mh.ranjbari
نخستوزیر، پانزدهم آبان ۱۳۶۱، سه نفر را به مجلس معرفی میکند که یکی از آنان شما هستید.
بله. آقای [سید محمد] خاتمی، آقای [جواد] اژهای و من؛ یعنی وزیر ارشاد، وزیر مشاور در امور اجرایی، و وزیر سپاه. من در اینجا باید توضیح بدهم چه شد که آقای موسوی مرا معرفی کرد. وقتی که اساسنامه تصویب شد و آقای نخستوزیر موظف شد که وزیر سپاه را معرفی بکند، سپاه من را به آقای نخستوزیر پیشنهاد کرد. آقای موسوی میگفت: «هر کس
کاربر ۳۳۰۵۹۳۴
بنیصدر، با آن اقبالی که به او شده بود و آن لطفی که امام به او داشت، یک ماه نشد که همه را پشیمان کرد. حضرت امام هم دریافته بود که او به درد نمیخورد، ولی کلاهی بود که سر ملت رفته بود. (ص ۸۴)
رحيم اهری
وقتی سمیر جعجع آزاد شد، به سراغش رفتند. او هم گفت که گروگانها همان موقع کشته شدهاند.
Sah ar
آن سفر چطور بود؟
سفر خیلی خوبی بود. در آن سفر آقای کیم ایل سونگ [رهبر فقید کره] در مذاکره با آقای هاشمی گفت: «من در این گوشه، در ته دنیا هستم و تا قبل از انقلاب اسلامی، هیچ چیز از اسلام نمیدانستم. حالا میدانم که هم اسلام چیز خوبی است، هم رهبر شما آدم ممتازی است.» پرسیدیم: «چرا؟» گفت: «ما اینجا با کمک همه دنیای کمونیست، با امریکا درگیر شدیم. خیلی که ادعا بکنیم، یک لگد به ساق پای امریکا زدیم؛ ولی شما آنطرف دنیا قلب امریکا را هدف قرار دادید و تیرتان چنان به هدف خورده که ما اینجا در پوست خودمان نمیگنجیم.»
سعید
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۵۰۷ صفحه
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۵۰۷ صفحه
قیمت:
۱۵۲,۰۰۰
۱۰۶,۴۰۰۳۰%
تومان