بریدههایی از کتاب دختری که ماه را نوشید
۴٫۳
(۹۲۴)
گلویش درد گرفت. قفسهٔ سینهاش درد گرفت. عشق درد دارد.
یـ★ـونا
این دختر انگار با اندوه غریبه بود. درعوض صورتش از غرور میدرخشید.
B.A.H.A.R
عمق بینهایت اندوهش، مثل یک سوراخ سیاه توی قلبش تمام نور را میبلعید
✿tanin
میتوانست هر جایی و هر وقتی بخوابد. یک خوابآلود تمامعیار بود.
فئودور میخائیلوویچ داستایفسکی
دانش قدرتمنده، ولی وقتی پنهان باشه خطرناک میشه.
Fateme Soltani
جادوگر و در واقع باور به جادوگر، برای ترساندن مردمِ ساده ساختهشده بود؛ مردم مطیع، مردم رام، مردمی که زندگیشان در غباری غمناک میگذشت. ابرهای اندوه احساساتشان را گرفته بود و مغزهایشان را از کار انداخته بود. بزرگان برای حکمرانی به همینها نیاز داشتند. هرچند ناخوشایند بود، ولی کاری برایش نمیکردند.
YAZAIKHRA
نگاهش طوری بود که به سیمهای روح آدم دست میکشید و آنها را به صدا درمیآورد؛ مثل نواختن یک چنگ.
سان
«صبر بال ندارد.
صبر فرار نمیکند.
نه میوزد، نه میلزرد، نه میلغزد.
صبر موجِ اقیانوس است.
دودِ کوههاست.
خطوط رویِ مرداب است.
همنوایی ستارههاست،
که بیوقفه آواز میخوانند.»
Mizuki
بینهایت. همونطور که جهان بینهایته. روشنی و تاریکی و حرکات بیپایان؛ مکان و زمان، مکان در مکان و زمان در زمان؛ و او میدانست: هیچ محدودیتی واسه احساساتی که قلب میتونه توُ خودش نگه داره وجود نداره.
faezehswifti
«تو شیرینترین معمای منی.»
faezehswifti
کنجکاوی جادوی هوشه. یا شایدم هوش جادوی کنجکاوی باشه
B.A.H.A.R
احمق وقتی از زمین بیرون میرود
میپرد،
از قلهٔ کوه تا ستارهها تا ناکجایِ ناکجا.
ولی دانشمند
وقتی از نوشتههایش، از قلمش
و از کتابهای قطورش ناامید میشود، سقوط میکند.
و دیگر پیدا نمیشود.»
yasamin
یا یکی رو قربانی کن یا همه رو. این قانون دنیاس. ما هر کاری هم که بکنیم نمیتونیم عوضش کنیم.
M.Mahdipour
در چشمهایش و در روحش مهربانی موج میزد. قلبش پر از عشق بود و توی دستش یک چاقو.
hedgehog
«دروغای خوب! من دروغ میگم تا محافظت کنم! دیگه چی میتونم بگم؟ نمیتونم جوری توضیح بدم که متوجه بشه.»
hedgehog
خیلی سادهس. دیوونه بشید. دیوونگی و جادو به هم متصلن. من که فکر میکنم هستن. هر روز دنیا میچرخه. هر روز من یه چیز درخشان از زیر سنگا پیدا میکنم. کاغذای درخشان. حقیقت درخشان. جادوی درخشان. درخشان، درخشان، درخشان.
hedgehog
تا حالا اژدهایی با اینهمه رضایت خاطر وجود نداشته.
hedgehog
زمان نیرنگ زیادی داشت و مثل گِل لغزنده بود.
hedgehog
زن در روحش هزاران پرنده احساس کرد؛ پرندههای کاغذی، پرندههای پردار، پرندههایی با قلب و مغز و گوشت که توی آسمان پرواز میکردند و سمت درختهای آرزو میرفتند.
hedgehog
هرچه بیشتر یاد میگرفت، به خاطر چیزهایی که نمیدانست عذاب میکشید
بنت الحیدر
حجم
۲۴۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۹۶ صفحه
حجم
۲۴۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۹۶ صفحه
قیمت:
۱۰۳,۰۰۰
۵۱,۵۰۰۵۰%
تومان