بریدههایی از کتاب دختری که ماه را نوشید
۴٫۳
(۹۲۳)
معلمش گفت: «مراقبِ اندوهت باش.»
zohreh
قلب از نور ستاره درست شده و زمان.
رنجشِ دوری و از دست دادن در تاریکی ریسمانی ناگسستنی است که بینهایت را به بینهایت وصل میکند.
قلب من برای قلبت آرزو میکند و آن آرزو حتمی است.
وقتی دنیا میچرخد
وقتی جهان بزرگ میشود
و وقتی راز عشق، دوباره و دوباره
در رازِ تو برملا میشود من رفتهام.
ولی برخواهم گشت.
f.k
همه امید دارن.» کلمهٔ امید را طوری گفت انگار که تلخترین قرص دنیاست.
hedgehog
یک آدم ممکن بود سکهای روی زمین بیندازد و نتواند آن را پیدا کند، ولی یک کلاغ از درخشش سکه آن را پیدا میکرد. دانش در ذاتش جواهری درخشان بود
raza
با دقت روی گونههای چروکیدهاش سرخاب مالید و به چشمهایش سرمه کشید. دندانهایش را توی آینه نگاه کرد که کثیف نباشند یا خردهغذایی لایشان نمانده باشد. عاشق آینهاش بود؛ تنها آینهٔ موجود در پروتِکتُرِیت. برای گرلاند بزرگترین لذت دنیا این بود که چیزی فقط و فقط مال خودش باشد. او دوست داشت خاص باشد.
~آلْبا~☘️
مادرم بهم گفته بود جادوگر روح اونا رو میخوره و بدنای بدون روح اونا توُ زمین آواره میمونن. نه میتونن زندگی کنن و نه بمیرن. بیچشم و بیصورت و بدون هدف راه میرن.
M.Mahdipour
«بعضی وقتا بزرگ بودن فقط به اندازه نیست.»
مرضیه
هر دومون داریم به هم دروغ میگیم. احساس کرد سوزن بزرگی وارد قلبش شده. و هیچکدوممون نمیدونیم چطوری تمومش کنیم.
بنت الحیدر
«وقتی زمان مناسبش برسه هدفت رو پیدا میکنی. تو روی زمین بزرگ هستی و خواهی بود. اینو هیچوقت فراموش نکن.»
Fatemeh
«امید. غنچههایی که آخر زمستون درمیآن چقدر بیجونن! انگار مردن! وقتی تو دستمون میگیریمشون چقدر سردن! ولی خیلی طول نمیکشه که اونا بزرگ میشن، میشکفن و بعد همهٔ دنیا سبز میشه.»
B.A.H.A.R
شجاعت نه چیزی میسازه، نه از کسی مراقبت میکنه و نه به نتیجهای میرسه. فقط آدم رو به کشتن میده.
hedgehog
رنجشِ دوری و از دست دادن در تاریکی ریسمانی ناگسستنی است که بینهایت را به بینهایت وصل میکند.
♡عاشق کتاب♡
دانش قدرتمنده، ولی وقتی پنهان باشه خطرناک میشه. از امروز دانش برای همهس.»
me
بعضی وقتا بزرگ بودن فقط به اندازه نیست
mthr
من دلیل نصف کارایی رو که مردم انجام میدن نمیدونم. با نصف دیگهٔ کاراشون هم مخالفم
mthr
«مرگ همیشه ناگهانییه.» چشمهای گلرک درد گرفته بودند. «حتی وقتی نیست.»
سلام
دانشمند
وقتی از نوشتههایش، از قلمش
و از کتابهای قطورش ناامید میشود، سقوط میکند.
و دیگر پیدا نمیشود.
Fateme Soltani
وزن چیزهایی که از آنها حرفی نمیزدند؛ بیشتر از آنهایی شد که حرفش را میزدند.
Lavin D
آنتین احساس کرد چیزی توی قفسهٔ سینهاش تکان میخورد. اول لرزشی خفیف بود و بعد ضربان مداوم و تند قلبش. احساس پرندهای را داشت که بر فراز جنگل پرواز میکند و خودش را به آسمان میرساند.
Mizuki
گلویش درد گرفت. قفسهٔ سینهاش درد گرفت. عشق درد دارد.
یـ★ـونا
حجم
۲۴۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۹۶ صفحه
حجم
۲۴۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۹۶ صفحه
قیمت:
۱۰۳,۰۰۰
۵۱,۵۰۰۵۰%
تومان