- طاقچه
- تاریخ
- تاریخ جهان
- کتاب پل پوت
- بریدهها
بریدههایی از کتاب پل پوت
۳٫۴
(۲۱)
دولت آمریکا در اواخر سال ۱۹۶۵ به بمبافکنهای ب ـ ۵۲ ارتشش اجازه بمباران مناطق مرزی ویتنام / کامبوج را داده بود. این هواپیماها به هنگام ریختن بمب در طول مرز چنان سر و صدای زیادی ایجاد میکردند که حتا جایی به دوردستی پنومپن نیز به لرزه میافتاد.
Z
پکن، برخلاف هانوی، مستقیمآ درگیر جنگ با نیروهای اعزامی آمریکایی، که تعدادشان تا اوایل سال ۱۹۶۶ به سیصدهزار تن رسیده بود، نبود. چین در مناقشهای که با اتحاد شوروی داشت همیشه در پی یافتن متحدان تازهای برای خود بود و به رغم اینکه روابط برادرانهای با ویتنامبود، از سر برآوردن یک حزب کمونیست مستقل کامبوجی حمایت میکرد، زیرا چنین حزبی میتوانست یک عامل توازنبخش در برابر استیلاطلبیها و زیادهخواهیهای احتمالی ویتنام در منطقه هندوچین باشد.
Z
چن بودا، نظریهپردازِ رادیکال حزب کمونیست چین که سالیان متمادی یکی از منشیهای مورد اعتماد مائو بود؛ و دیگری ژانگ چونشیائو، رهبر آتی حزب در شانگهای. این دو به اتفاق هم در باره این مفهوم بحث کردند که «قدرت سیاسی از لوله تفنگ، نبرد طبقاتی و دیکتاتوری پرولتاریا ناشی میشود.»
Z
جدا از لاف و گزافهای معمول، چینیها باطنآ همچون ویتنامیها دوست نداشتند که شاهد گسترش هیچ جنگ مسلحانهای در کامبوج باشند. و دلایل آنها هم درست مثل دلایل ویتنامیها بود: با توجه به آغاز جنگ در جنوب ویتنام جلب همکاری و مساعدت سیهانوک اهمیت حیاتی داشت.
Z
در مقاله وزیر دفاع چین آمده بود که تضاد اصلی «بین امپریالیسم و خلقهای سرکوب شده... و بین فئودالیسم و تودههاست.» این، همان موضع حزب کمونیست کامبوج بود درحالیکه حزب کمونیست ویتنام، به تأسی از برادر بزرگتر روسیاش، اعتقاد داشت که تضاد اصلی در جهان امروز بین اردوگاه امپریالیستها و اردوگاه سوسیالیستهاست.
Z
سیهانوک عملاً به نیروهای ویت کنگ( کمونیستهای مبارز ویتنام جنوبی) اجازه داده بود که در مبارزهشان علیه حکومت تحتالحمایه آمریکا در ویتنام جنوبیمشغول مذاکراتی با سیهانوک بود تا موافقت او را برای انتقال محمولههای تسلیحاتی از چین به پایگاههای جبهه آزادیبخش ویتنام جنوبیبه دست بیاورد. این جدا از موافقتی بود که سیهانوک در مورد عبور بخشی از مسیر هوشی مین از خاک کشورش کرده بود؛ مسیری که نقش اصلی را در تدارکرسانی به مبارزان کمونیست ویتنام جنوبی ایفا میکرد.
Z
کمونیستهایی که در پکن از سیهانوک حمایت میکردند و کمونیستستیزهایی که در داخل کشور حامی او بودند به طرف مسیرهای مخالف سوق پیدا کردند. پنج سال دیگر زمان میخواست تا طنابی که سیهانوک روی آن توازن خود را حفظ کرده بود کاملاً پاره شود. اما همانگونه که خود سیهانوک بعدها اذعان کرد، اشتباه مرگبار در همان سال هولناک ۱۹۶۳ رخ داده بود. او بیست سال پس از این تاریخ با کجخُلقی اعتراف کرد که: «شاید چیزی باشد که بابت آن تأسف میخورم، و آن رد کردن کمک حقارتباری بود که از جانب آمریکا به ارتش و دولتم اعطا میشد.»
Z
پریپ این به مجازات مرگ محکوم شد و، چند روز بعد، در برابر جوخه تیرباران قرار گرفت و سوراخ سوراخ شد. از صحنه تیرباران پریپ فیلمبرداری شد و، طی یک ماه آینده، این فیلم خبری پانزده دقیقهای که در بردارنده جزئیات بیرحمانهای از آخرین لحظات زندگی فرد معدوم بود، قبل از آغاز هر سانسی در سینماهای سراسر کشور به نمایش گذاشته شد.
Z
سیهانوک ملی شدن بانکها، شرکتهای بیمه و بنگاههای صادرات و واردات کالا را اعلام کرد. هدف از این اقدامات جبران قطع کمکهای آمریکا از طریق اِعمال اندکی ریاضت اقتصادی بود. اما، در عوض، اقدامات مذکور باعث سرخوردگی تجار و سرمایهداران شد و فرصتهای تازه و فراخی را برای سوءاستفادههای مالی نخبگان سیاسی کشور فراهم کرد. سپس، چند روز بعد، شاهزاده دست به یک انتقامگیری به شدت قرون وسطایی و علنی زد و یک جوان بختبرگشته عضو گروه خمرهای آزاد را که به چنگ مأموران حکومتی افتاده بود قربانی کرد. این مرد جوان، که پریپ این نام داشت، در پی گرفتن اماننامهای از فرماندار ایالت تاکئو و شخص سیهانوک، از خاک ویتنام جنوبی وارد کامبوج شده بود.
Z
نگودین دیم رئیسجمهور ویتنام جنوبی و برادرش در نوامبر ۱۹۶۳ در پی کودتای مورد تأیید آمریکاییها به قتل رسیدند. سیهانوک سه روز پس از این ماجرا، درحالیکه به شدت ترسیده و عصبانی بود، اعلام کرد که از این پس هیچگونه کمک نظامی و اقتصادیای از آمریکا دریافت نخواهد کرد. او گفت: «این( قتل رئیسجمهور ویتنام جنوبی ) ثمره اعتماد شما به دنیای آزاد( غرب ) است. آمریکاییها راههای بسیار زیادی دارند برای حذف فیزیکی آنهایی که دیگر به وجودشان هیچ نیازی ندارند.» قتل رئیسجمهور ویتنام جنوبی باعث شد تا سیهانوک بیش از پیش مطمئن شود که آمریکا تا زمانی که کامبوج را عضو جبهه ضد کمونیستیاش در منطقه نکند و او را به کام جنگی که شکست آمریکا در آن حتمی بود نکشاند آرام نخواهد گرفت.
Z
سیهانوک از سال ۱۹۶۲ به بعد بارها اعلام کرده بود که ویتنام جنوبی ظرف ده سال آینده کمونیست خواهد شد و کامبوج هم به ناگزیر همین سرنوشت را پیدا خواهد کرد. سیهانوک هر زمان که این حرفها را بر زبان میآورد ناخواسته باعث تبلیغ برای کمونیستهای کامبوجی میشد و جذابیت کمونیسم را نزد مردم کشورش بیشتر میکرد. هدف او از بیان این حرفها ترساندن غربیها به منظور اتخاذ سیاستهای عاقلانهتر در آسیا بود.
Z
سیهانوک از سال ۱۹۶۲ به بعد بارها اعلام کرده بود که ویتنام جنوبی ظرف ده سال آینده کمونیست خواهد شد و کامبوج هم به ناگزیر همین سرنوشت را پیدا خواهد کرد.
Z
سیاستهای داخلی سیهانوک، و حتا از آن مهمتر، سبک و سیاق حکمرانیاش، همه آن میدان عملی را که کمونیستها برای ایجاد ائتلاف دهقانی ـ روشنفکری به آن نیاز داشتند در اختیارشان گذاشت؛ ائتلافی که سولوت سور ( پل پوت) آن را به مثابه قوه رانشی انقلاب آتی تلقی میکرد. وجوه خاصی از سیاست خارجی سیهانوک نیز به تحقق آرمان کمونیستهای کامبوجی کمک کرد.
Z
مشاغل دولتی تنها مشاغل مطلوبِ فارغالتحصیلان مدارس بود اما تعداد این مشاغل محدود بود، به طوری که برای هر صد فارغالتحصیل فقط یک شغل خالی دولتی وجود داشت. این جوانان نیمه تحصیلکرده مغرورتر از آن بودند که تن به کار در شالیزارهای برنج بدهند. در نتیجه بر تعداد بیکاران و ناراضیان اضافه شد. از سوی دیگر، پایین آمدن سطح برداشت محصولات کشاورزی و نرخهای بالای بهره پول باعث شد تا سیل دهقانان به طرف شهرهای بزرگ روان شود. این دهقانان مهاجر در شهرها به کارهای پستی همچون حمالی و رانندگی ریشکا رو آوردند؛ قشری که در ادبیات مارکسیستی از آنها به عنوان لومپن ـ پرولتاریا یاد میشود. استانداردهای زندگی به طرز ملموسی کاهش یافت. تنها استثناء مربوط به قشر برگزیده جامعه کامبوج میشد که به قول یک شاهد عینی: «فاقد هرگونه حس بشری بودند و اشتهای سیریناپذیری برای کسب سود هرچه بیشتر داشتند.»
Z
بازدید رئیسجمهور چین از کامبوج همچنین نشانهای بود از تمایل روزافزون رژیم سیهانوک به چین کمونیست. در آن زمان چین به عنوان مظهر کمونیسم آسیایی همچون یک بلای آتشین برای جهان سرمایهداری بود. اما سیهانوک به موازات نزدیک شدن هرچه بیشتر به کمونیستهای چینی بر شدت سرکوب کمونیستهای کامبوجی بیوقفه میافزود.
Z
۱۹۶۳، سال سرنوشتسازی بود. سالی بود که در آن بذرهایی بر زمین پاشیده شد که کامبوجیها از آن، ده سال بعد، طوفان درو میکردند.
Z
سیهانوک اسم سیاستش را «سوسیالیسم بودایی» و اسم آموزه بیطرفیاش را «راه میانه بودایی» گذاشته بود.
Z
بوداییگری تراوادا به شدت روی خودکاوی و کار بر روی ذهنیت خویش تأکید دارد. هدف این آئین، بهبود اوضاع جامعه و سعادتمند کردن آدمها نیست؛ هدفْ خودسازی فرد است که به شیوهای نیهیلیستی از طریق نابودی فردیت حاصل میشود.
باورهای مذهبی در دهه ۱۹۶۰، حتا بسیار بیشتر از امروز، در حکم مهمترین نظام ارزشی برای تودههای مردم در سراسر منطقه آسیای جنوب شرقی بود. سولوت سور ( پل پوت ) خودش در نوجوانی درس راهبی خوانده و به کسوت نوراهبان درآمده بود.
Z
مائو فعالیتهای کمونیستیاش را به عنوان یک سازماندهنده اتحادیه کارگری آغاز کرده بود و هوشی مین برای مدتی در کشتی و سپس در رستورانهای لندن کارگری کرده بود. اما نه سولوت سور ( پل پوت) ، نه نونچی، نه اینگ ساری، نه سو پیم و نه هیچ رهبر کمونیست کامبوجی دیگری زندگی کارگری را تجربه نکرده بودند. آنها یا دهقان بودند یا دانشجویانی با ریشههای دهقانی یا هر دو: صنعت از نظر همه آنها همچون کتاب بستهای بود.
Z
نقطه اشتراک کامبوج و چین، و همینطور ویتنام، جمعیت انبوه دهقانی آنها بود. به همین دلیل حزب کامبوجی دهقانان متوسط و پایینتر از متوسط را «نیمه ـ پرولتاریا» ی مناطق روستایی و دهقانان فقیر و بیزمین را به عنوان «عناصر هستهای طبقه کارگر... خون حیاتی انقلاب» تلقی میکرد. چنین برداشتی برحسب آموزههای مارکسیستی یک بدعت به شمار میرفت، زیرا این نیروی کار صنعتی شهری بود که باید نقش رهبری را در انقلاب ایفا میکرد و نه دهقانان.
Z
حجم
۴٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۶۹۱ صفحه
حجم
۴٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۶۹۱ صفحه
قیمت:
۳۴۵,۵۰۰
تومان