بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب از ترس تنهایی | صفحه ۱۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب از ترس تنهایی

بریده‌هایی از کتاب از ترس تنهایی

نویسنده:امیلی گیفین
انتشارات:نشر سنگ
امتیاز:
۳.۵از ۷۳۷ رأی
۳٫۵
(۷۳۷)
واقع، اگر وسواس به خرج بدهی، نه تنها چیزی کامل نمی‌شود، که ممکن است خراب بشود.
کاربر ۳۴۷۳۵۰۸
شاید او به اندازهٔ کافی مرا دوست داشته باشد که با من به هر جایی بیاید.
کاربر ۳۴۷۳۵۰۸
دارسی است دیگر. او این‌طوری است. و مثل یک فیلم مورد علاقهٔ قدیمی، گاهی اوقات این چیزهای همیشگی در یک دوست، چیزی است که تو بیش‌تر از همه دربارهٔ او دوست داری.
کاربر ۳۴۷۳۵۰۸
ما ایتن این شکلی است. خیلی دربارهٔ چیزها فکر می‌کند، همیشه آماده است تا برگردد و از نو شروع کند، هیچ وقت تحت فشار و توقعات خم نمی‌شود. ای کاش می‌توانستم کمی شبیه به او باشم.
حنا
می‌خواهم کوچک‌ترین چیزها را دربارهٔ او بدانم.
کاربر ۳۴۷۳۵۰۸
با خودم فکر می‌کنم من جالب‌تر شده‌ام. این عشق و عاشقی به من وسعت دیگری داده است.
کاربر ۳۴۷۳۵۰۸
نمی‌خواهم نسیهٔ فردا را به نقد امروز و این‌جا ببازم.
کاربر ۳۴۷۳۵۰۸
و چیز دیگری به یادم می‌افتد، خاطره‌ای که قبلاً به آن فکر نکرده بودم. شبیه پیدا کردن عکسی از خودت است که هرگز نمی‌دانی کِی گرفته شده.
کاربر ۳۴۷۳۵۰۸
آهنگ‌ها و بوها بیش‌تر از هر چیزی می‌توانند تو را به لحظه‌ای خاص در گذشته ببرند.
shakiba
از آن صورت‌هایی داشت که در هر سنی جذاب است.
نجمه رضایی
شاید من آدم بدی هستم. شاید تنها دلیلی که سعی می‌کنم خوب باشم، این است که از گیر افتادن می‌ترسم، نه این‌که بخواهم از نظر اخلاقی آدم درستکاری باشم. با قوانین بازی می‌کنم، چون آدم ریسک‌پذیری نیستم.
نجمه رضایی
سعی کردم عصبانی شوم، اما چه‌طور می‌توانی از دست کسی عصبانی شوی، برای این‌که نمی‌خواهد با تو باشد؟
زهـرا♡
اما من باید یاد می‌گرفتم که شادی را خودت می‌سازی، این‌که وقتی چیزی را می‌خواهی به این معنی است که باید چیزهای دیگری را از دست بدهی. و وقتی سهام بالا می‌رود، زیان می‌تواند بیش‌تر شود.
حنان
«خب، ای کاش چیزی نگفته بودم.» «چرا؟ فقط برای چند ملاقات دیگه؟» با حالتی دفاعی می‌گویم: «نه.» هرچند این دلیل اصلی من است.
book worm...
حالا نوبت اوست که مضطرب شود. همیشه از این قانون احمقانه شگفت‌زده می‌شوم: کسی که کم‌تر اهمیت می‌دهد، یا وانمود می‌کند، قدرت را در دست دارد. یک بار دیگر درستی این قانون را ثابت کرده‌ام.
book worm...
دارسی می‌گوید: «دلم می‌خواد موقع به دنیا اومدنش برگردم این‌جا. بهتره تو ماه‌عسل نباشم.» نمی‌دانم این حرف را از روی عمد می‌زند یا همین‌طوری، ولی می‌خواهد خودش را در هر لحظه از زندگی دیگران هم وارد کند.
book worm...
من تا چاقی خیلی فاصله دارم، اما از من به عنوان سنگ صبور برای این موضوع استفاده می‌کند، شبیه این می‌ماند که من برای زنی کور آه و ناله کنم که مجبورم لنز بگذارم.
book worm...
یاد گرفته‌ام که تو نمی‌توانی به تنهایی زمان چیزها را مشخص کنی و حتماً درست از آب دربیاید.
n re
بدترین چیزی که دربارهٔ این پایانِ خاص (جوانی‌ام) و آغاز شدن (میانسالی‌ام) وجود دارد، این است که برای اولین بار در زندگی‌ام متوجه شده‌ام نمی‌دانم به کجا می‌روم.
n re
درک می‌کنم که سی فقط یک عدد است و پیری به احساس تو برمی‌گردد. در ضمن می‌فهمم که به طور کلی، در سی سالگی هم آدم هنوز جوان است. اما نه آن قدرها جوان. زمانی است که دیگر دوران بلوغت را پشت سر گذاشته‌ای و به عنوان مثال در سال‌های آغازین آمادگی برای بچه‌دار شدن هستی. هرچند مثلاً دیگر برای شروع تمرین که مدال المپیکی بگیری خیلی پیر شده‌ای. حتی اگر بهترین سناریو زندگی تا مرگ را نود سال در نظر بگیریم، به هر حال به سمت پایان زندگی، یک‌سوم از راه را آمده‌ام.
n re

حجم

۲۹۶٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

حجم

۲۹۶٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

قیمت:
۹۰,۰۰۰
۴۵,۰۰۰
۵۰%
تومان