بریدههایی از کتاب از ترس تنهایی
۳٫۵
(۷۳۷)
چیزهای جالبی مثل تولد گرفتن، وقتی زمان میگذرد و به سی سالگی نزدیک میشویم، میتوانند اهمیتشان را از دست بدهند.
n re
من در این شهر چندین میلیون نفری تنها هستم
marjan
چه اهمیتی داره که چه روزی تو هفته سی ساله میشیم؟ اون موقع دیگه پیر شدیم. وقتی پیر میشی تولد دیگه مهم نیست.
marjan
انگار در جایی گیر افتادهاند و بعد از آن دیگر به معنای زندگی فکر نکردهاند و وارد روزمرگی شدهاند. این مربوط به زمانی میشود که به نظرم میآمد دوران کمسنوسالیام کِش میآید و بیست سالگیام تا ابد ادامه پیدا میکند.
mery
او را بدون قیدوشرط دوست دارم، بدون ملاحظه و ترس. او را به اندازهای دوست دارم که حاضرم به خاطرش خطر کنم.
شاداب
کسانی که در خانههای شیشهای زندگی میکنند، نباید سنگ پرتاب کنند.
آسیه
حس غیرقابل اشتباهی از عشق در زیر لایههای اضطراب وجود دارد. فقط باید زمان بگذرد تا همه چیز برایمان به حالت طبیعی برگردد.
rahill
بعضی وقتها که یک نفر را خوب میشناسی، حالت واقعیاش را نمیتوانی ببینی
hamid
انگار دارسی وقتی دبیرستانی بودیم از زاویهٔ دید یک آدم سی ساله به همه چیز نگاه میکرد. این را درک میکرد که خیلی چیزها مهم نیستند و تو فقط یک بار زندگی میکنی و باید خوب زندگی کنی. او هرگز از اینکه به دنبال خواستههایش برود نترسیده و به خودش اعتماد داشته. او مشکل کسانی را نداشت که به دوران دبیرستان فکر میکنند و میگویند: «ای کاش اون موقع میدونستم باید چی کار کنم.»
hamid
مثل شبهای سال نو، امشب هم دارد چیزی تمام و چیزی دیگر شروع میشود. از این تمام و شروع شدن خوشم نمیآید. همیشه ترجیح میدهم این وسطها باشم. بدترین چیزی که دربارهٔ این پایانِ خاص (جوانیام) و آغاز شدن (میانسالیام) وجود دارد، این است که برای اولین بار در زندگیام متوجه شدهام نمیدانم به کجا میروم.
leila.shirvanei
یادم میآید یک بار مادرم به من گفت مقابل عشق، نفرت نیست، بیتفاوتی است.
مهرنوش آیرم
آهنگها و بوها بیشتر از هر چیزی میتوانند تو را به لحظهای خاص در گذشته ببرند. شگفتانگیز است که چهطور چند نت موسیقی یا یک بو آنقدر جادو میکنند.
kimia khoshroo
زنی است که باور دارد چیزها باید برای او باشند، در نتیجه همینطور هم میشود. همیشه چیزها در اختیارش هستند. او برنده میشود، چون انتظار دارد برنده شود. من توقع ندارم چیزی را که میخواهم به دست بیاورم، برای همین به دست نمیآورم. و حتی سعی هم نمیکنم
kimia khoshroo
شرکتمان و همهٔ آن سروصداهایش میتوانند صبر کنند. ما داریم دربارهٔ عشق حرف میزنیم.
مهرنوش آیرم
خواستههای من ساده هستند: یک شغل که دوست داشته باشم و پسری که عاشقش باشم. و در شب تولد سی سالگیام باید با این واقعیت روبهرو شوم که هنوز این دو را ندارم.
zeynab
زمان همهٔ زخمها را درمان خواهد کرد، اگر فقط بتوانی در آن زمان خودت را جمعوجور کنی.
آیدا
آهنگها و بوها بیشتر از هر چیزی میتوانند تو را به لحظهای خاص در گذشته ببرند
آیدا
هیچ چیزی کامل نیست. این چیزیه که تو باید بسازیش.»
آتنا
پذیرفتن اینکه اشتباه کرده در واقع به او شجاعت و ثبات داده است. و شاید جری هم همینطور. او لایق اعتبار است به خاطر نادیده گرفتن خشم جهان، که به هر قیمتی دنبال قلبش رفته. شاید عشق واقعی بر همه چیز غالب است.
مهرنوش آیرم
مادرم به من گفت مقابل عشق، نفرت نیست، بیتفاوتی است. او میدانست در مورد چه حرف میزند.
Yas.shokri
حجم
۲۹۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
حجم
۲۹۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
قیمت:
۹۰,۰۰۰
۴۵,۰۰۰۵۰%
تومان