زمان همهٔ زخمها را درمان خواهد کرد، اگر فقط بتوانی در آن زمان خودت را جمعوجور کنی.
سادات
با خودم فکر میکنم چهقدر درمان خوبی است که نقل مکان کنی، دور شوی و شروعی تازه و سالم داشته باشی.
سادات
دانه خیلی بیشتر از گیاه اهمیت دارد، رشد میکند و جوانههای کوچک میزند و سر برمیآورد.
سادات
با خودم فکر میکنم وقتی عاشق هستی باید یک وقتهایی غرورت را بشکنی و بعضیوقتها هم باید بجنگی تا غرورت را حفظ کنی. این یکجور تعادل برقرار کردن است. اما وقتی رابطهای درست باشد، میتوانی این تعادل را پیدا کنی.
سادات
شاید خیلی طبیعی است دربارهٔ یک دوستی، در مقابل رابطهای صمیمانه. وقتی تو در رابطه هستی، از اینکه ممکن است تمام شود آگاهی. ممکن است از هم جدا شوید و یک نفر دیگر را پیدا کنید و خیلی راحت عاشق دیگری شوید. اما دوستی اینطور نیست. فکر میکنی تا همیشه ادامه دارد، مخصوصاً دوستیهای قدیمی. ایمان داری برای همیشه دوام میآورد، به همین دلیل خیلی چیزها در دوستی عزیز میشوند.
سادات
به این فکر میکنم که امشب یک پایان و یک آغاز است. اما برای اولین بار، هر دومان را با هم میبینم. آخرین خط ترانه فضا را پر میکند:
و من از این جاده بیرون میزنم تا برنده بشم.
سادات
دوستپسر سابق دارسی را میشناخت. اسمش را در صفحهٔ ورزشی روزنامهٔ محلی دیده بود...
ملینا
اما دارم یاد میگیرم که کامل بودن مسألهٔ مهمی نیست. در واقع، اگر وسواس به خرج بدهی، نه تنها چیزی کامل نمیشود، که ممکن است خراب بشود.
شادی
من در این شهر چندین میلیون نفری تنها هستم.
محسن سفیدگر
از آن مدل بچههایی که تکالیف مدرسهشان را در بعدازظهر جمعه درست بعد از تمام شدن کلاسها انجام میدادند. از آن مدل زنهایی که (از فردا من دیگر دختری جوان محسوب نمیشوم) هر شب نخ دندان میکشند و هر صبح تختشان را مرتب میکنند.
Agust G
«خیلی اهل رابطه برقرار کردن اجتماعی نیست، برای همینه که خیلی وقت نداره شاید... خیلی کامل نیست.»
مادرم میگوید: «هیچ چیزی کامل نیست. این چیزیه که تو باید بسازیش.»
کاربر ۲۱۰۱۴۲۹