بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب از ترس تنهایی | صفحه ۲۱ | طاقچه
تصویر جلد کتاب از ترس تنهایی

بریده‌هایی از کتاب از ترس تنهایی

نویسنده:امیلی گیفین
انتشارات:نشر سنگ
امتیاز:
۳.۵از ۷۳۷ رأی
۳٫۵
(۷۳۷)
هرسه را دوباره به یاد می‌آورم. سه مردی که در دههٔ دوم زندگی‌ام با آن‌ها بودم و به دنبال یک چیز مشترک در آن‌ها می‌گردم. هیچ چیز پیدا نمی‌کنم. نه ویژگی‌های ظاهری، نه رنگ پوست، نه قد و هیکل و نه شخصیت. فقط یک چیز مشترک داشتند، آن‌ها مرا انتخاب کرده بودند و بعد رفته بودند. من نقشی منفعل در این رابطه‌ها داشتم.
آیدا
شاید من آدم بدی هستم. شاید تنها دلیلی که سعی می‌کنم خوب باشم، این است که از گیر افتادن می‌ترسم، نه این‌که بخواهم از نظر اخلاقی آدم درستکاری باشم
آیدا
حسی شبیه شب‌های سال نو را دارم، وقتی شمارش معکوس آغاز می‌شود و من نمی‌دانم بهتر است آن موقع دوربین را بردارم و عکس بگیرم یا در لحظه زندگی کنم. معمولاً دوربین می‌گیرم و بعداً موقعی‌که می‌بینم عکس خوب از آب در نیامده، پشیمان می‌شوم. بعد به‌شدت احساس ناامیدی می‌کنم و فکر می‌کنم آن شب می‌توانست خیلی بیش‌تر خوش بگذرد، اگر من آن‌قدر زیاد سخت نمی‌گرفتم و خودم را مجبور نمی‌کردم کارهایی را که انجام داده یا باید انجام بدهم، تجزیه و تحلیل کنم.
آیدا
یادم می‌آید به این فکر کردم که آن‌ها با این‌که بزرگ شده‌اند، انگار در جایی گیر افتاده‌اند و بعد از آن دیگر به معنای زندگی فکر نکرده‌اند و وارد روزمرگی شده‌اند
آیدا
اما دارم یاد می‌گیرم که کامل بودن مسألهٔ مهمی نیست. در واقع، اگر وسواس به خرج بدهی، نه تنها چیزی کامل نمی‌شود، که ممکن است خراب بشود.
Tina
شادی را خودت می‌سازی، این‌که وقتی چیزی را می‌خواهی به این معنی است که باید چیزهای دیگری را از دست بدهی. و وقتی سهام بالا می‌رود، زیان می‌تواند بیش‌تر شود.
کلوچه کتابخوان
به نظر می‌رسد اولین قدم‌های غم، بدترین آن‌ها باشد.
فاطمه
آهنگ‌ها و بوها بیش‌تر از هر چیزی می‌توانند تو را به لحظه‌ای خاص در گذشته ببرند. شگفت‌انگیز است که چه‌طور چند نت موسیقی یا یک بو آن‌قدر جادو می‌کنند.
فاطمه
حسی شبیه شب‌های سال نو را دارم، وقتی شمارش معکوس آغاز می‌شود و من نمی‌دانم بهتر است آن موقع دوربین را بردارم و عکس بگیرم یا در لحظه زندگی کنم.
sosoke
حسی شبیه شب‌های سال نو را دارم، وقتی شمارش معکوس آغاز می‌شود و من نمی‌دانم بهتر است آن موقع دوربین را بردارم و عکس بگیرم یا در لحظه زندگی کنم.
sosoke
با خودم فکر می‌کردم که نه، شانس چیزی است که تو داری. خوش‌شانسی یعنی بلیت لاتاری بخری و بعد یک باره یووهوو، پولدار شوی. هیچ چیز زندگی من نشان از خوش‌شانسی ندارد، همه‌اش نتیجهٔ سختکوشی است، نتیجهٔ تقلا کردن برای بالا رفتن از قله‌ها.
sosoke
دارسی می‌گوید: «نگران نباش، مطمئنم که اون تو زندگی واقعیش اون‌قدرها قشنگ نیست.» فکر می‌کند همهٔ زن‌ها مثل او هستند که وقتی با شخص زیباتری مواجه می‌شوند، نیاز به دلداری داشته باشند.
sosoke
مقابل عشق، نفرت نیست، بی‌تفاوتی است
sosoke
دارم یاد می‌گیرم که کامل بودن مسألهٔ مهمی نیست. در واقع، اگر وسواس به خرج بدهی، نه تنها چیزی کامل نمی‌شود، که ممکن است خراب بشود.
ندا هستم
به نظر می‌رسد اولین قدم‌های غم، بدترین آن‌ها باشد. اما یک‌طورهایی، زمان‌هایی که به این فکر می‌کنی، چه چیزهایی را در زندگی از دست داده‌ای، غمگین‌تر می‌شود.
samira
اما من باید یاد می‌گرفتم که شادی را خودت می‌سازی، این‌که وقتی چیزی را می‌خواهی به این معنی است که باید چیزهای دیگری را از دست بدهی.
شکیبا زارع
اما دوستی این‌طور نیست. فکر می‌کنی تا همیشه ادامه دارد، مخصوصاً دوستی‌های قدیمی. ایمان داری برای همیشه دوام می‌آورد، به همین دلیل خیلی چیزها در دوستی عزیز می‌شوند
شکیبا زارع
یک بار مادرم به من گفت مقابل عشق، نفرت نیست، بی‌تفاوتی است. او می‌دانست در مورد چه حرف می‌زند
شکیبا زارع
«یه دوست خوب نمی‌تونه به کسی آسیب برسونه.»
شکیبا زارع
دلم می‌خواهد گریه کنم، این‌طوری چیزی این فضای خالی ترسناک را پر می‌کند، اما نمی‌توانم. سکوت بلندتر می‌شود
شکیبا زارع

حجم

۲۹۶٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

حجم

۲۹۶٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

قیمت:
۹۰,۰۰۰
۴۵,۰۰۰
۵۰%
تومان