آمدی
درست مثل باران!
غافلگیرم کردی
درست مثل شعر!
در دلم نشستی
درست مثل عشق!
و به من
جانی تازه بخشیدی
درست مثل جوانی!
تعجب میکنم!
نکند تو آنی!
نکند تو همانی؟!
Sky_Blue
برای همهٔ ما
همهٔ روزها
فراموش میشوند
بهجز همان یک روز
که نشانیِ آن را
به هیچکس نگفتهایم
helya.B
من از کدام جهت رو به نیستی رفتم؟!
کجا تمام شدم از عبورِ نیلوفر؟!
کجا شکفتن دل
آخرین نفس را زد؟!
محمدحسین
پشتِ در دوباره کیست؟
حس مبهمی میان هست و نیست!
sajan
خاطرهها
گاهوبیگاه
میآیند
کنارم مینشینند
میخندند
گریه میکنند
اما، پیر نمیشوند
sajan
بمانیم در جوشش چشمههایی
ــ که با ذات بخشندگی زنده هستند
بمانیم تا آب معنی شود
ــ در نفسهای تابندهٔ شمعدانی
بمانیم در فرصت مهربانی
و معنای انسان
فقط این دو حرف است
بمانیم
تا گل برویَد
sajan
غربال عمر را چو تکاندم، فقط همین
من ماندم و تو ماندی و یک مشت خاطره
sajan
کلید را در قفل در میچرخانم
و تنهایی
با پلکهای پفکرده
به استقبالم میآید!
mina
فقط من نیستم
سوز زمستان نیز
با من هست
صدای هقهق یکریز باران نیز
با من هست
mina
اگر اختیار با من بود
پروانهها را
شاه جهان میکردم
تا از تفنگها
فقط زیبایی
شلیک شود!
mina