بریدههایی از کتاب جهان را به شاعران بسپارید
۳٫۷
(۱۱)
و مگر فراموش میشود
اطلسها
شمعدانیها
و غمهای مادرم
که آنها را
پشت حوصلهٔ همین گلدانها
پنهان میکرد!
مامو
بباریم بر انتظار عطشناک هر جا که یک ریشه
دلواپس رویش یک جوانهست
مامو
تمام شد ای یار
ندارم از تو و
از سرنوشت خود
گلهای
دوباره
قصهٔ تکرار!
به خانه برگردیم
که کوه
خاطرهای بود و
کوه
فاصلهای!
مامو
نکند تو آنی!
نکند تو همانی؟!
کاربر ۸۶۴۹۴۷۴
هنوز میشود از خانه تا خیابان رفت
و چشم را به تماشای واقعیت برد
نگاه کن!
هجوم واسطهها
و دستهای مکنده
و دستهای دُلار
چگونه روشنیِ شهر را کدر کردهست!
نگاه کن!
کاربر ۱۳۹۹۳۳۵
دل من گرهگیر من ماند
و «امروز» پای مرا بست
و افسون یک وعده، یک وجه
و جادوی یک نام
و آوازهٔ یک تریبون
و پیوند رنگینترین چاپ
با دفتر شعر واخوردهٔ من
مرا از مسیر کبوتر جدا کرد
کاربر ۱۳۹۹۳۳۵
من دلم
برای روزهای زندگی گرفته است
کاربر ۱۳۹۹۳۳۵
خلاصه بگویم
ما از پس شاعران برنمیآییم!
آنان
با همین کلمات پیشپاافتاده
همهچیز را عوض میکنند!
بیآنکه گلولهای
شلیک شده باشد!
کاربر ۱۳۹۹۳۳۵
من از حاصلضربِ اعدادِ بیگانگی
بیم دارم
کاربر ۱۳۹۹۳۳۵
باران
از روزی که رفتهای
باران
باران
باران
یا میبارد
یا نمیبارد!
Sina Mahmoodi
بمانیم در جوشش چشمههایی
ــ که با ذات بخشندگی زنده هستند
م. فیروزی
صدای آمدنت آمد
ز شوق پنجره بگشودم
تو شعر گمشدهام بودی
چهقدر منتظرت بودم
sama
من پُر از هوای تو
ای که در هوای من
عاشقانه هستی و
همیشه نیستی!
من هواییام
هواییِ تواَم
هر کجا که دست میکشم
میرسم به هیچچیز و هیچکس
پس تو چیستی؟!
پرسشم من و
تو پاسخی
ای سؤال بیجواب من
تو کیستی؟!
sama
زمانی که چشمانت را فهمیدم
عشق متولد شد
و دلم تَرَک برداشت
sama
من دلم
برای روزهای زندگی گرفته است
sama
برای همهٔ ما
همهٔ روزها
فراموش میشوند
بهجز همان یک روز
که نشانیِ آن را
به هیچکس نگفتهایم
sama
غربال عمر را چو تکاندم
فقط همین
من ماندم و
تو ماندی و
یک مشت خاطره!
sama
هر کجا نگاه میکنم
ردپای اوست
پس چرا
هر چه میروم
نمیرسم به دوست؟!
sama
غربال عمر را چو تکاندم
فقط همین
من ماندم و
تو ماندی و
یک مشت خاطره!
bud
هر کجا نگاه میکنم
ردپای اوست
پس چرا
هر چه میروم
نمیرسم به دوست؟!
bud
حجم
۶۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۰۳ صفحه
حجم
۶۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۰۳ صفحه
قیمت:
۴۵,۰۰۰
۲۲,۵۰۰۵۰%
تومان