بریدههایی از کتاب انسان در جستوجوی معنا
۴٫۰
(۱۰۱۶)
اکنون اگر کسی راجع به حقیقت گفتهٔ داستایوفسکی از ما سؤال کند که انسان به هر شرایطی عادت میکند، جواب ما این است: «بله. انسان به هر شرایطی عادت میکند، اما نپرسید چگونه.»
Mamadovsky
او نمیخواست بیهوده بمیرد
آسمان شب
زندگی در هر شرایطی هم که باشد هیچگاه بیمعنی نخواهد بود و رنج و مرگ هم شامل این معنای بیانتهای زندگی خواهند بود.
آسمان شب
«آنچه مرا نکُشد، هرآینه قویترم میکند.»
آسمان شب
هرکسی که تا الان زنده مانده حتماً دلیل و امیدی برای زندگی داشته است.
آسمان شب
تعدادی منتخب از زندانیان بیمار یا ضعیف که توان کارکردن نداشتند را به یکی از اردوگاههای مرکزی و بزرگ که مجهز به اتاقهای گاز و کورههای آدمسوزی بود میفرستادند. شیوهٔ انتخاب افراد زنگ خطری بود به معنای جنگ آزادانه میان همهٔ زندانیان یا گروهها. تنها چیزی که اهمیت داشت حذفکردن نام خود و دوستان از میان لیست قربانیان بود، و هرکسی بهخوبی میدانست که برای نجات هر نفر باید شخص دیگری را قربانی کند.
با هربار انتقال، تعداد مشخصی از زندانیان منتقل میشدند. اصلاً مهم نبود چه کسی قربانی میشود، فقط باید تعداد آنها درست میبود، زیرا زندانیان چیزی جز یک شماره به حساب نمیآمدند
Mamadovsky
«کسی که چرایی برای زندگیکردن دارد، از عهدهٔ چگونگی آن برخواهد آمد.
Mamadovsky
زندگی یعنی رنجبردن و زندهماندن؛ یعنی یافتن معنا در رنجهایی که میبریم. اگر در زندگی غایتی وجود دارد، پس باید معنایی در رنجکشیدن و مُردن وجود داشته باشد؛ اما هیچکس نمیتواند بگوید که آن غایت و معنا چیست. هرکس باید خودش معنای زندگی را پیدا کند و مسئولیت آن را بپذیرد. اگر در این امر موفق شود، با وجود همهٔ تحقیرها باز هم رشد خواهد کرد.
Mamadovsky
من دو مورد از این خودکشیهای ناموفق را به یاد دارم که خیلی شبیه هم اتفاق افتادند. هر دو مرد در مورد هدفشان از خودکشی صحبت کردند و حرفهایشان مشابه یکدیگر بود. هردو دیگر چیزی از دنیا نمیخواستند. اینجا یک سؤال مطرح بود، زندگی از آنها چه میخواهد؟ چه چیزی در آینده منتظر آنهاست؟ فهمیدیم دلیل ادامهدادن یکی از آنها وجود فرزندش بود که برای او همچنان نامه مینوشت و برای دیگری داستانهایی برای نوشتن و چاپشدن وجود داشتند که هنوز در ذهنش ناتمام مانده بودند و کس دیگری قادر به اتمام آنها نبود، درست مانند پدری که نمیتوان هیچگاه جای خالیاش را برای فرزندان پر کرد.
narges M
«من خدا را در سلول تنگ و تاریکم صدا میزدم و او در آزادی جوابم را داد.»
hanifati
درنظرگرفتن تمام اینها میتوانیم متوجه شویم که دو گونه انسان در دنیا وجود دارد، نژاد مردم شایسته و ناشایسته. این دو نژاد در هر گروه و اجتماعی نفوذ کردهاند و هیچ جامعهای بهطور کامل از انسانهای شایسته یا ناشایسته تشکیل نشده است. پس هیچ گروهی نژادی خالص ندارد و به همین دلیل است که در اردوگاه به نگهبانانی شایسته برمیخوریم.
hanifati
نهتنها تجربهها، بلکه تمام کارهایی که تاکنون انجام دادهایم، تمام افکار بزرگی که در سر داشتهایم، و تمام رنجهایی که تحمل کردهایم هیچکدام ازبینرفتنی نیستند. درست است که همهٔ اینها در گذشته اتفاق افتادهاند، ولی ما به آنها هستی بخشیدهایم، چراکه بودن خودش نوعی هستی است و شاید هم بهترین نوع آن.
hanifati
«هیچ قدرتی (بهجز قدرت خداوند) در دنیا قادر نیست تجربههای شما را تخریب کند.»
hanifati
اشکها گواه بر این بودند که فرد از قدرت و شجاعت عظیمی برای مقابله با سختیها برخوردار است
hanifati
«کسی که دلیلی برای زندگیکردن داشته باشد از عهدهٔ چگونگی آن برخواهد آمد»
hanifati
آنهایی که ارتباط بین روح یک انسان، با جرئت و امید را درک میکنند و با ارتباط نزدیک آن به سلامتی و ایمنی جسمانی آشنا هستند، به خوبی میدانند که ازدستدادن ناگهانی جرئت و امید پیامدهای مرگباری را به همراه دارد.
hanifati
«عواطفِ درحال رنج به محض اینکه تصویر دقیق و روشنی از آنها ترسیم شود، از رنجکشیدن باز میایستند.»
hanifati
بعضی از زندانیان بهطور غریزی به دنبال یافتن یک هدف در وجودشان هستند و این یک ویژگی عجیب در انسان است که میتواند با نگاه به آینده به زندگی ادامه دهد و امید پیشروندهٔ راه او باشد. قطعاً این اصل، راه رستگاری در لحظات دشوار زندگی است. اگرچه این مسیر به تحلیل و تفکرِ بسیار نیاز دارد.
hanifati
بهعنوان مثال بیماران مبتلا به سِل که هیچ اطلاعی از مدت درمانشان نداشتند از مشکلاتِ زمانی رنج میبردند و بدون هدف و امید به آینده روزها را سپری میکردند.
hanifati
مدت زمانی که برای یک فرد سپری میشود بستگی به ذهن دارد
hanifati
حجم
۱۴۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۵۵ صفحه
حجم
۱۴۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۵۵ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰۵۰%
تومان