«هرگز هدفتان را فقط موفقیت قرار ندهید - هرچه بیشتر هدفتان رسیدن به موفقیت باشد بیشتر از آن دور خواهید شد. موفقیتهایی مانند خوشبختی را نمیتوان دنبال کرد، بلکه باید آن را بهوجود آورد؛ خوشبختی اثر جانبیِ تعهد یک انسان به هدفی والاست، یا به عبارت دیگر، خوشبختی محصولِ تسلیمشدن در برابر هر معنای ارزشمندی غیر از خود شخص است. خوشبختی باید اتفاق بیفتد، و همین امر برای موفقیت هم صدق میکند: باید بدون آنکه به آن اهمیت داده باشی اجازه دهی اتفاق بیفتد. از شما میخواهم به ندای درونتان گوش کنید، و به بهترین شکل ممکن برای تحقق آن تلاش کنید؛ و در نهایت در درازمدت خواهید دید که -توجه داشته باشید که میگویم در درازمدت!- موفقیت به دنبال شما خواهد آمد، زیرا شما فراموش کرده بودید که به آن فکر کنید.»
Mahsa Bi
تمام گرسنگیها، تحقیرها، ترسها، و عصبانیت از ناعدالتیها از طریق فکرکردن به کسانی که عاشقشان هستیم، مذهب، شوخطبعی، و حتی زیباییهای کوچکِ طبیعت مانند یک درخت یا یک غروب آفتاب قابل تحمل میشوند. اما این لحظات آرامشبخش میل به ادامهٔ زندگی را برنمیانگیزند، مگر اینکه به زندانی کمک کند تا معنای ژرفی برای رنجهای به ظاهر بیهودهاش بیابد. اینجاست که ما با مفهوم مرکزی هستیگرایی روبهرو میشویم: زندگی یعنی رنجبردن و زندهماندن؛ یعنی یافتن معنا در رنجهایی که میبریم. اگر در زندگی غایتی وجود دارد، پس باید معنایی در رنجکشیدن و مُردن وجود داشته باشد؛ اما هیچکس نمیتواند بگوید که آن غایت و معنا چیست. هرکس باید خودش معنای زندگی را پیدا کند و مسئولیت آن را بپذیرد.
Mahsa Bi
در روانپزشکی حالتی وجود دارد به نام «توهم رهایی»؛ در این حالت فردِ محکوم تا آخرین لحظاتِ اجرای حکم اعدامش امید به بخشش و رهایی از مجازات دارد. ما هم چنین حالتی داشتیم و به رشتههای باریکِ امید چنگ انداخته و تا آخرین لحظه امید داشتیم که اوضاع بهتر خواهد شد.
Fa