بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سفر سیلکا | صفحه ۴ | طاقچه
کتاب سفر سیلکا اثر هدر موریس

بریده‌هایی از کتاب سفر سیلکا

نویسنده:هدر موریس
امتیاز:
۴.۴از ۱۱۴ رأی
۴٫۴
(۱۱۴)
در ذهنش نمی‌گنجد روزی برسد که بتواند آن خاطرات و تصاویر را در قالب کلمات بیان کند.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
سیلکا با لحنی جدی می‌پرسد: «دکتر! فقط یه چیز رو به من بگو.» «چی رو؟» «گرفتنشون؟» یلنا مکثی می‌کند و بعد متوجه منظور او می‌شود. «بله، سیلکا. فرماندارها، نگهبان‌ها، دکترها. همه رو گرفتن و محاکمه کردن. الان همهٔ دنیا فهمیده که اونها چه جنایت‌هایی مرتکب شدن. به‌خاطر کارهاشون یا زندانی شدن یا اعدام.» سیلکا سر تکان می‌دهد. دندان‌هایش روی هم قفل شده‌اند. کاش می‌توانست جیغ بزند یا گریه کند. دلش بسیار پر است. هنوز هم کافی نیست.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
وقتی سیلکا وارد بخش عفونی می‌شود، روپوش جراحی، ماسک، و دستکش‌های پلاستیکی ضخیم به او می‌دهند. همان‌طور که پرستاری بند پشت روپوشش را گره می‌زند، دور اتاق چشم می‌گرداند. روی هر تخت دست‌کم یک یا دو بیمار خوابیده است. برخی کف زمینِ لخت، بدون تشک، خوابیده‌اند، و فقط یک ملافه یا پتویی کثیف رویشان است. می‌کوشد شمرده‌شمرده نفس بکشد.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
چرا کمک کردن به یک نفر باید مسئله‌آفرین باشد؟ چرا او در زندگی مدام مجبور است شاهد و پذیرای مرگ دیگران باشد؟ چرا هر اندازه هم که می‌کوشد نمی‌تواند تغییری ایجاد کند؟
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
مذهب برای او با روزگار دیگری عجین شده است؛ با دوران کودکی، خانواده، سنت‌ها و دلخوشی‌ها، که بخشی از هویت اوست. هرچند ایمان او مورد آزمایش قرار گرفته است. وقتی می‌بیند پاداش و مجازاتی برای اعمال وجود ندارد و رخدادها همه اتفاقی هستند و زندگی پرهرج‌ومرج، سخت است که باورهایش را همچنان حفظ کند.
کاربر ۷۴۸۱۷۳۶
تقدیم به آنان که چندان زنده نماندند که این حکایت‌ها را بازگویند، و باشد که از سر تقصیر من بگذرند که همه‌چیز را ندیدم، همه‌چیز را به یاد نسپردم، و همه‌چیز را به فراست درنیافتم.
ننه قمر
«اعتقاد داشتم تا زمانی که شجاعتِ کشتن خودت را داری، می‌توانی خود را انسان بپنداری. همین بینش بود که میل به زندگی را ایجاد می‌کرد. من مدام خودم را برای آنکه بدانم آیا قدرت مردن دارم، می‌سنجیدم و همین مرا زنده نگه داشت.»
ننه قمر
تاریخ هرگز اسرارش را به‌سهولت نمایان نمی‌کند.
ننه قمر
دردْ بخشی از زندگی او شده است؛ مثل آب‌وهوای نامساعد
ننه قمر
آنهایی که قربانی جنگ، اسارت یا ستم شده‌اند، واکنش‌های گوناگونی از خود نشان می‌دهند، و گذشته‌از این، مردم ممکن است خود را در موقعیت آنها بگذارند و حدس بزنند خود چه می‌کردند، اما تا جای آنها نباشی نمی‌فهمی.
ننه قمر
من نفرین‌شده هستم. اطرافیانم همه یا می‌میرن، یا ازم گرفته می‌شن. هیچ‌کسی کنار من امنیت نداره.
ننه قمر
او درمانی فوری برای مشکلی می‌خواهد که نمی‌تواند ابرازش کند.
ننه قمر
بی‌صدا برای آیندهٔ بی‌نویدش گریه می‌کند و برای مردمی که هرگز آن را نخواهند دید.
ننه قمر
یقهٔ کت‌ها، لباس‌ها، لبهٔ جیب‌ها، کلاه‌ها و روسری‌هایشان همه به گلدوزی آراسته است؛ احیای مجددی از هویت و زنانگی‌شان، هرچند مختصر. آنها با این کار می‌خواهند اعلام کنند که چیزی غیراز یک موجودیت تنانه هستند که هر روز از آنها کار بکشند.
ننه قمر
روزی فکر می‌کرد شایستهٔ زندگی بهتری است، اما حالا می‌داند که همیشه باید بهای سنگینی بپردازد.
ننه قمر
چرا او بااینکه می‌کوشد در سایه باشد همیشه جلب‌توجه می‌کند.
ننه قمر
و کسی چه می‌داند وقتی یک‌شبه از همه‌چیزت محروم شوی، چه واکنشی نشان خواهی داد. نباید به گذشته فکر کند. فردا... فردا تکراری از امروز خواهد بود و از روزها و هفته‌های دیگر
ننه قمر
آخرین یادداشتش یعنی «نبض کُند و نامنظم»
njme
وجود اردوگاه‌های کار اجباری هیتلر و گولاگ‌های شوروی فقط به یک دلیل مشترک بود و آن هم زدودن جامعه از دشمنان و استفاده از تمام توان کاری آنها قبل‌از مرگشان.
دریا
بعدها حتماً برای جوزی شرح خواهد داد که شاید او بتواند جسم تو را از آنِ خویش کند، اما روح و ذهن و قلبت را هرگز نخواهد داشت.
njme

حجم

۳۰۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۶۰ صفحه

حجم

۳۰۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۶۰ صفحه

قیمت:
۶۷,۵۰۰
تومان