بریدههایی از کتاب غریبهای در قصر
۳٫۴
(۱۲)
کسی که تجربهٔ زیادی نداشته باشد و از قوهٔ تفکر هم بیبهره باشد سعادتمند بودن یا نبودن ملت را با اندازهگیری صرف دستمزدهای رایج میسنجد. اگر دستمزدها بالا باشد آن ملت را خوشبخت و اگر دستمزدها پایین باشد آنها را فقیر میخواند، اما این اشتباه است. مهم نیست که شما چهقدر دستمزد میگیرید، مهم این است که چهقدر میتوان با آن خرید کرد. این مسئلهٔ مهمی است و همین است که نشان میدهد دستمزد شما در واقع بالاست یا در ظاهر اینگونه است.
sepid sh
از آن روزهایی بود که آدم دوست دارد نمیرد و زندگی کند.
محمد علی
انسان فقط وقتی از نظر اخلاقی سالم است که ملبس به آن لباس مذهبی شود که رنگ و شکل و اندازهاش با ویژگیها و زوایای روحی و قدوقامت او متناسب باشد.
sepid sh
عجیب است که ناراحتیهای کوچک بهتدریج رشد میکنند و زیاد میشوند. ناراحتیهایی که در ابتدا اصلاً به آنها فکر نمیکردم، حالا شروع شده بودند و بیشتر و بیشتر هم میشدند.
Zeinab J
درست نیست چیز خوبی را فقط به دلیل اینکه هنوز بازارش گرم نشده است، دور بیندازی.
Zeinab J
آنچه در این واقعه دردناک بود، رغبتی بود که این مردم ستمدیده به اقدام بیرحمانه برضد مردم همطبقهٔ خود و به نفع ظالم مشترکشان داشتند.
sepid sh
این مردم ستمدیده هیچ طغیان و خشم و غضبی در برابر ظالمان از خود نشان نمیدادند. آنها وارثان و رعایای بیحرمتی و بیرحمی بودند و هیچچیز جز مهربانی نمیتوانست باعث تعجبشان شود. بله، از این مسئله، حقیقت و عمق بردگی و اسارت این مردم برایم آشکار شد. وجود آنها کاملاً به مردابی از صبر و تسلیم و پذیرش بیچونوچرای هر چیزی تبدیل شده بود که برایشان در زندگی رخ بدهد. قوهٔ تخیل بسیاری از آنها نیز مرده بود. کسی که تا این حد سقوط کند به قعر رسیده است و حد پایینتری برایش وجود ندارد.
sepid sh
چه میشود کرد ما انسانها اینطوری هستیم، منطق نداریم، جایی که احساس میکنیم، فقط احساس میکنیم.
zhrrnj
اگر دست من بود انسان را بیوجدان میآفریدم. وجدان یکی از ناگوارترین چیزهایی است که انسان دارد، اگرچه خوبیهای زیادی دارد اما بههرحال به زحمتش نمیارزد. بهنظر من بهتر است خوبیِ کمتری داشته باشی و آسایش بیشتر. البته این فقط نظر من است و من هم انسان هستم، شاید دیگران که تجربهٔ کمتری دارند جور دیگری فکر کنند. همه در عقیدهشان آزادند. عقیدهٔ من این است: سالهاست به وجدانم توجه میکنم و میدانم مشکل و دردسرش برای من از هر چیز دیگری بیشتر است.
Sophie
من از کلیسای متحد و یکدست میترسیدم چون قدرت زیادی به دست میآورد؛ بالاترین قدرتی که بتوان تصور کرد و چون وقتی این قدرت کمکم در دست افراد خودخواه بیفتد، همانطور که همیشه افتاده است، به معنی مرگ آزادی انسان و تضعیف افکار است
Sophie
در سکوت و تاریکی، به حقیقت خطری پی بردم که تهدیدم میکرد. آگاهی صرف دربارهٔ یک موضوع رنگی ندارد، اما وقتی به حقیقت آن برسید، رنگ میگیرد. مثلاً شنیدن داستان مردی که قلبش خنجر خورده با دیدن این صحنه متفاوت است. درک اینکه در خطر مرگ قرار دارم، در سکوت و تاریکی معنی عمیق و عمیقتری به خود میگرفت. این درک عمیق ذرهذره در رگهای من میدوید و بدنم را سرد میکرد.
خوشبختانه طبیعت بدن ویژگی خوبی دارد و در چنین مواقعی، بهمحض اینکه گرمای بدن تا نقطهٔ خاصی پایین میآید، جابهجایی روی میدهد و انسان دوباره نیرو میگیرد، امید و شادی باز میگردد و حال آدم چنان خوب میشود که بتواند کاری برای خودش انجام دهد، البته اگر بتواند. وقتی نیروی جسمیام برگشت با خودم گفتم کسوف مطمئناً نجاتم میدهد و مرا تبدیل به بزرگترین مرد این سرزمین میکند.
Zeinab J
هیچ مردمی در جهان آزادیشان را با حرفهای زیبا و توسل به اخلاق به دست نیاوردهاند. این قانونی تغییرناپذیر است که تمام انقلابهای موفق جهان با خون آغاز میشوند، نتیجهٔ آن هر چه میخواهد باشد. اگر تاریخ بخواهد درسی به ما بدهد، این تنها درس آن است.
sepid sh
در زمان آرتورشاه بیشتر ملت بریتانیا بردگانی بودند پاک و ساده که با همین نام خوانده میشدند و طوق آهنی بر گردن داشتند. بقیه هم در واقع برده بودند اما به این نام خوانده نمیشدند. آنها تصور میکردند که مرد و آزادمردند. در حقیقت فقطوفقط به یک منظور از آنها استفاده میشد و آن جلو پادشاه، کلیسا و اشراف به خاک افتادن بود، یعنی عرق ریختن برای آنها، جان کندن برای آنها، گرسنگی کشیدن تا آنها خوب بخورند، کار کردن تا آنها تفریح کنند، درد و بدبختی کشیدن تا آنها شاد باشند، برهنه ماندن تا آنها لباسهای ابریشمی و جواهرنشان بپوشند، مالیات دادن تا آنها معاف شوند، تمام عمر چاپلوسی کردن تا آنها با غرور راه بروند و خود را خدایان این جهان تصور کنند. در قبال همهٔ اینها سیلی و تحقیر نصیبشان میشد،
sepid sh
هربار که جادوگریِ مکر و افسون سعی کند با جادوگریِ علم رقابت کند، جادوی مکر و افسون از بین میرود و جادوی علم باقی میماند.
zhrrnj
اما آه کشیدم، دست خودم نبود. گرچه در آه کشیدنم احساسی وجود نداشت چون او هنوز به دنیا نیامده بود، چه میشود کرد ما انسانها اینطوری هستیم، منطق نداریم، جایی که احساس میکنیم، فقط احساس میکنیم.
Zeinab J
از کارهای انجامشده خیلی راضی بودم. در گوشه و کنار، انواع صنایع را ایجاد کرده بودم؛ هستهٔ اصلی کارخانههای بزرگ آینده و کورههای آهن و فولاد تمدن آیندهام را به وجود آورده بودم. زیرکترین مغزهای جوانی را که توانستم پیدا کنم، در این صنایع گرد هم آوردم. تماموقت مأمورانی را میفرستادم که کشور را برای پیدا کردن نخبگان بیشتر زیرورو کنند. عدهای مردم بیسواد را با آموزش دادن به متخصص تبدیل کردم؛ متخصصانی در تمام انواع کارهای دستی و حرفههای عملی. پرورشگاه من بهآرامی و محرمانه در نقاط دورافتاده و گمنام کشور به کار خود ادامه میداد.
Zeinab J
البته گزارشهای مبتدی او سروصدا و شرح و توضیح تکاندهنده و ترسناک نداشت و او باید دوره میدید، اما سبک نگارش باستانیاش عجیب و جالبتوجه، شیرین، ساده و مملو از عطر و طعمهای زمان بود و این محاسن کوچک، فقدان موارد مهمتر را جبران میکردند.
Zeinab J
روزنامه معایب خودش را دارد که زیاد هم هستند، اما مسئلهای نیست، نشر روزنامه علامت زنده بودن ملت است، این را فراموش نکنید. بدون روزنامه نمیتوان ملت مرده را احیا کرد، هیچ راه دیگری وجود ندارد. میخواستم از همهچیز نمونهگیری کنم و بفهمم که در صورت نیاز چه نوع مطالب خبری از قرن ششم میتوانم جمعآوری کنم.
Zeinab J
اولین کار اداری که نخستین روز کاریام انجام دادم، این بود که دفتر ثبت اختراعات راهاندازی کردم، چون میدانستم کشور بدون دفتر ثبت اختراعات و قوانین لازم برای آن به خرچنگی میماند که جز به طرفین و پشتسر به هیچ طرفی نمیتواند حرکت کند، یعنی پیشرفت نمیکند.
Zeinab J
خب، از پادشاه خوشم میآمد و در مقام شاهی به او احترام میگذاشتم. البته به مقام او احترام میگذاشتم، حداقل تا جایی که میتوانستم به مقام و برتری دستنیافتنی او احترام میگذاشتم. اما در خلوت، در مقام انسان به او و اشرافش با تحقیر نگاه میکردم. او و اشراف هم از من خوششان میآمد و به مقام من احترام میگذاشتند، اما چون لقب موروثی و دروغین نداشتم، به چشم حیوان و با تحقیر نگاهم میکردند و کتمان هم نمیکردند. نمیتوانستم به عقیدهام سفارش آنها را بکنم و آنها نیز همینطور. بنابراین حسابها صاف بود و دفترها تراز و همه راضی بودیم.
Zeinab J
حجم
۳۹۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۴۳ صفحه
حجم
۳۹۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۴۳ صفحه
قیمت:
۷۷,۰۰۰
۳۸,۵۰۰۵۰%
تومان