بریدههایی از کتاب دیدن دختر صددرصد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل
۳٫۳
(۴۴)
چقدر عجیب است که فرد مورد علاقهات را پیدا کنی و فرد مورد علاقهات پیدایت کند. معجزه است. یک معجزه آسمانی.
da☾
در یک صبح زیبای ماه آوریل در یکی از خیابانهای فرعی محله معروف هارویوکوی توکیو دختر صددرصد دلخواهم را دیدم. راستش را بخواهید آن قدرها هم زیبا نیست. آدم خیلی مهمی هم نیست. لباس پوشیدنش هم چیز خاصی ندارد. پشت موهایش در خواب شکسته و بیریخت شده. جوان نیست. باید سی سالی داشته باشد. درستترش این است که بگویم اصلا شبیه دخترها نیست. اما هنوز هم از پنجاه قدمی میتوانم بفهمم او دختر صددرصد دلخواه من است. وقتی او را میبینم، دل در سینهام شروع به تپیدن میکند و دهانم مثل کویر خشک میشود.
mahsa
ترس خیلی چیز بدیه. دردی که توی فکرمه خیلی بدتر از درد واقعیه.
Book
خیلیها هستن که از من خوشبختترن. اما این دلیل نمیشه من به اونا حسودی کنم. به نظر من هرکسی زندگی خاص خودشو داره.
Mary gholami
«فکر میکنم یعنی چیزی که همه بتونن ببیننش، نمیتونه چیز خیلی مهمی باشه... البته حدس میزنم.»
(:Ne´gar:)
آن دو دیگر تنها نبودند. هر کدام فرد صددرصد دلخواهشان را یافته بودند و یافته شده بودند. چقدر عجیب است که فرد مورد علاقهات را پیدا کنی و فرد مورد علاقهات پیدایت کند. معجزه است. یک معجزه آسمانی.
pejman
گفت: «ترس خیلی چیز بدیه. دردی که توی فکرمه خیلی بدتر از درد واقعیه.
(:Ne´gar:)
«چون آدما با هم فرق دارن، نمیشه اونا رو با هم مقایسه کرد؟»
«من اینطوری فکر میکنم.»
(:Ne´gar:)
«اما شاید کمی ناامیدتون کنم. یه پیانیست میتونه براتون آهنگ بزنه، یه نقاش میتونه براتون نقاشی بکشه و یه شعبدهباز میتونه براتون تردستی بکنه اما یه نویسنده نمیتونه کار چندانی انجام بده.»
(:Ne´gar:)
حالا دیگر قلبی برایم باقی نمانده است. گرما از وجودم رخت بربسته. گاهی وقتها فراموش میکنم هیچوقت گرمایی در وجودم بوده یا نه. اینجا تنهاتر از هرکس دیگری در زمین هستم.
(:Ne´gar:)
پسر به دختر گفت: «بیا خودمونو امتحان کنیم. فقط یکبار. اگه ما واقعآ عاشق همدیگه باشیم، یه وقتی، یه جایی، حتمآ دوباره همدیگه رو میبینیم و وقتی این اتفاق افتاد و فهمیدیم که واقعآ عاشق همدیگه هستیم، بلافاصله ازدواج میکنیم. تو چی فکر میکنی؟»
دختر گفت: «آره. همین کارو باید بکنیم.»
بنابراین آن دو جدا شدند. دختر به سمت شرق رفت و پسر به سمت غرب.
اما امتحانی که آنها در مورد آن توافق کرده بودند، اصلا لزومی نداشت. آنان عشاق دلخواه صادق و راستین همدیگر بودند و هیچوقت نباید چنین میکردند. همین که همدیگر را دیده بودند، خودش یک معجزه بود. اما آنها آن قدر جوان بودند که فهمیدن چنین چیزهایی برایشان ممکن نبود و امواج سرد و بیاحساس سرنوشت آنان را بیرحمانه در خود فرو برد.
iman.gity
بعضی وقتا چیزایی اتفاق میافته که آدم انتظارشو نداره.»
(:Ne´gar:)
مهم آن است که در قلبت تصمیم بگیری شخص دیگری را با تمام وجود بپذیری و وقتی این کار را بکنی، اولین و آخرین بار خواهد بود.
فاطمه :)
به نظر من هرکسی زندگی خاص خودشو داره.
da☾
«فکر نکنم حسودی خیلی به شرایط آدم بستگی داشته باشه، که اگه خوششانس باشی حسودی کسی رو نکنی، اما اگه زندگی بهت روی خوش نشون نده، حسود بشی. حسادت اینطوری نیست. حسادت مثل یه غده است که توی وجود آدم رشد میکنه و بزرگ و بزرگتر میشه. فرقی هم نمیکنه چه دلیلی داشته باشه. حتی اگه از وجودش باخبر باشی هم کاری از دستت برنمیآد. درست مثل این میمونه که بگی اونایی که خوشبخت نیستن سرطان میگیرن ولی اونایی که خوشبختن نمیگیرن. این حرف درست نیست. به نظر توهست؟»
(:Ne´gar:)
دوستم گفت: «وای خدا، بید نابینا دیگه چیه؟»
«یه درختیه که خیلی شبیه بیده.»
گفتم: «من هیچوقت چیزی ازش نشنیدم.»
دخترک لبخندی زد و گفت: «برای اینکه من خودم اونا رو خلق کردم. درختهای بید نابینا گرده خیلی زیادی دارن و مگسهای ریزی که آغشته به این گردهها هستن داخل گوش دختره میخزن و اونو به خواب میبرن.»
(:Ne´gar:)
به تنهایی روی صندلی نشسته بود و به آرامی کتاب میخواند.
da☾
«ترس خیلی چیز بدیه. دردی که توی فکرمه خیلی بدتر از درد واقعیه.
مریم اژدری
کابوسها از گذشته میآن نه از آینده. تو دیگه با اون ارتباطی نداری. این تویی که اونا رو به طرف خودت میکشی، میفهمی؟»
فاطمه :)
میتوانید فکرش را بکنید که ایتالیاییها چقدر متحیر میشوند اگر بدانند چیزی که در سال ۱۹۷۱ صادر میکردهاند، تنهایی محض بوده است؟
pejman
حجم
۹۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۳۳ صفحه
حجم
۹۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۳۳ صفحه
قیمت:
۶۶,۵۰۰
۵۳,۲۰۰۲۰%
تومان