بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دیدن دختر صددرصد دل‌خواه در صبح زیبای ماه آوریل | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دیدن دختر صددرصد دل‌خواه در صبح زیبای ماه آوریل

بریده‌هایی از کتاب دیدن دختر صددرصد دل‌خواه در صبح زیبای ماه آوریل

انتشارات:نشر ثالث
امتیاز:
۳.۳از ۴۴ رأی
۳٫۳
(۴۴)
«می‌دونی یون‌پی هر چیزی توی دنیا دلایل خودش رو برای کاری که می‌کنه داره.»
شهرزاد
. مرد یخی هم مرا همان‌طور که بودم دوست داشت، در زمان حال و بی‌هیچ آینده‌ای. من هم او را همان‌طور که بود در زمان حال و بی‌هیچ آینده و گذشته‌ای دوست داشتم.
فاطمه :)
به یک نفر می‌گویم: «دیروز در خیابان دختر صددرصد دلخواهم را دیدم.» می‌گوید: «خب؟ خوشگل بود؟» «نه خیلی.» «دختر مورد علاقه‌ات بوده، خب.» «نمی‌دونم. چیزی درباره‌اش خاطرم نیست.» «عجیبه.» «آره. عجیبه.» با حالت کسلی می‌گوید: «خب. ولش کن. چی‌کار کردی؟ باهاش حرف زدی؟ دنبالش رفتی؟» «نه. فقط از کنارش گذشتم. اون از سمت شرق به غرب می‌رفت و من از سمت غرب به شرق. صبح بهاری واقعآ قشنگی بود.»
mahsa
می‌توانید فکرش را بکنید که ایتالیایی‌ها چقدر متحیر می‌شوند اگر بدانند چیزی که در سال ۱۹۷۱ صادر می‌کرده‌اند، تنهایی محض بوده است؟
mahsa
این‌جا تنهاتر از هرکس دیگری در زمین هستم.
da☾
به یکباره تمام توانم را از دست داده بودم. ذره ذره، ذره ذره و آخر سر دیگر حتی توان رنجیدن هم نداشتم. م
da☾
ما فقط دو نفره تصمیم گرفته بودیم ازدواج کنیم. کیک کوچکی گرفتیم و آن را با هم خوردیم. تمام عروسی محقر ما همین بود.
da☾
باد فقط باد نیست. باد از درون تو آگاهه. همه اشیاء تو رو می‌شناسن. حتی یه سنگ. و تنها کاری که می‌تونی بکنی اینه که باهاشون کنار بیای. وقتی با اونا یکی بشی به بقا می‌رسی و ژرف‌تر می‌شی.»
da☾
اگر داستانش به صورت کلمات درمی‌آمد و آن کلمات از دهانش خارج می‌شد، چیزی مثل شبنم صبحگاهی بخار می‌شد و آن معانی لطیف به چیزی کم‌مایه و سطحی بدل می‌شد و آن وقت دیگر رازها، راز نبودند.
da☾
من هم فکر می‌کردم که جدا زندگی کردن از پدر و مادرم خیلی خوب باشه.
da☾
در اتاق قدیمی‌ام با گوش کردن به آهنگ‌های قدیمی و خواندن دوباره کتاب‌ها و گاهی وقت‌ها هم با کندن علف‌های هرز داخل باغچه وقت گذرانی می‌کردم. با کسی ارتباط نداشتم و تنها کسانی که می‌دیدم اعضای خانواده‌ام بودند.
da☾
«ترس خیلی چیز بدیه. دردی که توی فکرمه خیلی بدتر از درد واقعیه
nasim
اما دیگر نگران نبود و به خودش می‌گفت: «ارقام چیزهای مهمی نیستند.» و شمارش دیگر برای او معنایی نداشت. حالا می‌دانست مهم آن است که در قلبت تصمیم بگیری شخص دیگری را با تمام وجود بپذیری و وقتی این کار را بکنی، اولین و آخرین بار خواهد بود.
✿⁠tanin
«مثلا باد دلایل خودش رو داره. وقتی مشغول زندگی‌ات هستی، متوجهش نمی‌شی، بعد یه جایی مجبور می‌شی بهش توجه کنی. اون نیت خاصی داره. اون تو رو درهم می‌پیچه و دگرگون می‌کنه. باد فقط باد نیست. باد از درون تو آگاهه. همه اشیاء تو رو می‌شناسن. حتی یه سنگ. و تنها کاری که می‌تونی بکنی اینه که باهاشون کنار بیای. وقتی با اونا یکی بشی به بقا می‌رسی و ژرف‌تر می‌شی.»
شهرزاد
«ترس خیلی چیز بدیه. دردی که توی فکرمه خیلی بدتر از درد واقعیه. منظورمو می‌فهمی؟»
fatemeh
من تو رو خیلی دوست دارم یون‌پی. تو واقعآ منو تحت تأثیر قرار می‌دی. وقتی که مثل حالا با هم هستیم احساس آرامش می‌کنم. اما این‌طور نیست که بخوام با تو رابطه جدی داشته باشم.
monomaia
وقتی‌که به نقطه مرتفعی پا می‌گذارم و کاملا به اون خلسه می‌رسم، همه ترس‌هام از بین می‌ره و این همون لحظه‌ایه که بیش‌تر از هر چیز دیگه‌ای دوست دارم.
monomaia
«ترس خیلی چیز بدیه. دردی که توی فکرمه خیلی بدتر از درد واقعیه. منظورمو می‌فهمی؟»
zahra
چقدر عجیب است که فرد مورد علاقه‌ات را پیدا کنی و فرد مورد علاقه‌ات پیدایت کند. معجزه است. یک معجزه آسمانی. با این حال، وقتی نشستند و با هم صحبت کردند، ذره بسیار کوچکی از تردید به دلشان راه پیدا کرد. آیا حقیقت داشت که رؤیایشان به این آسانی به واقعیت بدل شده بود؟
فاطمه :)
همین که همدیگر را دیده بودند، خودش یک معجزه بود. اما آن‌ها آن قدر جوان بودند که فهمیدن چنین چیزهایی برایشان ممکن نبود و امواج سرد و بی‌احساس سرنوشت آنان را بی‌رحمانه در خود فرو برد.
فاطمه :)

حجم

۹۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۳۳ صفحه

حجم

۹۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۳۳ صفحه

قیمت:
۶۶,۵۰۰
۵۳,۲۰۰
۲۰%
تومان