بریدههایی از کتاب اصل گرایی
۳٫۸
(۱۶۸)
مشکل فقط اضافهبار اطلاعاتی نیست، بلکه اضافهبار نظرها هم هست.
جستجوگر
اول از همه اعتراف میکنم که دورهٔ گذار یکشبه رخ نمیدهد.
با این حال فهمیدهام که به مرور زمان برایم آسان و آسانتر میشود. از نه گفتن کمتر ناراحت میشوم. تصمیمهای خیلی روشنتری میگیرم. حذف کارهای غیرضروری طبیعیتر و غریزیتر میشود. احساس میکنم روی انتخابهایم کنترل بیشتری دارم، تا جایی که زندگیام متفاوت شده است. اگر قلب و ذهنتان را کامل به روی اصلگرایی باز کنید، این اتفاقها برای شما هم میافتند.
me
از جنبههای بسیاری در جامعهٔ ما که بر انجام کارهای زیاد استوار است، اصلگرایانه زندگی کردن به معنای بیصدا انقلاب کردن است.
me
وقتی اصلگرا شوید، متوجه خواهید شد مثل دیگران نیستید. وقتی دیگران میگویند بله، شما میگویید نه. وقتی دیگران در حال کارند، شما در حال فکر کردن خواهید بود. وقتی دیگران حرف میزنند، شما در حال شنیدن خواهید بود. وقتی دیگران در مرکز توجهاند و برای جلب توجه رقابت میکنند، شما آنقدر در خارج از گود منتظر میمانید تا زمان درخشیدن فرا برسد. وقتی دیگران به رزومهٔ خود شاخ و برگ میدهند و پروفایلهایشان را در لینکدین میسازند، شما برای معنادار کردن مسیر شغلیتان تلاش میکنید.
me
«کار انجامشده بهتر از کار عالی است» یکی از ایدههای پرطرفدار در درهٔ سیلیکون است. منظور این جمله این نیست که باید آشغال تولید کنیم. به نظرم منظور آن نیست که زمان را برای کارهای غیرضروری هدر دهیم و فقط به انجام کار اکتفا کنیم. در حلقههای کارآفرینانه، این ایده خلق «حداقل محصول قابلعرضه» نامیده میشود. فکر پشت آن این است که «سادهترین محصول ممکنی که برای مشتری مورد نظر سودمند و ارزشمند خواهد بود، کدام است؟»
me
به برآورد زمانیتان ۵۰ درصد اضافه کنید
me
روئال آمونسن با پشتکار فراوان آماده شده و با وسواس زیادی برای سفرش مطالعه کرده بود، در حالی که رابرت فالکون اسکات کمترین آمادهسازی و مطالعه را انجام داده بود.
در حالی که آمونسن از روی آگاهی، حائلهایی را در برنامهاش گنجانده بود، اسکات به شرایط ایدهآل دل بسته بود. مردان اسکات از خستگی، گرسنگی و سرمازدگی در رنج بودند، ولی سفر تیم آمونسن (با توجه به شرایط) بهنسبت بیدردسر پیش میرفت. آمونسن سفر را با موفقیت به پایان رساند. اسکات و تیمش به شکل دلخراشی مردند.
اهمیت آمادهسازی زودتر از موعد دربارهٔ کسبوکارمان هم مصداق دارد. در واقع، مثال بالا را جیم کالینز و مورتن هانسن استفاده میکنند تا نشان دهند چرا بعضی شرکتها در شرایط دشوار و بسیار حاد شکوفا میشوند و بعضی دیگر نه. این نویسندگان که ۴۰۰ ر ۲۰ شرکت را از صافی گذرانده و به ۷ شرکت رسیده بودند، نتیجه گرفتند شرکتهایی که از نظر اجرایی موفقتر بودند از همتایان کمتر موفقشان آینده را بهتر پیشبینی نکرده بودند. بلکه، این شرکتها میدانستند که نمیتوانند غیرمنتظرهها را پیشبینی کنند و بنابراین بهتر آماده شده بودند.
me
وقتی فرعگرایان به پول بادآوردهای میرسند، اغلب بهجای کنار گذاشتن آن برای روز مبادا، خرجش میکنند. مثالی از این موضوع را در روش واکنش کشورها به کشف نفت میبینیم. برای مثال، در سال ۱۹۸۰ که بریتانیا نفت دریای شمال را کشف کرد، دولت ناگهان پول بادآوردهای نصیبش شد و درآمد مالیاتیاش در طول یک دهه به ۱۶۶ میلیارد پوند (۲۵۰ میلیارد دلار) افزایش یافت. میتوان استدلالهایی در حمایت یا مخالفت با نحوهٔ استفاده از این پول مطرح کرد. ولی شکی نیست که این پول استفاده شده است؛ دولت بریتانیا، بهجای آنکه این پول را صرف ایجاد صندوق ذخیرهای برای آمادگی در برابر حوادث غیرمترقبه کند (همچون رکود بزرگی که بعدها رخ داد)، آن را صرف کارهای دیگر کرد.
از طرف دیگر، راه و رسم اصلگرایان استفاده از دوران خوب برای ایجاد حائلی برای دوران بد است. نروژ هم از مالیات بادآوردهٔ حاصل از نفت بسیار سود برد، ولی برخلاف بریتانیا بیشتر این ثروتش را در صندوق ذخیرهای سرمایهگذاری کرد. امروزه، این صندوق ذخیره به مرور زمان رشد کرده و ارزشش به ۷۲۰ میلیارد دلار رسیده و در نتیجه بزرگترین صندوق ثروت ملی در دنیاست و حاشیهٔ امنی برای مقابله با سناریوهای نامعلوم آینده فراهم میکند.
me
فرعگرایان همیشه سناریوی بهترین حالت را در نظر میگیرند. همهٔ ما آدمهایی را میشناسیم که همواره مدت زمان انجام هر کار را کمتر برآورد میکنند (و خیلیهایمان و از جمله خودم، چنین آدمی بودهایم): «فلان کار فقط پنج دقیقه طول میکشه» یا «فلان پروژه رو تا جمعه تموم میکنم» یا «نوشتن شاهکارم فقط یه سال طول میکشه». با این حال، این کارها قطعاً بیشتر طول میکشند؛ اتفاق غیرمنتظرهای رخ میدهد یا کار پیچیدهتر از پیشبینی از آب درمیآید، یا برآورد از همان ابتدا خیلی خوشبینانه بوده است.
me
در انجام کارهای بهواقع مهم، فقط وقتی میتوانید به بالاترین سطح اثربخشی برسید که دست از تلاش برای انجام همهٔ کارها و بله گفتن به همه بردارید.
NeginJr
من ادبیات الهامبخش را ترجیح میدهم، با این حال، چنین انتخابی یک انتخاب شخصی است. ولی علاقهمندان میتوانند به نمونههای زیر توجه کنند: ذِن: دلیل بیدلیلی، خرد کنفوسیوس؛ تورات؛ انجیل؛ تائو: دانستن و آگاه نبودن؛ معنای قرآن مجید: ترجمهٔ تفسیری؛ تو همانی که میاندیشی؛ جوهرهٔ گاندی؛ والدن یا زندگی در جنگل؛ کتاب مورمون؛ مراقبههای مارکوس اورلیوس
karbasi
توانایی انتخاب سلبشدنی
یا حتی قابل واگذاری نیست،
فقط میتوانیم فراموشش کنیم.
چگونه توانایی انتخاب کردنمان را فراموش میکنیم؟
karbasi
همانطور که نظم کمد لباسهایمان با تلنبار شدن لباسهایی به هم میریزد که هرگز نمیپوشیم، نظم زندگیهایمان هم با جمع شدن تعهدات و فعالیتهایی به هم میریزد که از روی حسننیت به آنها بله گفتهایم. بیشتر این فعالیتها تاریخ انقضایی ندارند. اگر سیستمی برای پاکسازیشان نداشته باشیم، به محض پذیرششان، برای همیشه دوام خواهند آورد.
karbasi
در جامعهٔ ما، برای رفتار خوب، یعنی نه گفتن، تنبیه میشویم و برای رفتار بد، یعنی بله گفتن، پاداش میگیریم. اغلب، نه گفتن در همان لحظه باعث ناراحتی میشود و بله گفتن در همان لحظه تحسین میشود
karbasi
در زندگی شخصی و حرفهای، پرسیدن «این فعالیت یا تلاش، بیشترین اثربخشی ممکن رو برای تحقق هدفم داره؟»، معادل این سؤال است: کدام لباس را دوست دارم.
کاربر msh
به عبارت دیگر، اصلگرایی رویکردی منضبط و نظاممند در تشخیص کارهایی است که بیشترین اثربخشی را در آنها داریم و سپس اجرای تقریباً بیدردسر آن کارها.
Amin
بیشتر ما به دلیل اشتیاقمان به خشنود کردن دیگران و تأثیرگذار بودن، انجام کارها را میپذیریم. با این حال، برای اینکه بالاترین اثربخشی را در انجام کارها داشته باشیم، قطعاً نه گفتن بهترین راه است. همانطور که پیتر دراکر میگوید: «افراد به دلیل «نه» گفتن تأثیرگذارند
جو گُلدبِرگ
خرد زندگی زدودن همهٔ چیزهای غیرضروری است.
لین یوتانگ
کاربر ۲۷۳۴۱۴۴
رویکرد فرد فرعگرا در برابر موازنه آن است که بپرسد «چطور میتوانم هر دو را انجام دهم»؛ اصلگرایان سؤالی سختتر، ولی در نهایت آزادیبخشتری میپرسند: «کدام مشکل را میخواهم؟»، دیر جواب دادن به ایمیل یا دیر رسیدن به جلسه. فرد اصلگرا موازنهها را آگاهانه انجام میدهد. او، به جای اینکه منتظر بماند و طبق خواستهٔ دیگران عمل کند، با ارادهٔ خودش عمل میکند و معتقد است اگر زندگیاش را اولویتبندی نکند، فرد دیگری آن را برایش اولویتبندی میکند.
سعیده کشتکار
و هزینهٔ استخدام اشتباه تعداد زیادی کارمند (یک استخدام اشتباه اغلب به چند استخدام اشتباه منجر میشود، زیرا کارمند اشتباه اغلب کارمندان اشتباه بیشتری را جذب میکند) چیزی است که گای کاوازاکی آن را «انفجار ابلهها» مینامند؛ او از این اصطلاح برای توصیف اتفاقاتی استفاده میکند که به هنگام تنزل تیم یا شرکتی عالی به میانمایگی رخ میدهند.
سینا
حجم
۹۲۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۲۷ صفحه
حجم
۹۲۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۲۷ صفحه
قیمت:
۸۹,۰۰۰
۴۴,۵۰۰۵۰%
تومان