بریدههایی از کتاب هنر در لحظه زندگی کردن
۳٫۲
(۷۷)
مردم عاشق بله و چشمگفتنتان میشوند و کمکم به آن عادت میکنند. آنها شروع میکنند به شناساییِ کسانی که همیشه بله میگویند، همیشه حضور دارند و هر کاری را که دیگران میخواهند انجام میدهند.
forough 69
چهچیزی روح را میکشد؟ خستگی، رازداری، مخفیکاری و حفظ ظاهر.
و چهچیزی روح را از مرگ نجات میدهد؟ صداقت، ارتباط، بخشندگی.
¥عاشق مطالعه¥
زندگی در زمان حال یعنی واقعیت دربرابر خیال، ارتباط دربرابر مقایسه، معنا دربرابر جنون، عمق دربرابر نیرنگ.
eli
شاید هم بهجای ناراحتی و آشفتگی، باعث تحقیر و شرمساریتان شوند. شاید فقط بگویند: «حدس میزدم پرتلاش نباشی»، «حدس میزدم آدم کمظرفیتی باشی» یا «فکر میکردم میتونم روت حساب کنم». این حرفها همچون تیری بر قلب انسانهایی مانند من است که شدیداً به برآوردهکردن توقعات دیگران وابستهاند.
eli
گاهی شجاعت کسلکننده به نظر میرسد و این کاملاً و قطعاً خوب است.
آهو
جذابیت در لحظهٔ اول مثل شکر است؛ فاسدمان میکند. شاید بهمان انرژی بدهد، اما مثل غذا نمیشود. درحالیکه عشق مثل غذاست. عشق درطی سالها اتفاق میافتد، میماند و میماند و میماند. دوباره نمایان میشود. شفاف میشود. عشق به این شکل ساخته میشود.
وقتی هم بتوانید مخدرِ دلرباییِ آنی را ترک کنید، مخدر خوببودن در چیزی، گمشدن در چیزی، کار یا پول یا اطلاعات یا تمرین ماراتن ـیا هر کاری که برای دوری از صمیمیتِ ترسناکی که برای زندگیِ خوب لازم است انجام میدهیدـ آن موقع است که عشق آغاز میشود، اما فقط آن موقع. همهاش همینجاست، نه آن بیرون.
آهو
من سالهای سال از دیدهشدن میترسیدهام. حالا بازهم یاد میگیرم به خودم اجازه بدهم پروردگارِ منزه من را ببیند، هر بخش وجودم، هر نقصم، چه با موفقیت و چه با شرمساری.
برایم سخت است این کار را در حضور مردم انجام بدهم. در حضور خدا سختتر هم میشود. اما انجام این کار من را عوض میکند. این کار ما را عوض میکند. مولکولهایمان را بازآرایی میکند و حقیقتِ عشق را در مسیری کاملاً جدید به ما میآموزد.
آهو
بخشی از بزرگسالبودنْ بهعهدهگرفتن مسؤلیتِ فراهمکردنِ رفاه برای جسم و روحِ خودتان است. بخشی از بالغبودن هم یادگرفتنِ نحوهٔ رفعِ نیازهای خودتان است.
احسان رضاپور
من همینم که هستم...؛ من نه آن تصویر کذبم، نه وهم و خیال، نه موفقیتها و دستاوردهایم. این منم، با تمام محدودیتها و ضعفهایم.
غمگسار
چهچیزی روح را میکشد؟ خستگی، رازداری، مخفیکاری و حفظ ظاهر.
و چهچیزی روح را از مرگ نجات میدهد؟ صداقت، ارتباط، بخشندگی.
هرچیزی که ب
¥عاشق مطالعه¥
بخش بزرگی از بزرگسالی برداشتن لایههای توقع و فشار و محفوظکردن وجود حقیقیمان است که در زیر آنها قرار گرفته است. ما در فرهنگی زندگی میکنیم که بهطور دقیق به ما دیکته میکند و برایمان توصیف میکند که زنبودن به چه معناست، موفقبودن به چه معناست، زندگیِ ارزشمند داشتن به چه معناست.
¥عاشق مطالعه¥
تو آرامش را نه ازطریق بازآراییِ دنیای اطرافت، بلکه بهوسیلهٔ فهمیدن اینکه در اعماق وجودت چهکسی هستی خواهی یافت.
ARF.8
روشهایی را در زندگی رها کردهام که زمانی معتقد بودم ضروری و درستاند، اما حالا میفهمم چقدر مضر و آسیبرسان بودهاند. ازجمله عجلهکردن در انجام کارها، تلاش برای ثابتکردن خودم، کار زیاد، بیتوجهی به جسم و روحم، تکیه و اعتماد بر تواناییِ خودم در پیشبردن کارها بهجای توکل و اعتماد بر تواناییِ خدا در حل مشکلات.
sahel
نویسندهها به اینترنت و کامنتگذاشتن در وبلاگها معتاد شدهاند؛ درحالیکه اعضای خانوادهشان مدتها کنارشان مینشینند تا آنها لپتاپشان را ببندند و بهشان نگاه کنند.
احسان
کارکردن خیلی آسانتر از بحثکردن با کسی است که عاشقش هستی.
habibi
از میان تمام چیزهایی که دارم یاد میگیرم پشتسرم رها کنم، سنگینترینش نظرات دیگران است.
یکی از مشخصههای نویسندهبودن این است که عموم مردم همیشه کارتان را قضاوت و بررسی میکنند. اینهمه ستارهٔ مشهور، اینهمه کتاب فروختهشده، بازبینیها و انتقادات، ارزیابیهای مفصل، هیچ کمبودی درزمینهٔ ایدهها و نظرات وجود ندارد.
اگر اجازه دهید، باید بگویم نویسندهبودن تمرین مناسبی تا آخر عمر است؛ زیرا شما را وادار میکند با شکست، با طیف وسیع انتظارات و استانداردهایی که رعایتکردنشان غیرممکن است احساس راحتی داشته باشید.
eli
اتاق به اتاق را میگردی
تا گردنبند الماسی را بیابی
که از قبل بر گردن داری.
مولانا
eli
چه کارهایی که با جسم و روحم کردم تا بهعنوان فردی با ظرفیت و توانِ بالا شناخته شوم. افسوس برای لحظاتی که میتوانستم کنار آنهایی که دوستشان دارم بگذرانم، اما به این خاطر که میخواستم بهعنوان قویترین فرد شناخته شوم از دستشان دادم. چقدر لحظات آرامِ تنهابودن با خدا را فدای فهرست کارهایی کردم که باید انجامشان میدادم.
فاتح
مشغله نوعی بیماریِ روحیروانی است.
artemis
عشق در ازدواج و پدر و مادر است. در خانواده و دوستان است. در فداکاری و بخشش است. در شامخوردن دور میز و پیادهرویِ طولانی است. در دستها و چهرهٔ افرادی است که ما هر روز میبینیم. در نجوای مناجات و شعارها و آهنگهایمان است
¥عاشق مطالعه¥
حجم
۱۸۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۹۸ صفحه
حجم
۱۸۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۹۸ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰۷۰%
تومان