بریدههایی از کتاب هنر در لحظه زندگی کردن
۳٫۱
(۶۶)
وقتی آن چیزی باشیم که خطاب میشویم، دنیا را به آتش میکشیم.
سنت کاترین اهل سیهنا
eli
در آشپزخانه، در گنجه و در سراسر بقیهٔ خانه، متوجه شدهام هرچه بیخیالتر باشم شادتر خواهم بود. به نظر میرسد تقریباً هرقدر چیزهای کمتری در خانهٔ ما وجود داشته باشد، آزادانهتر میتوانم نفس بکشم و عمیقتر میتوانم فکر کنم.
eli
در آشپزخانه، در گنجه و در سراسر بقیهٔ خانه، متوجه شدهام هرچه بیخیالتر باشم شادتر خواهم بود. به نظر میرسد تقریباً هرقدر چیزهای کمتری در خانهٔ ما وجود داشته باشد، آزادانهتر میتوانم نفس بکشم و عمیقتر میتوانم فکر کنم.
eli
حال واقعی و قابللمس است؛ چیزی که میتوانید بین دو دستتان نگهش دارید، چیزی گرانبها و گرم. حال مثل صورتی ساده و بیآرایش است. مثل ژاکتی است که ده سال است عاشقش هستید. لیوانی که مدام یادآوری میکند قبلاً چهجور آدمی بودهاید. انجیل است با جلدی کهنه. دفتر خاطراتی است پراز خطخطیها و رؤیاهای پنهانی. لزوماً زیبا نیست؛ قرار نیست باشد.
eli
کاملبودن برای من مثل کلماتی چون «اثبات»، «بهدستآوردن» و «رقابتکردن» لغتی آزاردهنده است. کاملبودن یعنی آسیبپذیری، عدم انعطاف، سطحیبودن، نچسببودن. کاملبودن نوعی بیرحمیِ غیرقابلتصور را به ذهن متبادر میکند.
eli
وقتی هم بتوانید مخدرِ دلرباییِ آنی را ترک کنید، مخدر خوببودن در چیزی، گمشدن در چیزی، کار یا پول یا اطلاعات یا تمرین ماراتن ـیا هر کاری که برای دوری از صمیمیتِ ترسناکی که برای زندگیِ خوب لازم است انجام میدهیدـ آن موقع است که عشق آغاز میشود، اما فقط آن موقع. همهاش همینجاست، نه آن بیرون.
eli
تظاهرکردن راحت است، اما باهمبودن، عمیقاً باهمبودن، دشوار است.
عشقِ دیگران بودن بهتر از تحسینشدن است. اینکه افراد خانوادهات تو را بهخوبی بشناسند و مورد توجهشان باشی بهتر از این است که مورد تحسین کسانی قرار بگیری که تصورت را میشناسند. همهٔ ما این موضوع را بهخوبی میدانیم، اما درعمل گاهی مسیر را اشتباه میرویم.
eli
بهنظرم یکی از بزرگترین خطراتْ عشقهای آنی است که درواقع بیشتر نوعی دلربایی است. ما به لبخندها، درآغوشکشیدنها، شوخیها و ارتباط چشمیِ دلپذیر عادت میکنیم. اینها هم خیلی راحتتر از ارتباط واقعی، کند، ناخوشایند و دردناکیاند که با کسی دارید که بدترین بخشهای وجودتان را میشناسد.
eli
جذابیت در لحظهٔ اول مثل شکر است؛ فاسدمان میکند. شاید بهمان انرژی بدهد، اما مثل غذا نمیشود. درحالیکه عشق مثل غذاست. عشق درطی سالها اتفاق میافتد، میماند و میماند و میماند. دوباره نمایان میشود. شفاف میشود. عشق به این شکل ساخته میشود.
eli
خب من اینجا هستم: دختری که عاشق روزهایی است که از ابتدا تا انتها فریاد میکشند، با مقدار زیادی اسپرسو شروع میشوند و بهسرعت به نوشیدنی همراه با ناهار تغییر میکنند. من به شما میگویم که سکوتْ خانهٔ جدید من شده است، که مهربانی و محبتِ زندگیِ غیرمسلح به استقبالم آمده است، به درون شیرینترین فصلی از زندگی که تاکنون شناختهام.
eli
حجم
۱۸۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۹۸ صفحه
حجم
۱۸۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۹۸ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۲۹,۵۰۰۵۰%
تومان