بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خواهر خاموش | صفحه ۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب خواهر خاموش

بریده‌هایی از کتاب خواهر خاموش

۳٫۹
(۱۷۷)
امروز با کدام دنی مواجه می‌شدم؟ برادر بزرگ‌تر خونگرمی که لبخندش بر اندوهش هاله می‌کشید، یا مرد عصبانی و ترش‌رویی که با خشمش مرا می‌ترساند؟ در هر دو صورت از این حقیقت متنفر بودم که شغلم مشاوره بود؛ اما هرگز نتوانسته بودم به برادر خودم کمک کنم.
zohreh
هر آن انتظار داشتم وارد اتاقم شود؛ و پذیرش این حقیقت که این اتفاق نخواهد افتاد برایم دشوار بود. دل‌تنگ تماس‌های تلفنی هفتگی‌مان بودم و دل‌تنگ دانستن این واقعیت که او تنها یک مسیر چندساعته با من فاصله دارد. حرف زدن با او برایم خیلی راحت بود و من عشق بی‌تکلف او را همواره حس کرده بودم. از اینکه می‌دانستم روح والایی چون روح او دیگر در جهان هستی نیست که آن‌گونه عمیق به من عشق بورزد، احساس وحشتناکی داشتم.
zohreh
اگرچه از سالی که برای تحصیل در کالج از این شهر رفتم، دیگر اینجا زندگی نکرده بودم، اما هنوز به این شهر احساس تعلق می‌کردم. برای خودش جای منحصربه‌فردی بود.
zohreh
مهم نیست چندتا آدم توی این دنیا دوستت داشته باشند. تا وقتی نتونی حقیقت رو به اون‌ها بگی، تنها هستی و احساس تنهایی می‌کنی.
faezehswifti
«من معتقدم یه چیزی به زندگی جریان داده. این نهایت ایده‌ایه که از خدا دارم؛ فکر کنم. راستش رو بخوای از دین خوشم نمیاد. به‌نظر می‌رسه دین مفهوم خدا رو تبدیل کرده به یه چیزی که بتونه بشر رو تحت کنترل داشته باشه.»
faezehswifti
«بسته دیگه.» نگاهش به جاده بود.
mahboob
«هر آدمی یه جای زخم داره رایلی. یه وقتی جای زخم مال مبارزه با یه بیماری سخته، یه وقتی مال از دست دادن بچه و یه وقتی مال زخمی که یه عشق رو دلت گذاشته. یه وقتی هم آدم این‌قدر بدشانسه که خانواده‌اش رو از دست می‌ده؛ اما خب...»
M.TORABI
وقتی آدم در خانه‌ای بزرگ شود که فاجعه‌ای رخ‌داده باشد، سنگینی آن اتفاق شوم همیشه احساس می‌شود؛ حتی اگر حرفی از آن به میان نیاید. آدم را از درون می‌خورد. آدم را گیج می‌کند. باعث می‌شود فلسفهٔ زندگی در ذهن آدم مفهوم خود را از دست بدهد.
M.TORABI
وقتی آدم در خانه‌ای بزرگ شود که فاجعه‌ای رخ‌داده باشد، سنگینی آن اتفاق شوم همیشه احساس می‌شود؛ حتی اگر حرفی از آن به میان نیاید. آدم را از درون می‌خورد. آدم را گیج می‌کند. باعث می‌شود فلسفهٔ زندگی در ذهن آدم مفهوم خود را از دست بدهد.
میمی
با چشم پیاده‌رو را به‌دنبال سایه‌اش گشتم. انتظار داشتم به‌دنبالم آمده باشد، اما نیامده بود. در آن لحظه بود که تازه درک کردم، چقدر دلم می‌خواست به‌دنبالم آمده بود.
میمی
در یک قطعه او تنها کودک در میان انبوهی از بزرگ‌سالان ویولن‌نواز بود. این قطعه بیش از باقی فیلم قلبم را به درد آورد. اگرچه بامهارت و اعتمادبه‌نفس می‌نواخت؛ اما آسیب‌پذیری در وجودش مشخص بود؛ شکنندگی معصومانه‌ای که هر کودک هفت‌ساله‌ای قطعاً در ذاتش داشت. چقدر فشار به او وارد شده بود؟
ParilovesBooks
لبخندش به کلی محو شده بود. گفت: «مهم نیست من باور کنم یا نه. این واقعیت که اون مرتیکه حروم‌زاده بود، دغدغهٔ من نیست. هرچی که بوده آدم بوده و لیزا کشتتش.»
بوک تاب
دوباره شروع کرد به نواختن و تکان‌خوردن‌های موهایش نشان از آزادی و رهایی‌ای بود که از او دزدیده بودند. نگاهم را از سکو به پشت صندلی جلویی‌ام دوختم و به فکر فرو رفتم. او خانوادهٔ سالمی داشت و من چنین چیزی نداشتم.
بوک تاب
هر آدمی یه جای زخم داره رایلی. یه وقتی جای زخم مال مبارزه با یه بیماری سخته، یه وقتی مال از دست دادن بچه و یه وقتی مال زخمی که یه عشق رو دلت گذاشته.
z.n
زمان تسکین‌دهنده نیست. شاید دیگر هرروز اشک از چشمانت سرازیر نشود؛ اما درد همچنان باقی است.
نیومون
وقتی آدم در خانه‌ای بزرگ شود که فاجعه‌ای رخ‌داده باشد، سنگینی آن اتفاق شوم همیشه احساس می‌شود؛ حتی اگر حرفی از آن به میان نیاید. آدم را از درون می‌خورد. آدم را گیج می‌کند. باعث می‌شود فلسفهٔ زندگی در ذهن آدم مفهوم خود را از دست بدهد.
n re
می‌گوید: «هر آدمی یه جای زخم داره رایلی. یه وقتی جای زخم مال مبارزه با یه بیماری سخته، یه وقتی مال از دست دادن بچه و یه وقتی مال زخمی که یه عشق رو دلت گذاشته. یه وقتی هم آدم این‌قدر بدشانسه که خانواده‌اش رو از دست می‌ده؛ اما خب...»
n re
زندگی‌ای که تمام عمر تلاش کرده بود ذره‌ذره آن را بسازد و برپا نگه دارد، داشت درنهایت از هم می‌پاشید.
n re
می‌توانست از ورای فریب‌ها و دروغ‌های گذشته، احساس عشق و محبتش را به سادگی نثار کند.
n re
اتاق‌خوابم همچنان مأمن دست‌نخورده‌ای بود که می‌توانستم به آن پناه بیاورم.
n re

حجم

۳۷۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۵۶ صفحه

حجم

۳۷۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۵۶ صفحه

قیمت:
۶۷,۵۰۰
۴۷,۲۵۰
۳۰%
تومان