بریدههایی از کتاب خواهر خاموش
نویسنده:دایان چمبرلین
مترجم:الهام عبادی
ویراستار:امالبنی خیرخواه حسنزاده
انتشارات:کتاب کوله پشتی
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۹از ۱۷۷ رأی
۳٫۹
(۱۷۷)
زمان تسکیندهنده نیست. شاید دیگر هرروز اشک از چشمانت سرازیر نشود؛ اما درد همچنان باقی است.
zohreh
با خود اندیشیدم که شاید اوست که بهتر از هر کس معنای حقیقی زندگی را درک کرده است. این من بودم که دائماً در اضطراب و استرس به سر میبردم و همچنان در پی آن بودم که تکلیفم را در زندگی روشن کنم، درحالیکه بهنظر میرسید او بیهیچ دغدغهای درنهایت آرامش در حال لذت بردن از زندگی است.
zohreh
من اما یاد گرفته بودم که از رفتارهای مغرضانه دوری کنم و بیمنطق رفتاری را قضاوت نکنم.
zohreh
اضطرابی که داشت، در مسیر پارک تا خانه درست مثل نفر سومی فضای ماشین را سنگین کرده بود.
zohreh
به هر گوشهٔ خانه که نگاه میکردم خاطرات فراوانی را به یاد میآوردم که باید از شرشان خلاص میشدم.
zohreh
مشاهدهٔ زندگی پربار او، بیمحتوایی و بیکسی زندگی مرا پررنگتر جلوه میداد؛ و این ابداً تقصیر او نبود.
میمی
هیچچیز بین آنها هرگز دیگر درست نمیشد.
n re
وقتی سرش را بالا آورد و مرا دید، لبخند بزرگی تمام صورتش را پر کرد؛ حضورم او را به وجد آورده بود. حالا حس غریبی بود که به همانجا میرفتم و اینبار میدانستم که او آنجا نیست.
n re
لحظهٔ تسلیم شدنش را دیدم، وقتی شانههایش شکستخورده پایین افتاد و خبر از عقبنشینی داد.
n re
وقتی آدم در خانهای بزرگ شود که فاجعهای رخداده باشد، سنگینی آن اتفاق شوم همیشه احساس میشود؛ حتی اگر حرفی از آن به میان نیاید. آدم را از درون میخورد. آدم را گیج میکند. باعث میشود فلسفهٔ زندگی در ذهن آدم مفهوم خود را از دست بدهد.
یك رهگذر
«رایلی ذهن من نیست که مریضه. روح منه؛ و هیچ دارویی نیست که بتونه روح رو درمان کنه.»
یك رهگذر
«بعضی وقتها وقتی یکی خیلی خیلی ناراحته یادش میره که یه روز حالش خوب میشه و فقط میخواد از شر اون ناراحتی خلاص بشه. این اتفاقیه که برای لیزا افتاد. آنقدر ناراحت بود که فکر کرد دیگه هیچوقت خوشحال نمیشه و برای همین زندگی خودش رو تموم کرد. این کار خیلی وحشتناک و اشتباهه. هرگز فکر نکن که تو هم همچین کاری کنی، رایلی.»
یك رهگذر
وقتی آدم در خانهای بزرگ شود که فاجعهای رخداده باشد، سنگینی آن اتفاق شوم همیشه احساس میشود؛ حتی اگر حرفی از آن به میان نیاید. آدم را از درون میخورد. آدم را گیج میکند. باعث میشود فلسفهٔ زندگی در ذهن آدم مفهوم خود را از دست بدهد.
raha
«هر آدمی یه جای زخم داره
AS4438
وقتی آدم در خانهای بزرگ شود که فاجعهای رخداده باشد، سنگینی آن اتفاق شوم همیشه احساس میشود؛ حتی اگر حرفی از آن به میان نیاید. آدم را از درون میخورد. آدم را گیج میکند. باعث میشود فلسفهٔ زندگی در ذهن آدم مفهوم خود را از دست بدهد.
AS4438
عدالت شکلهای مختلف داره.»
AS4438
دین مفهوم خدا رو تبدیل کرده به یه چیزی که بتونه بشر رو تحت کنترل داشته باشه.»
AS4438
«آدم وقتی پا به سن میگذاره درآمدش ثابته؛ اما مخارج بالا میره. خونهٔ آدم هم کمکم ویرانه میشه.»
AS4438
ذهن من نیست که مریضه. روح منه؛ و هیچ دارویی نیست که بتونه روح رو درمان کنه.»
AS4438
زمان تسکیندهنده نیست. شاید دیگر هرروز اشک از چشمانت سرازیر نشود؛ اما درد همچنان باقی است.
az_kh
حجم
۳۷۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۵۶ صفحه
حجم
۳۷۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۵۶ صفحه
قیمت:
۶۷,۵۰۰
۴۷,۲۵۰۳۰%
تومان