بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب یه میخ به دیوار بکوب | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب یه میخ به دیوار بکوب اثر فیلیپ لارکین

بریده‌هایی از کتاب یه میخ به دیوار بکوب

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۴.۷از ۳ رأی
۴٫۷
(۳)
من اما تمام شب چشم در آتش دوخته‌ام که رو به خاموشی می‌رود خاکسترِ سُربی‌اش نرم می‌شود و من سرسختانه چخماق می‌زنم در جست‌وجوی اخگری شعله‌ای برجای نمانده اندوه چیره گشته و در دل ناتوان آرمیده.
negar
اهمیتی نخواهد داشت که آن‌چه می‌یابی عشق نیست. با باد به سخن درآمدم، حرف‌هایم را برد: آن‌چه می‌یابی عشق نخواهد بود جز پرندگانِ خوش‌الحان و یک ماهِ بی‌سرپناه.
negar
چه کسی توان رویارویی با اندوهِ آنیِ تنهایی را دارد؟ یا نظارهٔ فزونیِ غم را از پس ذهنِ این گیاهِ بارور، این پوچی احمقانه؟
negar
پرده را کنار می‌زنم ابرهای گذرا را می‌بینم. چه غریب است برای دل که سرد و بی‌عشق باشد چون این‌ها.
negar
نه، هرگز نیافته‌ام جایی را که بتوانم گفت این سرزمینِ راستین من است باید این‌جا بمانم
masoome
این است نخستین چیزی که فهمیدم: زمان، پژواکِ تبری‌ست درون بیشه‌ای
masoome
شاید عشق تنها در رؤیاست که می‌زید آن‌گاه که همدیگر را بیش از انگشتانِ یک دست ندیده‌ایم.
masoome
خانه بس غمگین است. رهاشده برجای می‌مانَد، در هیئتِ آرامش واپسین کس که می‌رود؛ گویی که بازَش خواهد یافت. اما عاری از کسی که مایهٔ خشنودی‌اش شود می‌پژمُرَد بی‌داشتنِ دلی که بر این تاراج چشم پوشد و دیگربار به نقطهٔ آغاز بازگردد، تصویرِ شادِ چیزها آن‌گونه که باید باشند، جملگی دورافتاده. می‌توان دید چه‌سان بوده است: نگاه کن به عکس‌ها و کاردوچنگال‌ها. نُت‌های روی چهارپایهٔ پیانو. آن گلدان.
negar
با همهٔ جاذبه‌های فریب‌کارانهٔ تقویم بیمهٔ عمر، جدولِ تنظیم باروَری بیزاریِ باشکوهِ چشم‌ها از مرگ ـ در پسِ هر چیز، میل به فراموشی جاری‌ست.
نورا

حجم

۵۳٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۹۴ صفحه

حجم

۵۳٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۹۴ صفحه

قیمت:
۲۱,۰۰۰
۱۰,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد