بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب صالحان | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب صالحان اثر آلبر کامو

بریده‌هایی از کتاب صالحان

نویسنده:آلبر کامو
انتشارات:نشر مصدق
امتیاز:
۴.۴از ۱۳ رأی
۴٫۴
(۱۳)
شرافت سرمایه زائدی است در انحصار کسانی که کالسکه دارند.
پویا پانا
استپان: بوریا، سویس هم یک تبعیدگاه دیگر است. آننکوف: چی گفتی؟ آنها دست‌کم آزادند. استپان: تا وقتی که حتی یک آدم روی کره خاک استثمار بشود، آزادی هم خودش یک نوع زندان است. من آزاد بودم، ولی یک دقیقه از فکر روسیه و بردگانش غافل نبودم.
☆Nostalgia☆
خودتان خوب می‌بینید که امروز روز توجیه است. در این ساعت چیزی ظاهر می‌شود که مایه احترام برای ما شورشی‌هاست. یانگ دیگر یک قاتل نیست. یک صدای وحشتناک! کافی بود همچون صدایی به وجود بیاید تا او به خوشحالی زمان کودکی‌اش برگردد. خنده‌هایش را یادتان می‌آید؟ بعضی وقت‌ها بی‌دلیل می‌خندید. چقدر جوان بود! الان هم باید بخندد، با چهره‌ای که روی خاک افتاده باید بخندد.
alcapon
دورا: این حرف‌ها را نزن. اگر مرگ تنها چاره باشد، بنابراین ما راه خوبی انتخاب نکرده‌ایم. راه درست راهی است که ما را به طرف زندگی، به طرف خورشید هدایت کند. لاینقطع که نمی‌شود در سرما به سر برد.
alcapon
آمده‌ام تا جایش را بگیرم. در حال خواندن نطق او در موقع محاکمه گریه می‌کردم و مغرور بودم. وقتی خواندم: «مرگ عالی‌ترین اعتراض من به این دنیای خون‌ها و اشک‌ها خواهد بود» به لرزه درآمد.
alcapon
دوشس بزرگ: خارج از خدا عشقی وجود ندارد. کالیایف: چرا، عشق به مخلوق خدا. دوشس بزرگ: مخلوق پست است. با مخلوق چه می‌شود کرد، جز اینکه یا نابودش کنی یا او را ببخشی؟ کالیایف: یا اینکه با او بمیری. دوشس بزرگ: آدم تنها می‌میرد. او هم تنها مرد
alcapon
نه. دوشس بزرگ: مگر تو آدم‌ها را می‌شناسی؟ دختر برادر دوک بزرگ خیلی بدقلب است. هیچوقت حاضر نمی‌شود صدقه را خودش برای فقرا ببرد. می‌ترسد به آنها دست بزند. این غیرعادلانه نیست؟ خیلی بی‌انصاف است. دوک بزرگ دست‌کم دهقان‌ها را دوست داشت و با آنها شراب می‌خورد. و تو او را کشتی. تو هم حتمآ بی‌انصافی. زمین مثل صحرای بی‌آب و علف است.
alcapon
فوکا: برای اینکه تو نمی‌توانی با من مثل یک برادر حرف بزنی. این منم که محکوم‌ها را به دار می‌زنم. کالیایف: مگر تو هم محکوم به اعمال شاقه نیستی؟ فوکا: همینطور است. به من پیشنهاد کردند که این کار را بکنم و برای هر اعدام، یک سال از زندانم کم بشود. معامله خوبی است.
alcapon
باشد. سال‌ها مبارزه، دلهره جاسوس‌ها، تبعیدگاه و بالاخره این‌ها (علامت‌های شلاق را نشان می‌دهد)، کجا می‌توانم نیروی دوست داشتن را پیدا کنم؟ تنها چیزی که برایم می‌ماند نفرت است. این بهتر از آن است که آدم هیچ چیز حس نکند. دورا: آره، بهتر است.
alcapon
دوستشان داریم، درست است. ما آنها را با عشقی وسیع و بی‌اتکاء، با عشقی بدفرجام دوست داریم. ما دور از مردم، مثل زندانی‌ها در اتاق‌هامان به سر می‌بریم و در افکار خودمان گمشده‌ایم. ولی مردم هم ما را دوست دارند؟ و می‌دانند که ما دوستشان داریم؟ مردم خاموشند. چه سکوتی! چه سکوتی! کالیایف: ولی عشق یعنی این که آدم همه چیزش را بدهد، همه چیزش را قربانی کند و انتظار عوض هم نداشته باشد.
alcapon

حجم

۵۰٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۸۷ صفحه

حجم

۵۰٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۸۷ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان