بریدههایی از کتاب دعبل و زلفا
۴٫۸
(۳۱۳)
عبید در حین پذیرایی گفت: سگ زرد، برادر شغال است! چه فایده که هارون مُرد، وقتی تولهاش به جایش مینشیند! هر بار که یکیشان از تخت به تخته نقل مکان کرد، دیگری که بدتر بود به جایش نشست
:)
موسیبنجعفر پادشاهی در لباس زاهدان است و هارون، گدایی در لباس پادشاهان. دوست دارم با آن پادشاه حقیقی باشم.
صدای خفیف نعلین آمد. کسی در کناری را به آرامی گشود. امام بودند که به سبکبالی نسیم وارد شدند، به گرمی سلام کردند و دعبل را در آغوش کشیدند.
- خوش آمدی دعبل!
نگار
زبانی که به حق نچرخد، به درد همان لقمه در دهان چرخاندن میخورد و بس!
seyedeh Hananeh
چقدر به او نزدیکم و چه اندازه او از من دور است!
دعبل گفت: مانند ماه که گمان میکنی در حوض خانهات منزل گزیده است.
علی پیلپا
سلیم خبر آورد که مأمون، امام را به پذیرش خلافت واداشته است. امام در پاسخش فرموده بودند: «اگر این خلافت را خدا برای تو قرار داده، جایز نیست لباسی را که او بر تو پوشانده، بیرون آوری و اگر برای تو نیست، مجاز نیستی چیزی را که به تو تعلق ندارد به دیگری ببخشی!».
sayyedali🇮🇷
این را به یادگار از من داشته باش: زبانی که به حق نچرخد، به درد همان لقمه در دهان چرخاندن میخورد و بس!
ویکتـوریـا
نامتان را برای دل خودم، سلما گذاشتم. به یادتان اشعاری سرودهام. شاید زمانی که پناهگاه امنی یافتید، چند بیتی از آن را برایتان خواندم. دوست دارم نام واقعیتان را بدانم.
- اگر نمیرنجید، همان سلما خوب است!
- چقدر شما عفیف هستید! زیبایی و پارسایی، برازندهٔ شماست.
- در خیالم نمیگنجید که شاعر اهلبیت، وقت و ذوق خود را برای شعر گفتن در بارهٔ یکی مثل من تلف کند!
- شاعر یعنی ستایشگر خوبی و راستی و زیبایی.
گابز
شعر راستین، کهنگی ندارد؛ دارویی بیدارکننده و شفابخش، در طول تاریخ است
F.s
افسوس که برزخی میان حق و باطل نیست. از حق که گذشتی، دیگر هر چه هست باطل است.
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۳۲ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۳۲ صفحه