بریده‌های کتاب دعبل و زلفا
کتاب دعبل و زلفا اثر مظفر  سالاری

کتاب دعبل و زلفا

نویسنده:مظفر سالاری
انتشارات:به نشر
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۸از ۳۱۳ رأیخواندن نظرات
«رزقی که برایم مقدر شده است به من خواهد رسید».
kh.A
شجاعتِ حق‌گویی نداریم که گرفتار سلطهٔ باطل شده‌ایم.
Mamadali Foruzandeh
زبانی که به حق نچرخد، به درد همان لقمه در دهان چرخاندن می‌خورد و بس!
M.gh
موسی‌بن‌جعفر پادشاهی در لباس زاهدان است و هارون، گدایی در لباس پادشاهان. دوست دارم با آن پادشاه حقیقی باشم.
Barzegar:)
مرا در محبت و دوستی خاندان پیامبر (ص) ملامت نکن که شیفته‌شان هستم و به نیکی و پاکی‌شان اطمینان دارم! آنان را برای رشد و کمالم برگزیدم که برگزیده‌ترین‌اند!
محمدرضا
نقش ایمان و عشق را از یاد برده‌ای! این دو، اِکسیر اعظم است. مرده را زنده می‌کند.
kh.A
کاش به جای این خوش‌خدمتی‌ها، در اندیشهٔ جلب رضایت فرمانروایی بودی که حکومتش جاودان و قدرت و دارایی‌اش بی‌پایان است!
- فرض کن من چوبهٔ دارم را به دوش کشیده‌ام تا ببینم کجا برپایش می‌کنند و مرا بر آن می‌آویزند. آن‌وقت تو مرا از مأموران مخفی می‌ترسانی! شجاعتِ حق‌گویی نداریم که گرفتار سلطهٔ باطل شده‌ایم.
مرا به نام مادرم بخوان
ابوالعتاهیه گفت: حالا که زندانی‌ام کاش کنار یوسف بودم! موصلی پرسید: کدام یوسف؟ مسلم سری به تأسف تکان داد. - موسی‌بن‌جعفر را می‌گوید. - دوست داشتم مس وجودم با کیمیای کلامش طلا شود! افسوس! اگر شایستگی داشتم، از محضرش محروم نمی‌ماندم!
Barzegar:)
نمی‌گذارم موشِ هوای نفس، افسارم را چون شتری سر به راه بگیرد و به دنبال بکشد و به بیراهه ببرد.
M.gh

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۳۲ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۳۲ صفحه

صفحه قبل
۱
۲
...
۳۰صفحه بعد