بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب جهان چگونه مدرن شد؟ | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب جهان چگونه مدرن شد؟

بریده‌هایی از کتاب جهان چگونه مدرن شد؟

۴٫۰
(۳۴)
نخست، ای الهه، (۱) مرغان هوا، با قلب‌هایی که تیرهای قدرتمند تو آنها را سوراخ کرده، خبر از آمدنت می‌دهند. سپس، نوبت به وحوش و رَمه‌ای می‌رسد که در مراتع سرسبز جست‌وخیز می‌کنند و در رودهای خروشان شناور هستند: هرآینه، جملگی مسحور افسون تواَند، و مشتاقانه از تو پیروی می‌کنند. آنگاه، تو عشق اغواگر را در قلب هر مخلوقی که ساکن کوه‌ها و دریاها و رودبارها و بوته‌زارهای پُرپرنده است تزریق کرده، در وجودشان میل پُرشور به زاد‌و‌ولد را القا می‌کنی.
شوریده
«می‌توانستم آن‌طور که حق و حقیقت اقتضا می‌کرد (۱۷۵) انگشتانی را که در دهانم فرو‌کرده بودی گاز بگیرم و بکَنم؛ اما این کار را نکردم. از آنجا که من نشسته بودم و تو ایستاده بودی، با خودم فکر کردم که خایه‌هایت را با هردو دستم بچلانم و بدین ترتیب پوزه‌ات را به‌خاک بمالم؛ این کار را هم نکردم.»
Farhang Nejatian
نوشتۀ مونتنی، آنچه او برای خودش می‌خواهد این است: «می‌خواهم مرگ وقتی به سراغم بیاید (۲۷۹) که در حال کاشتن کلم‌هایم باشم، بی‌توجه به مرگ، و از آن هم بیشتر، بی‌توجه به باغ و باغبانیِ ناتمامم» («در باب اینکه فلسفیدن یادگیریِ مُردن است»).
shahram naseri
حکمتِ عقب‌نشستن از تقلای برتری‌جویانه و اقامت گزیدن در باغ پُرآرام فلسفه («در ساحلْ امن و ایمن به امواج خواهی خندید، یا شاید به آن کسانی که بازیچۀ دست امواج‌اند»)، اولویت لذت جسمانی، مواهب میانه‌روی، غیرطبیعی‌بودنِ منحرفانۀ پرهیز جنسی و انکار زندگی پس از مرگ به هر شکل و شیوۀ آن.
shahram naseri
همان‌گونه که مقاومت در برابر ترس از خدایان و زندگی پس از مرگ دشوار است، مقاومت در برابر یک حس غیرارادی دیگر نیز دشوار است، این حس که امنیت، برای خود و برای اجتماع خود، می‌تواند به‌نحوی از انحا از‌طریق برخی اقدامات متهورانه، مانند زیاده‌خواهی و سیطره‌طلبیِ پُرشور، ارتقا یابد. اما باید گفت که این اقدامات متهورانه فقط امکان خوشبختی را کاهش داده و همۀ کسانی را که در آنها درگیرند در خطر هزیمت قطعی قرار می‌دهند.
shahram naseri
این واقعیت که ما قادر نیستیم به‌لحاظ فیزیکی محل استقرار روح را در این یا آن اندام خاص پیدا کنیم یک معنی بیشتر ندارد و آن این است که روح از ذرات بی‌نهایت ریزی ساخته شده که در سرتاسر بدن، در گوشت و پوست و رگ‌و‌پِی، تنیده شده‌اند. آلات و ابزار ما آن‌قدری خوب نیستند که روح را وزن کنند: در هنگام مرگ، روح محو می‌شود، «همچون خُم شرابی که بویش پریده باشد، یا همچون عطری که رایحۀ خوشش در هوا پخش شده
shahram naseri
ما از فجایع آینده در هراسیم و در حالتی از اضطراب و تیره‌روزیِ دائم فروافتاده‌ایم؛ و از ترس آنکه بعداً تیره‌روز بشویم دمی نیست که درلحظه چنین نباشیم. دائماً عطش مال و ثروت داریم و از جسم و جانمان صلح و آرامش را، ولو برای لحظه‌ای، دریغ می‌کنیم. اما آنان که با کم راضی‌اند زندگی را روز‌به‌روز می‌زیند و با هر روز مثل روز جشن برخورد می‌کنند.
shahram naseri
چون تقوا و خاکساری و به‌هیچ‌گرفتنِ جهان، یعنی همۀ چیزهایی که حرفه‌های نظرگیر آنان با آنها شناخته می‌شد، درواقع چیزی نیست مگر نقاب‌هایی برای آزمندی و کاهلی و جاه‌طلبی.
shahram naseri
کتاب‌ها کمیاب و پُرارزش بودند. آنها به صومعه‌ای که صاحب کتاب‌ها بود عزت و اعتبار می‌بخشیدند، و راهبان اصلاً نمی‌خواستند اجازه دهند آنها از نظرشان دور شوند، مخصوصاً اگر این راهبان از پیش تجربه‌ای هم با اومانیست‌های ایتالیاییِ کج‌دست می‌داشتند. صومعه‌ها گهگاه می‌کوشیدند با انباشتن نسخ خطی گرانبهایشان از انواع لعن و نفرین، مایملکشان را محفوظ بدارند. در یکی از این لعن و نفرین‌ها آمده بود که، برای کسی که این کتاب را از صاحبش می‌دزدد، (۲۱)یا آن را قرض می‌گیرد و بعد پس نمی‌آورد، باشد که کتاب به یک افعی در دستانش تبدیل شود و او را از هم بدرد. باشد که افلیج شود و همۀ اعضا و جوارحش از هم متلاشی گردد. باشد که در درد بسوزد و بپوسد و گریان و نالان طلب بخشش کند. باشد که تا وقتی خس‌خسِ مرگش درآید اسیر درد و رنج بی‌پایان باشد. و باشد که کرم‌های کتاب‌خوار امعا و احشائش را به نیابت از کرم اعظمی که هرگز نمی‌میرد بجوند، و وقتی هم به روز قیامت و مجازات نهایی‌اش می‌رسد، باشد که شعله‌های جهنم تا ابد او را بسوزاند.
shahram naseri
به نوشتۀ پوجّو، تقریباً هر کشیش یا راهبی که در بیت پاپ هست یک ریاکار است، چون محال است آنجا باشی و بتوانی به غایات اعلای دین جامۀ عمل بپوشانی.
فرزانه
طلا، نقره، جواهرات، (۱۳۵) جامه‌های ارغوانی، خانه‌های ساخته‌شده از مرمر، زمین‌های پاک و پاکیزه، نقاشی‌های عفیف، اسب‌های زره‌پوش و گوهرنشان و چیزهای دیگری ازاین‌دست لذتی سطحی و ناپایدار ایجاد می‌کنند؛ برعکس، کتاب‌ها تا مغز استخوان آدمی را محظوظ می‌سازند. آنها با ما سخن می‌گویند، به ما مشورت می‌دهند و با صمیمیتی زنده و حاد مونس و همراه ما می‌شوند.
فرزانه
کتاب‌ها تا مغز استخوان آدمی را محظوظ می‌سازند. آنها با ما سخن می‌گویند، به ما مشورت می‌دهند و با صمیمیتی زنده و حاد مونس و همراه ما می‌شوند.
مسلم عباسپور
«می‌خواهم مرگ وقتی به سراغم بیاید (۲۷۹) که در حال کاشتن کلم‌هایم باشم، بی‌توجه به مرگ، و از آن هم بیشتر، بی‌توجه به باغ و باغبانیِ ناتمامم»
asiyeah
دیدایموس ماتحت‌برنزی (یا با ترجمۀ تحت‌اللفظی‌تر، «روده‌برنجی») معروف شده بود‌چون فقط آدمی با ماتحت برنجی است که می‌تواند بیش از ۳۵۰۰ کتاب بنویسد!
asiyeah
به نوشتۀ سَنت بندیکت، «بطالت خصم روح است
مسلم عباسپور
در حالت عادی، پیدا‌کردن کتابی گم‌شده رویداد هیجان‌انگیزی به‌نظر نمی‌رسد، اما در پس آن لحظه چیزهای زیادی وجود داشت: دستگیری و زندانی‌کردن یک پاپ، سوزاندن بدعت‌گذاران در دین و به‌وجود‌آمدن علاقه‌ای عظیم و ناگهانی به عهد عتیقِ پاگان
مسلم عباسپور
بیش از چهارصد سال است فوج‌فوج به تماشای نمایشنامه نشسته‌اند، این آرزوی ژولیت که پس از مرگْ این شب باشد که رومئو را در خود بگیرد به‌واقع برآورده شده است: او را ریز‌ریز کن و به شکل ستاره‌های خُرد دربیاور و او رخ آسمان را چنان زیبا خواهد کرد که همۀ جهان عاشق شب خواهند شد. (رومئو و ژولیت، پردۀ سوم، صحنۀ دوم، سطرهای ۲۴-۲۲)
مسلم عباسپور
هرچند سَنت بندیکت در نافذترینِ همۀ آئین‌نامه‌های رهبانی، که در قرن ششم نوشته شده بود، به همین ترتیب شرط سواد را به‌عنوان شرطی صریح معین نکرد، با اختصاص ساعاتی در طول روز که می‌بایست در جنب کار یدی صرف خواندن می‌شد‌به تعبیر او، «خواندن مؤمنانه»‌چیزی هم‌ارز قاعدۀ مزبور را تدوین کرد. به نوشتۀ سَنت بندیکت، «بطالت خصم روح است» و هم‌او اطمینان حاصل کرد که ساعات و اوقات راهبان حتماً پُر بشود. راهبان اجازه داشتند که در ساعات خاص دیگری نیز کتاب بخوانند
محمد طاهر پسران افشاریان
پترارک نسخۀ خطی کتاب در دفاع از آرکیای شاعر (Pro Archia)، نوشتۀ سیسرو، را در لی‌یژ بلژیک پیدا کرده بود، و کتاب خطی پروپرتیوس را در پاریس. شکارگاه‌های اصلی پوجّو و شکارچیان هم‌قطارش کتابخانه‌های واقع در صومعه‌های قدیمی بود، و برای این کارشان دلایل اثبات‌شده هم داشتند: برای قرن‌ها، صومعه‌ها عملاً یگانه نهادهایی بودند که به کتاب‌ها اهمیت می‌دادند. حتی در دوره‌های باثبات و پُررونق امپراتوری روم نرخ باسوادی، دست‌کم برحسب معیارهای ما،(۱۲) بالا نبود. با درهم‌شکستن امپراتوری، و نیز ‌با زوال شهرها، افول تجارت، و از راه رسیدن مردم دل‌نگرانی که پیوسته افق را برای دیدن سپاهیان بربر رصد می‌کردند، کل نظام آموزش ابتدایی و عالی رومی ازهم پاشید. روندی که با کوچک‌شدن اندازه آغاز گشت نهایتاً به روی‌گردانی کامل رسید. مدرسه‌ها تعطیل شد، کتابخانه‌ها و دانشگاه‌ها درهایشان را بستند و دستوریان حرفه‌ای و معلمان خطابه بیکار ماندند. اکنون برای دل‌نگرانی چیزهایی مهم‌تر از سرنوشت کتاب‌ها وجود داشت.
محمد طاهر پسران افشاریان
این پترارک بود، شاعر و پژوهشگر ایتالیایی، که در حوالی سال ۱۳۳۰ با گردآوری کتاب معظم تاریخ روم، نوشتۀ لیوی و یافتن شاهکارهای فراموش‌شدۀ سیسرو، پروپرتیوس و دیگران برای خود عزت و افتخار آفرید.(۱۰) از آن پس برای تقریباً یک قرن، ایتالیایی‌ها با حالتی افسون‌زده در کار شکار کتاب بودند. موفقیت پترارک دیگران را برانگیخته بود که به جست‌وجوی آثار کلاسیک گم‌شده‌ای برخیزند که غالباً قرن‌ها متروک و ناخوانده مانده بودند. از متون بازیافته نسخه‌برداری می‌شد، آنها را ویرایش می‌کردند، بر آنها حاشیه می‌نوشتند، و آنها را با علاقه‌مندی تمام رد‌و‌بدل می‌کردند.
محمد طاهر پسران افشاریان

حجم

۳٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۱۶ صفحه

حجم

۳٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۱۶ صفحه

قیمت:
۱۹۰,۰۰۰
۱۳۳,۰۰۰
۳۰%
تومان