بریدههایی از کتاب جهان چگونه مدرن شد؟
۴٫۰
(۳۴)
این پترارک بود، شاعر و پژوهشگر ایتالیایی، که در حوالی سال ۱۳۳۰ با گردآوری کتاب معظم تاریخ روم، نوشتۀ لیوی و یافتن شاهکارهای فراموششدۀ سیسرو، پروپرتیوس و دیگران برای خود عزت و افتخار آفرید.(۱۰) از آن پس برای تقریباً یک قرن، ایتالیاییها با حالتی افسونزده در کار شکار کتاب بودند. موفقیت پترارک دیگران را برانگیخته بود که به جستوجوی آثار کلاسیک گمشدهای برخیزند که غالباً قرنها متروک و ناخوانده مانده بودند. از متون بازیافته نسخهبرداری میشد، آنها را ویرایش میکردند، بر آنها حاشیه مینوشتند، و آنها را با علاقهمندی تمام ردوبدل میکردند.
محمد طاهر پسران افشاریان
عالم، در فرایند بیامان زایش و زوال و باززاییِ خود، مقولهای ذاتاً جنسی است.
رئوف
«همواره بر این باور بودهام (۱۴۰) که باید از عهد باستان تقلید کنم، نه برای آنکه آن دوره را بازسازی کنم، بلکه برای آنکه چیزی نو بسازم... .»
رئوف
«اپیکور میگوید، رنج اگر کم باشد میتوان خوارش شمرد، و اگر هم زیاد باشد باز میدانید که دیری نخواهد پایید.»
رئوف
هرچیز و همهچیز، ازجمله گونۀ زیستیای که به آن تعلق دارید، ظرف یک بازۀ زمانی عظیم تطور یافته و بهوجود آمده است. تطور امری تصادفی است، هرچند وقتی به تطور ارگانیسمهای زنده میرسیم، اصل انتخاب طبیعی نیز در کار میآید. یعنی، گونههایی که قابلیت آن را دارند که بهنحوی موفقیتآمیز زنده بمانند و تولیدمثل کنند دستکم برای مدتی باقی میمانند؛ و آنها که این اندازه قابلیت ندارند بهسرعت از صفحۀ روزگار محو میشوند. اما هیچچیزاز گونۀ خود ما تا سیارهای که بر روی آن زندگی میکنیم، تا خورشیدی که روزهایمان را روشن میکندتا ابد باقی نمیماند. فقط یک چیز فناناپذیر است و آن اتمها هستند.
kazem bahrami
به گفتۀ لوکرِتیوس، مادۀ سازندۀ عالم شمار بینهایتی از اتمهاست که بهنحوی تصادفی، همچون ذرات غبارِ رقصان در پرتوی از آفتاب، در فضا حرکت میکنند. این اتمها باهم برخورد میکنند، بههم وصل میشوند، ساختارهایی پیچیده تشکیل میدهند، و دوباره از هم میپاشند و پراکنده میشوند؛ همۀ اینها در قالب فرایند بیوقفهای از خلق و هدم، از آفرینش و تخریب. از این فرایند گریزی نیست. وقتی به آسمان شب نگاه میکنید و، حیران و منقلب، از مشاهدۀ ستارگان بیشمار بهشگفت میآیید، در حال تماشای کاردستی خدایان یا گنبد مینای جاویدی جدا از جهان فانی ما نیستید. شما در حال تماشای جهان مادی واحدی هستید که خودتان نیز بخشی از آناید و از عناصر آن ساخته شدهاید. نه طرح و نقشۀ عظمایی، نه معمار الوهیای، و نه طراحی هوشمندی، هیچیک از اینها وجود ندارد.
kazem bahrami
بر طبق نظر لوکرِتیوس، در عالمی که اینطور تشکیل شده است هیچ دلیلی وجود ندارد که فکر کنیم زمین یا ساکنان آن جایگاهی محوری دارند، و باز هیچ دلیلی وجود ندارد که انسانها را از همۀ جانوران دیگر ممتاز کنیم. نه هیچ امیدی به تطمیع یا تشفیِ خاطر خدایان هست، نه هیچ جایی برای خشکاندیشی مذهبی؛ نه ندایی در دعوت به انکار ریاضتکشانۀ نفس وجود دارد، نه توجیهی برای رؤیای قدرت بیحد یا ثبات و امنیت کامل؛ نه دلیلی برای جنگهای کشورگشایانه یا خودبزرگدارانه هست، نه امکانی برای سیطرهیافتن بر طبیعت؛ و نه گریزی هست از ساختن و واسازی و بازسازی دائم صوَر. خشمگرفتن بر دو گروه، آنان که خانهبهخانه برای متاعشان که خیالات باطلِ امنیت بود به دنبال مشتری میگشتند یا آنان که ترسهای نامعقول از مرگ را زنده میکردند، یک طرف قضیه بود؛ در طرف دیگر اما آنچه لوکرِتیوس عرضه میداشت حسی از رهایی و قدرت خیرهنگریستن به چیزی بود که یکوقتی بسیار شوم و هولناک بهنظر میرسید. به نوشتۀ او، آنچه آدمیان میتوانند و باید انجام دهند غلبه بر ترسهایشان است؛ پذیرش این واقعیت است که هم خودشان و هم تمامی چیزهایی که به آنها برمیخورند زودگذر است؛ و گشودن آغوش خویش است بر روی لذت و زیبایی جهان.
kazem bahrami
- همهچیز از ذرات مشاهدهناپذیر ساخته شده است. لوکرِتیوس، بهعنوان کسی که به زبان فنی علاقهای نداشت، تصمیم گرفت برای این ذرات بنیادین از اصطلاح فلسفیِ استاندۀ یونانی، یعنی «اتم»، استفاده نکنددر زبان یونانی اتمها چیزهایی بودند که نمیشود آنها را تقسیم کرد. درعوض، او از طیف متنوعی از واژههای معمولیِ زبان لاتینی استفاده کرد: «چیزهای نخستین»، «آغازههای نخستین»، «هیاکل ماده»، «تخمههای چیزها» و مانند آن. همهچیز از دل این تخمهها (seeds) شکل میگیرد و در پایان، به هنگام تلاشی، به آنها بازمیگردد. این ذرات، بهعنوان چیزهایی تغییرناپذیر، تقسیمناپذیر، مشاهدهناپذیر و بیشمار، دائماً در حرکتاند، با یکدیگر برخورد میکنند، برای صورتبخشیدن به شکلهای جدید کنار هم جمع میشوند، از هم جدا میگردند، مجدداً باهم ترکیب میشوند و باقی میمانند.
محمد طاهر پسران افشاریان
چیزهایی مثل پوچی باورهای باستانی یا مهملبودنِ قربانیکردن برای خدایانی که درواقع وجود نداشتند. آنها میگفتند، این از بخت بد لوکرِتیوس بود که کوتاهزمانی قبل از آمدن مسیح زندگی میکرد. اگر تنها یک قرن بعد بهدنیا آمده بود، میتوانست فرصت آموختن و دانستن حقیقت را داشته باشد. اما هماو دستکم این بخت را داشت که به بیارزشبودن اعمال و کردار انسانهای همعصرش وقوف یابد. ازهمینرو، حتی بسیاری از مترجمان امروزیای که شعر لوکرِتیوس را به انگلیسی برگرداندهاند برای اطمینانبخشی به خوانندگانشان، آنچه را که در متن لاتین خیلی ساده با کلمۀ religio آمده ( بهجای آنکه به religion (دین) ترجمه کنند) به «superstition» (خرافه) ترجمه کرده و با این کارشان لوکرِتیوس را نه مخالف دین، بلکه مخالف خرافات نشان دادهاند.
محمد طاهر پسران افشاریان
میشود استدلال کرد که لوکرِتیوس، بهرغم آنکه صراحتاً از باورمندی مذهبیاش سخن میگوید، آدمی بیخدا بود، احتمالاً بیخدایی بسیار رند و زیرک، چون کمابیش به دید همۀ باورمندانِ همۀ ادیان و مذاهب در همۀ زمانها، پرستش یک خدا بدون امید به فرونشاندن خشم الوهی یا کسب لطف و احسان الهی بیمعنا بوده است. فایدۀ خدایی که علاقهای به پاداشدادن یا مجازاتکردن ندارد چیست؟ لوکرِتیوس بهتأکید میگوید که این قبیل امیدها و نگرانیها دقیقاً مصداق شکلی سمّی از خرافاتاند، آمیزهای هماندازه از نخوت پوچ و ترس پوچ. به عقیدۀ او، تصور اینکه خدایان حقیقتاً وقعی به سرنوشت انسانها یا اعمال آئینی آنها بنهند مصداق اهانتی بسیار زشت و زننده استمثل اینکه بگوییم موجودات الوهی برای خوشبختیشان محتاج کلمات جویدهجویده یا رفتار خوب مایند. اما آن اهانت هم درواقع هیچ مسئلهای نیست، چون خدایان به معنای دقیق کلمه مطلقاً بیاعتنایند. هیچ کاری که ما میتوانیم انجام بدهیم (یا ندهیم) احتمالاً نمیتواند مورد علاقه و توجه آنها باشد.
محمد طاهر پسران افشاریان
میشود استدلال کرد که لوکرِتیوس، بهرغم آنکه صراحتاً از باورمندی مذهبیاش سخن میگوید، آدمی بیخدا بود، احتمالاً بیخدایی بسیار رند و زیرک، چون کمابیش به دید همۀ باورمندانِ همۀ ادیان و مذاهب در همۀ زمانها، پرستش یک خدا بدون امید به فرونشاندن خشم الوهی یا کسب لطف و احسان الهی بیمعنا بوده است. فایدۀ خدایی که علاقهای به پاداشدادن یا مجازاتکردن ندارد چیست؟ لوکرِتیوس بهتأکید میگوید که این قبیل امیدها و نگرانیها دقیقاً مصداق شکلی سمّی از خرافاتاند، آمیزهای هماندازه از نخوت پوچ و ترس پوچ. به عقیدۀ او، تصور اینکه خدایان حقیقتاً وقعی به سرنوشت انسانها یا اعمال آئینی آنها بنهند مصداق اهانتی بسیار زشت و زننده استمثل اینکه بگوییم موجودات الوهی برای خوشبختیشان محتاج کلمات جویدهجویده یا رفتار خوب مایند. اما آن اهانت هم درواقع هیچ مسئلهای نیست، چون خدایان به معنای دقیق کلمه مطلقاً بیاعتنایند. هیچ کاری که ما میتوانیم انجام بدهیم (یا ندهیم) احتمالاً نمیتواند مورد علاقه و توجه آنها باشد.
محمد طاهر پسران افشاریان
حجم
۳٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۱۶ صفحه
حجم
۳٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۱۶ صفحه
قیمت:
۱۹۰,۰۰۰
۱۳۳,۰۰۰۳۰%
تومان