- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب ایهام
- بریدهها
بریدههایی از کتاب ایهام
۴٫۰
(۲۴۳)
یه مثال میزنم از مرحوم آیتالله فاضل لنکرانی. ایشون میگفتند من ۵۰ ساله دارم اسلام میخونم. بذار خلاصهاش رو برات بگم: واجباتت رو انجام بده، به جای مستحبات، تا میتونی به کار مردم برس! کار مردم رو راه بنداز. اگر قیامت کسی از تو سؤال کرد، بگو فاضل گفته بود...! آقای فاضل... این مرد خدا...»
صالحه
همیشه قدمزدن در کتابفروشیها آرامم میکند. تورق کتابهای نو، دیدن بهترینهای هفته و ماه، گشتوگذار در قسمت گیفت و لوازم تحریر...
:)
چه جایی امنتر از آغوش من برای تسکین دردهای تو؟!
ɴᴇɢᴀʀ
سخت میخواهم که در آغوش تنگ آرم تو را
هر قدر افشردهای دل را، بیفشارم تو را
از لطافت گر چه ممکن نیست دیدن، روی تو
رو به هر جانب که آرم در نظر دارم تو را...
|هیـچِمطلقـ|
اصلاً جنس محبت دنیایی همینه! تاریخمصرف داره. هرچی هم باشه، بعدش عادی میشه.
•° زهــــرا °•
مرحوم آیتالله فاضل لنکرانی. ایشون میگفتند من ۵۰ ساله دارم اسلام میخونم. بذار خلاصهاش رو برات بگم: واجباتت رو انجام بده، به جای مستحبات، تا میتونی به کار مردم برس! کار مردم رو راه بنداز.
marzieh
قبل از تو هر چیزی معنای خودش را داشت. بعد از تو همهچیز معنای تو را به خودش گرفت!
h.s.y
میدانی! قبل از تو هر چیزی معنای خودش را داشت. بعد از تو همهچیز معنای تو را به خودش گرفت! حالا هرچیزی بهانهایست برای اینکه یاد تو را در دل من زنده کند. گل، ماه، رود، سرو... هر چیزی و هر مفهومی که شاعران از آنها وام میگیرند... ردپای تو در همهٔ این مفاهیم دیده میشود...
sarar-'
هیچ لبخندی برایم به زیبایی لبخند تو نبود.
Parinaz
آدمها چطور میتوانند به عواطف دیگران نسبت نامربوط بدهند؟! زشت است واقعاً! برای آنهایی که مبتلا شدهاند، اینها میراثی هستند از عمق احساسی که نسبت به معشوقشان دارند! چقدر سخت است کسی را مجاب کنی که دوستش داری، درحالیکه او هیچ احساسی به تو ندارد!
Wariapk
وقتهایی که از صائب تبریزی میخوانَد، صدایش گرمتر هم میشود! همراه هر بیتی که از گلویش خارج میشود، پرواز میکند!
آسمان
- امشب ای ماه به دردِ دلِ من تسکینی... آخر ای ماه تو همدردِ منِ مسکینی...
أللَّھُـمَعَجِّلْلِوَلیِڪَألْـفَـرَج♡
منِ عجیب، پر از ناگفته است نسبت به منِ عادی.
♡bahar8413♡
مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم!...
...
بهگمانم سعدی بعد از سرودن این بیت، ساعتها گریه کرده باشد...
عاطفه
- چیکارش کنم حالا؟!
- مدارا کن...
عاطفه
این من بودم که گم شدهبودم در جهانِ کوچکِ خودم. نیاز داشتم کسی پیدایم کند و به دفتر پیداشدگان ببرد! کسی که دستم در دستانش باشد و قلبم آرام بگیرد از حضورش.
zahraa_mousaavii
مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم!...
مبینآ☁
فرمود: «القَلبُ حرَمُ اللهِ، فَلا تُسکِن حَرَمَ اللهِ غَیرَ اللهِ! (کمی مکث میکند، نگاهش را به جمعیت میدوزد و با صدای آرامی میپرسد) یعنی چی جانم؟! یعنی قلب خونهٔ خداست. پس توی خونهٔ خدا، کس دیگهای رو راه نده! ساکن نکن! این غیر از خدا چیان؟! حسد، بخل، غضب، کینه، شرک، جاذبههای دنیوی... (چقدر این دو کلمه را بلندتر میگوید... با تأکیدی که شاید فقط مخاطبش منم!) جاذبههای دنیوی جانم... میزنه زمین آدمو این جاذبهها... مواظب باشید. خدا وقتی ببینه توی خونهش چیزایی رو راه دادید، کسایی رو راه دادید که خوشش نمیاد، تعارف نداره آقا! میذاره میره از اون خونه. انگار راحت نباشه... میره! حالا تو هزاری هم برو دنبالش! نمیاد دیگه جانم... برنمیگرده تا وقتیکه خونهش رو خالی کنی از هرچی بدش میاد...»
مبینآ☁
شباهت. اصلاً یه چیز کلی بهت بگم جانم! محبت اصیل، آنی بهدست نمیاد که! آروم آروم... رفته رفته... استثنا هم داره ها. اما این استثنا ها هم با آدمای استثنایی شکل گرفته. مثال بارزش وجود مقدس پیامبره که اگر کسی خوشدل بود، همون لحظهٔ اول محبت رسول اکرم (ص) مینشست به دلش! به فدای وجودش...
gomnam🌸
تلگرام را رفرش میکنم تا ببینم پیامی میآید یا نه. خبری نیست. وارد صفحهٔ مکالمهمان میشوم. آنلاین نیستی. همیشه به این هم توجه میکنم. میخواهم چیزی تایپ کنم. صحبتی را آغاز کنم. حرف هم زیاد دارم؛ اما نمیتوانم، این وضعیت برایم تکراری شدهاست. دل را به دریا میزنم و مینویسم: سلام... (پاک میکنم) سلام خانم نیازی! (خانم نیازی چیه آخه؟!) سلام! خوب هستید؟ (پاک میکنم) سلام. خوبی؟... (پاک میکنم) اصلاً نباید چیزی تایپ کنم. این تایپکردنها و نفرستادنها اگر توجهت را جلب کند، برایت ابهام ایجاد میکند. آن هم وقتی که مرا عجیب میدانی!
afsan
حجم
۱۲۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
حجم
۱۲۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
قیمت:
۳۵,۰۰۰
۱۰,۵۰۰۷۰%
تومان