- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب ایهام
- بریدهها
بریدههایی از کتاب ایهام
۴٫۱
(۲۴۱)
خدا وقتی ببینه توی خونهش چیزایی رو راه دادید، کسایی رو راه دادید که خوشش نمیاد، تعارف نداره آقا! میذاره میره از اون خونه. انگار راحت نباشه... میره! حالا تو هزاری هم برو دنبالش! نمیاد دیگه جانم... برنمیگرده تا وقتیکه خونهش رو خالی کنی از هرچی بدش میاد...»
Laya Sadegh
قلب خونهٔ خداست. پس توی خونهٔ خدا، کس دیگهای رو راه نده! ساکن نکن! این غیر از خدا چیان؟! حسد، بخل، غضب، کینه، شرک، جاذبههای دنیوی
Laya Sadegh
چقدر فاصله است بین صحبت کردن در دنیای مجازی و خواندن همان صحبتها! دلیلش واضح است. تایپ کردن زمانبر است. تصحیحشان هم. خواندن پیام طرف مقابل هم. فکر کردن و وقفههایی که ایجاد میشود هم.
مجموع این دلایل، بیشتر از آنکه صحبتهای معقولی بهجای بگذارد، قوهٔ تخیل آدم را قوی میکند! آن هم بهصورتی نادرست! لحنِ طرفِ مقابل هم معلوم نیست. بعضی جملات سؤالیاند اما خبری خوانده میشوند. بعضی جملات شوخیاند، اما جدی تعبیر میشوند... کاملاً درک میکنم که صحبتکردن در این فضا مفید نیست. اما راه دیگری برایم نیست تا از تو با خبر باشم و با تو حرف بزنم.
Afsaneh Habibi
ضعف و عاشقی نسبت مستقیمی با هم دارند. هرچه نسبت به یک نفر ضعیفتر شوی، یعنی داری بیشتر عاشقش میشوی. اصلاً تماماً میشوی نیاز. حقیر میشوی در برابر وجود او. منتظری که او کاری بخواهد انجام دهد، تو کمکش کنی. چیزی بخواهد، تو برایش فراهم کنی. هرکاری میتوانی و نمیتوانی برایش انجام دهی. هرچه محبتت پنهانیتر باشد، عیار عشقت هم بالاتر میرود. اصلاً از یک جایی به بعد، دلت نمیخواهد او بفهمد چه برایش گذاشتهای! از یک جایی به بعد همهچیز سخت میشود و ضعیفشدن، از همهچیز سختتر است. چون از طرفی درون آدم گُر گرفته است و سرتاپا شامل محبت معشوق شدهاست و از طرفی هم غرورش اجازهٔ انجام بعضی از کارها را نمیدهد... این کشمکش، روزی به پیروزی یکی از این دو منتهی میشود. عیارت اگر بالا باشد، اگر صادقانه محبت ورزیدهباشی، درونت پیروز میشود...
Atikhezli
قبل از تو هر چیزی معنای خودش را داشت. بعد از تو همهچیز معنای تو را به خودش گرفت!
Mary gholami
چرا باید منتظر شمارهدادن و قرار گذاشتن باشم در حالی که این کارها را بد میدانم؟!...
دیدن روی تو ظلم است و ندیدن مشکل است
چیدن این گل گناه است و نچیدن مشکل است
Jimbo Market
قبل از تو هر چیزی معنای خودش را داشت. بعد از تو همهچیز معنای تو را به خودش گرفت! حالا هرچیزی بهانهایست برای اینکه یاد تو را در دل من زنده کند.
Z.k95
کارمان که تمام شد، تشکر کردم و گفتی:
خواهش میکنم. فعلاً...
و چه آتشی در دلم بهپا شدهبود برای همین یک فعلاً! فعلاً یک کلمهٔ ساده نیست! فعلاً در خودش ادامهداشتن را نشان میدهد؛ یعنی تا الان هرچه بوده، باز هم ادامه خواهد داشت! یعنی فعلاً میروم تا بعد دوباره هم را ببینیم! یا دوباره باهم صحبت کنیم! چه چیزها که در خیالم با همین یک کلمه ساختم...
n re
میدانی! قبل از تو هر چیزی معنای خودش را داشت. بعد از تو همهچیز معنای تو را به خودش گرفت! حالا هرچیزی بهانهایست برای اینکه یاد تو را در دل من زنده کند. گل، ماه، رود، سرو... هر چیزی و هر مفهومی که شاعران از آنها وام میگیرند... ردپای تو در همهٔ این مفاهیم دیده میشود...
n re
از طرفی تمام لغات این مکالمه، منطقی و سادهاند، بدون کوچکترین احساسی! اما باید اقرار کنم که برای من مطلوب و جذاباند. حتی برای یک حرف «م» هم ذوق کردهام! آنجایی که آخرین کلمه را گفتی: ممنونم! میتوانستی بگویی ممنون. میتوانستی بگویی ممنونیم! به هرحال یک تیم هستید دیگر. اما این کلمه، یک کلمهٔ شخصی است... مالکیت دارد. یعنی من ممنون هستم! به هر حال طرفت یک آدم ادبیاتی است! هر واژه و هجایی برای خودش معنایی دارد! اصلاً به این چیزها فکر میکنی؟!...
لیلا
کسی که حاجت برادر دینی خود را برآورده کند، مانند کسی است که همه عمر، خدا را عبادت کرده باشد...!
ح. دوست حافظ
تمام دانشجویان ادبیات مثل من برای هر شعری اینقدر وقت میگذارند؟! چقدر پر از سؤال شدهام این روزها...
Mahtab
چشمت به چشم ما و دلت پیش دیگریست
جای گلایه نیست که این رسم دلبریست
هر کس گذشت از نظرت در دلت نشست!
تنـها گنـاه آینـهها زودباوریست
مِهرت به خلق بیشتر از جِور بر من است
سهـم برابر همگان نابرابریست
دشنام یا دعای تو در حق من یکیست
ای آفتـاب هر چه کنی ذرهپروریست
ساحل جواب سرزنش موج را نداد
گاهی فقط سکوت سزای سبکسریست
Mahtab
دیدن روی تو ظلم است و ندیدن مشکل است
چیدن این گل گناه است و نچیدن مشکل است
Mahtab
فردوسی سی سال زحمت کشید و به نظر خیلی از صاحبنظران، اگر متون این شاعر بزرگ نبود، چیزی از ادبیات فارسی هم نمیماند! حال ما چه میکنیم برای این زبان غنی؟! خود دانید!...
Mahtab
از من ای آرام جان، احوال صائب را مپرس
خاطر آسودهای داری، چه آزارم تو را؟!...
Mahtab
سخت میخواهم که در آغوش تنگ آرم تو را
هر قدر افشردهای دل را، بیفشـارم تو را
از لطافت گر چه ممکن نیست دیدن، روی تو
رو به هر جانب که آرم در نظـر دارم تو را...
Mahtab
فعلاً یک کلمهٔ ساده نیست! فعلاً در خودش ادامهداشتن را نشان میدهد؛ یعنی تا الان هرچه بوده، باز هم ادامه خواهد داشت! یعنی فعلاً میروم تا بعد دوباره هم را ببینیم! یا دوباره باهم صحبت کنیم! چه چیزها که در خیالم با همین یک کلمه ساختم... اولینباری بود که با حرفت دلم میریخت...
Mahtab
قبل از تو هر چیزی معنای خودش را داشت. بعد از تو همهچیز معنای تو را به خودش گرفت! حالا هرچیزی بهانهایست برای اینکه یاد تو را در دل من زنده کند.
Mahtab
حجم
۱۲۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
حجم
۱۲۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
قیمت:
۳۵,۰۰۰
۱۰,۵۰۰۷۰%
تومان