بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ایهام | صفحه ۳ | طاقچه
کتاب ایهام اثر سیدحسام‌الدین رایگانی

بریده‌هایی از کتاب ایهام

امتیاز:
۴.۰از ۲۲۵ رأی
۴٫۰
(۲۲۵)
مرحوم آیت‌الله فاضل لنکرانی. ایشون می‌گفتند من ۵۰ ساله دارم اسلام می‌خونم. بذار خلاصه‌اش رو برات بگم: واجباتت رو انجام بده، به جای مستحبات، تا می‌تونی به کار مردم برس! کار مردم رو راه بنداز. اگر قیامت کسی از تو سؤال کرد، بگو فاضل گفته بود...! آقای فاضل... این مرد خدا...»
mohaddese
حقیقتی که وجود دارد این است که هرقدر دست‌نیافتنی‌تر باشی، به تناسب تخیلی که از تو در ذهن بقیه ساخته می‌شود، می‌توانی محبوب‌تر و جذاب‌تر باشی! و آن دیگر به تخیل دوست‌دارانت بستگی دارد! اما به‌محض مواجهه با اصل تو و نزدیک‌شدن به تو، خیلی از تصورات فرو می‌ریزند و جای خودشان را به واقعیت می‌دهند. روزگار عجیبی‌ست...
آسمان
دانشگاه، پر است از عشق‌های یواشکی. مخصوصاً اگر عضو انجمنی، گروهی، کانونی جایی باشی! مخصوصاً اگر با دیگران زیاد در تعامل باشی و این تحت هر عنوانی و در هر جمعی پیش می‌آید. آن‌هایی که این داستان‌ها را نفی می‌کنند اصلاً نمی‌فهمم! کتمان بله. کتمان غیرعادی نیست. اما عشق‌های خاموش و یواشکی انکارشدنی نیستند! فقط بیان نمی‌شوند...
آسمان
این دوا، ردخور نداره. هرچی هم من بگم اضافه‌ست و گزاف... فقط یه چیزی می‌گم! اونم اینکه حواست رو جمع کن. به باد نده چیزی رو که براش سال‌ها تلاش کردی!... چیو؟ دلت رو... دلت رو صاف نگه‌دار... نذار تیره بشه...
🌱
ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالی‌ست... حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالی‌ست...
🌱
همیشه از سکوتی لذت برده‌ام که بسیاری از آن فراری‌اند! همیشه مشتاق خلوتی بوده‌ام که بسیاری در آن حضور نداشته‌باشند!
Parinaz
آقا جان من! کسی نگفت کسی رو دوست نداشته‌باش! کسی نگفت! ملتفت باشید!... گفته‌اند جای خداست و هرچه رنگ و بوی خدا را بدهد!
Parisa
در شدیدترین حالت عاطفی، در ضعیف‌ترین حالت ممکن
میم مهاجر
سخت می‌خواهم که در آغوش تنگ آرم تو را هر قدر اَفشرده‌ای دل را، بیفشارم تو را عمرها شد تا کمندِ آه را چین می‌کنم بر امید آن که روزی در کمند آرم تو را از لطافت گرچه ممکن نیست دیدن، روی تو رو به هر جانب که آرم در نظر دارم تو را...
مجهول
حد اعلایی و با حداقل‌ها هم‌نشین آه مرواریدِ اصلِ با بدل‌ها هم‌نشین! من به لطفِ دوستانت رفتم امّا سعی‌کن بعد من کمتر شوی با این دغل‌ها هم‌نشین! دل به مفهوم سیاهی کم‌کم عادت می‌کند چشم وقتی می‌شود با مبتذل‌ها هم‌نشین گردن‌آویزی چنین را پاره‌کن، آزاد شو آه مرواریدِ اصلِ با بدل‌ها هم‌نشین... دلخورم از تو و می‌دانم برایت مهم نیست...
مجهول

حجم

۱۲۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

حجم

۱۲۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
۷,۵۰۰
۵۰%
تومان