زنها و مردها مستعد اینَن که همدیگه رو آزار بدن.
پویا پانا
"جهنم یعنی سردرگمی، جایی که پدری پسرانش رو ازبین میبره و شکوفههای بهاری، بهمحض بازشدن، پژمرده میشن."
پویا پانا
«الیزابت خیلی آسونتره آدم هیچکس رو دوست نداشته باشه. خیلی بهتره که آدم اصلاً عاشق نشه.»
پویا پانا
هیچچیزی اهمیت نداشت مگر خودشان. دنیایشان محدود به بدنی بود در تخت، میان ملافهها و بالشها
پویا پانا
وقتی تمام روز سرحال و شاداب باشی، خستگی و بیحوصلگی نوعی تجمل به حساب میآید.
پویا پانا
«به یه همچین زنی نباید اهمیت بدین، در سطح شما نیست.»
پویا پانا
این روزها نمیشود روی هیچکس حساب کرد.
پویا پانا
اگه دوباره به دنیا میاومدم، مجرد میموندم.
پویا پانا
آنچه این روزها مایهٔ خشم من میشود بهرهکشی از زنان است. آنهم نه صرفاً بهرهکشی در کارخانجات که این روزها خبرش زیاد بهگوشمان میرسد، بلکه بهرهکشی در خانههایی که خودشان در ساخت آن سهیم بودهاند. حماقت زنانی که خود مشوق این بهرهکشیاند خشمگینم میکند، زنانی که بیهیچ اعتراضی میپذیرند دونمرتبه و سبکمغزند.
پویا پانا
خانم تیبرالیس به تعهد و پایبندی انسان به انسان اعتقادی نداشت، چون تعهد دستوپاگیر بود و به غلوزنجیر میماند و در نگاه خانم تیبرالیس زندگی را به باد میداد. روح آدمی بیشتر از جسم نابود میشد، چون ممکن بود جسم کسی تمام عمر دربند باشد ولی روحش آزاد بماند: بهعبارتی نیروی حیاتِ دربند مخربتر از جسمِ دربند بود. خانم تیبرالیس نوشته بود که غلوزنجیر مانع رشد دنیای معاصر غرب است، همانطور که پیچک مانع رشد درخت توت میشود. غلوزنجیرها به کسی وفا نمیکردند و اغلب از دید پنهان بودند.
پویا پانا