ما چیزهایی را میخریم تا از دیگران تأیید بگیریم. به موفقیتهایی دست مییابیم تا احترام دیگران را کسب کنیم. همانند موشهایی که بر چرخ گردان میدوند در حال دویدن هستیم، دویدنی که هیچگاه پایانی ندارد! هر چه سریعتر میدویم تا تمامی کارهای «خوب» را انجام دهیم، چیزهای «خوب» را بدست آوریم یا «خوب» باشیم، تا دیگران ما را بپذیرند.
سهیلا
افرادی که احساس بیپناهی و بیچارگی ما را تقویت میکنند کسانی هستند که مایلند فکر کنیم به آنان نیاز داریم، زندگی ما بدون آنان نمیگذرد یا زندگی ما با آنان بهتر و پربارتر است.
سهیلا
با انجام رفتارهای معتادگونهای که مانع میشوند تا رنج، شرم و ترسمان را احساس کنیم، خود را از واقعیت هر روزه دور میسازیم.
سهیلا
من چطور میتوانم مثل مادرم ضعیف و حقیر، مانند همسر سابقم متقلب و دروغگو یا مانند پدرم بیاصل و نسب، بد دهن و سوءاستفادهگر باشم؟
به خاطر آن که ویژگیها و خصوصیات منفی ما چنان ناخوشایند و نفرتانگیزند و یا نماد کسی هستند که ما را عمیقاً آزرده است، آنها را انکار کرده و از خود نمیدانیم. با خود عهد میبندیم که هرگز چنین نبوده و نخواهیم بود.
سهیلا
من چطور میتوانم مثل مادرم ضعیف و حقیر، مانند همسر سابقم متقلب و دروغگو یا مانند پدرم بیاصل و نسب، بد دهن و سوءاستفادهگر باشم؟
به خاطر آن که ویژگیها و خصوصیات منفی ما چنان ناخوشایند و نفرتانگیزند و یا نماد کسی هستند که ما را عمیقاً آزرده است، آنها را انکار کرده و از خود نمیدانیم
سهیلا
من چطور میتوانم مثل مادرم ضعیف و حقیر، مانند همسر سابقم متقلب و دروغگو یا مانند پدرم بیاصل و نسب، بد دهن و سوءاستفادهگر باشم؟
سهیلا
من برای بقیه عمرم تنها خواهم ماند. من زندگی فرزندانم را برای همیشه خراب کردم.
اما به عقب برگردید و آن افکار را دوباره بخوانید. هیچیک از آنها «حقیقت» نیستند، درست است؟ آنها تعبیر و تفسیرهایی هستند که ماشین معناساز شما آنها را خلق کرده است.
سهیلا
برای بسیاری از ما تصدیق هوشمندی، زیبایی، منحصر به فرد بودن، جذابیت و تمامی شکوه و عظمتمان سختتر از تأیید و پذیرفتن وجه تاریک وجودمان است.
سهیلا
زمانی که دیگر شیوهٔ قدیمی زندگی کردن را تاب نمیآوریم، زیرا خود را مستحق بیش از این میدانیم
سهیلا
هر بار که صدایتان را در گلو خفه میکنید، زبان به دندان گرفته و حرفی را نمیزنید، یکپارچگی خود را قورت میدهید!
سهیلا