بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب صدای تو خوبست (گفتگو با سهراب سپهری) | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب صدای تو خوبست (گفتگو با سهراب سپهری)

بریده‌هایی از کتاب صدای تو خوبست (گفتگو با سهراب سپهری)

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۶۰ رأی
۴٫۵
(۶۰)
-تماشای آبی آسمان تماشای درون است. رسیدن به صفای شعور است. نور آبی آسمان عنصر ناب خودآگاهی است.
مغرور سرزمین سکوت
من همیشه خودم را درپس یک در تنها دیده‌ام و تنهایی به دیده من کیفیتی دلپذیر است
mahsa17
نقاشی ایران تا پیش از رخنه هنر غرب از دو عیب بزرگ (پرسپکتیوو تلفیق) بری بود. نگارنده مینیاتور دور ونزدیک را یکسان می‌دید و دل از هیچ نقشی برنمی کند او چیزی را از خود دور نمی نشاند. شب نقاشی ما روز روشن بود. «شب روشن عارفان بود» صورتگر ما را غم دورماندگی از اصل بود.
MRE
بالا می‌رفتم پایین می‌آمدم و روی برآمدگی های دلپذیر می‌نشستم و سر می‌خوردم. در حرکاتم زمان نبود. بودن جلوتر از من بود. شب‌های داغ تابستان روی بام می‌خوابیدیم و اطراف را آب می‌پاشیدیم، بوی کاهگل تا ته خواب هایم می‌دوید.
صبح
دل به کف عشق هر آنکس سپرد جان به در از وادی محنت نبرد زندگی افسانه محنت فزاست زندگی یک بی سر و ته ماجراست غیر غم و محنت و اندوه و رنج نیست در این کهنه سرای سپنج...
Sajede
چشم چیزی نمی دید اما خالی درونم نگاه می‌کرد و چیزها می‌دید.
⚽️ kaka ⚽️
پس شما با تنبیه مخالف هستید؟ - نه من تنبیه را باور دارم. تنبیه بیدار کردن است. چوب را باید خورد و روشن شد، ضربه اگر بیدار کند همیشه رواست. خشونت چاشنی پرورش نیست عنصر سازنده آن است.
ziba.sh
بوی کاهگل تا ته خواب هایم می‌دوید.
~sahar~
«آدمی که از باران و آفتاب بیم دارد.» تن بام زیر پاهای برهنه می‌تپد.
~sahar~
پس شما با تنبیه مخالف هستید؟ - نه من تنبیه را باور دارم. تنبیه بیدار کردن است. چوب را باید خورد و روشن شد، ضربه اگر بیدار کند همیشه رواست. خشونت چاشنی پرورش نیست عنصر سازنده آن است. اما آن روز، تنبیه من جایی نداشت. نظمی را برهم نزده بودم، معلم درس نمی داد ما به حال خود بودیم.من درس را بلد بودم و نقاشی سرکوب تکرارهای بیهوده بود.
~sahar~
در هندسه شیرین خانه زنبور عسل حیرت را چشیده‌ام. در طبیعت قرینه فراوان دیده‌ام...
Dexter
اگر اثری با ارزش و ماندنی باشد، جایش را باز می‌کند، مطرح می‌شود و ماندگار. و اگر بی ارزش باشد با هزار بوق و کرنا نمی‌توان آن را به خورد مردم داد و بزودی از یادها می‌رود.من حتی در روز افتتاح نمایشگاه آثارم شرکت نمی کنم چون معتقدم آنها برای دیدن کارهایم می‌آیند و با من کاری ندارند.
Dexter
بعدها سبک او دستخوش تغییراتی می‌شود و شعرش با دیگر شاعران هم دوره خویش متمایز می‌گردد.
Yegane.M
اما آن روز، تنبیه من جایی نداشت. نظمی را برهم نزده بودم، معلم درس نمی داد ما به حال خود بودیم.من درس را بلد بودم و نقاشی سرکوب تکرارهای بیهوده بود.
Yegane.M
ما می‌رویم و آیا در پی ما یادی از دلها خواهد گذشت.
پریا رحمانی
میان هوای کاشان و نیویورک اختلاف زیادی است. روزها گرم وپر رطوبت است. در این شهر گرما و کثافت هوا دست به دست هم می‌دهند. دوده شهر هم حسابی آدم را غرق محبت خود می‌کند، پنجره را که باز می‌کنی باید فرار کنی و گرنه جزو سیاهپوستان حساب می‌شوی.
هدی✌
به سراغ من اگر میایید نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من
هدی✌
به سراغ من اگر میایید نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
درپایان چه حرفی دارید که بگویید؟ - ما می‌رویم و آیا در پی ما یادی از دلها خواهد گذشت.
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
ز روزگار کهنسال چشم جود مدار نمی دهد چو سبو کهنه گشت، غم بیرون
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰

حجم

۵۶۶٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۳۸ صفحه

حجم

۵۶۶٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۳۸ صفحه

قیمت:
رایگان