بریدههایی از کتاب صدای تو خوبست (گفتگو با سهراب سپهری)
۴٫۵
(۶۰)
اگر اثری با ارزش و ماندنی باشد، جایش را باز میکند، مطرح میشود و ماندگار. و اگر بی ارزش باشد با هزار بوق و کرنا نمیتوان آن را به خورد مردم داد و بزودی از یادها میرود.
leila tofighy
. نمیدانم تابستان چه سالی، ملخ به شهر ما هجوم آورد . زیانها رساند . من مامور مبارزه با ملخ در یکی از آبادیها شدم. راستش، حتی برای کشتن یک ملخ نقشه نکشیدم. اگر محصول را میخوردند، پیدا بود که گرسنهاند. وقتی میان مزارع راه میرفتم، سعی میکردم پا روی ملخها نگذارم.
leila tofighy
تماشای آبی آسمان تماشای درون است. رسیدن به صفای شعور است. نور آبی آسمان عنصر ناب خودآگاهی است.
leila tofighy
پس شما با تنبیه مخالف هستید؟
- نه من تنبیه را باور دارم. تنبیه بیدار کردن است. چوب را باید خورد و روشن شد، ضربه اگر بیدار کند همیشه رواست. خشونت چاشنی پرورش نیست عنصر سازنده آن است. اما آن روز، تنبیه من جایی نداشت. نظمی را برهم نزده بودم، معلم درس نمی داد ما به حال خود بودیم.من درس را بلد بودم و نقاشی سرکوب تکرارهای بیهوده بود.
normalprole
پس شما با تنبیه مخالف هستید؟
- نه من تنبیه را باور دارم. تنبیه بیدار کردن است. چوب را باید خورد و روشن شد، ضربه اگر بیدار کند همیشه رواست. خشونت چاشنی پرورش نیست عنصر سازنده آن است. اما آن روز، تنبیه من جایی نداشت. نظمی را برهم نزده بودم، معلم درس نمی داد ما به حال خود بودیم.من درس را بلد بودم و نقاشی سرکوب تکرارهای بیهوده بود.
نون صات
ما میرویم و آیا در پی ما یادی از دلها خواهد گذشت.
کاربر ۱۲۸۹۳۸۴
ز روزگار کهنسال چشم جود مدار
نمی دهد چو سبو کهنه گشت، غم بیرون
s4jed.j
در حرکاتم زمان نبود. بودن جلوتر از من بود
s4jed.j
ضربه اگر بیدار کند همیشه رواست.
s4jed.j
غزل را پیش چشم درآوریم هر بیت یک ترازوی متعادل است. در این کفه پروانه نشسته و در آن کفه شمع ایستاده.
fateme.msz
مدرسه، خوابهای مرا قیچی کرده بود . نماز مرا شکسته بود . مدرسه، عروسک مرا رنجانده بود . روز ورود، یادم نخواهد رفت : مرا از میان بازیهایم ربودند و به کابوس مدرسه بردند . خودم را تنها دیدم و غریب ... از آن پس و هربار دلهره بود که به جای من راهی مدرسه میشد.
fateme.msz
من تنبیه را باور دارم. تنبیه بیدار کردن است. چوب را باید خورد و روشن شد، ضربه اگر بیدار کند همیشه رواست.
fateme.msz
مدرسه، خوابهای مرا قیچی کرده بود . نماز مرا شکسته بود . مدرسه، عروسک مرا رنجانده بود .
farnaz Pursmaily
اینجا هم خانهها ابعادی هندسی دارند و گوشه های تیز آن احساس آدم را خراش میدهد.
farnaz Pursmaily
-تماشای آبی آسمان تماشای درون است. رسیدن به صفای شعور است. نور آبی آسمان عنصر ناب خودآگاهی است.
امکان داردکمی بیشتر از خودتان بگویید . میدانم ا
Fatemeh
غزل را پیش چشم درآوریم هر بیت یک ترازوی متعادل است. در این کفه پروانه نشسته و در آن کفه شمع ایستاده. در حقیقت ربطی معنوی در کار است و این قرینه سازی مفهومی است.
م فتوحی
مدرسه، خوابهای مرا قیچی کرده بود . نماز مرا شکسته بود . مدرسه، عروسک مرا رنجانده بود . روز ورود، یادم نخواهد رفت : مرا از میان بازیهایم ربودند و به کابوس مدرسه بردند . خودم را تنها دیدم و غریب ... از آن پس و هربار دلهره بود که به جای من راهی مدرسه میشد.
م فتوحی
نه من تنبیه را باور دارم. تنبیه بیدار کردن است. چوب را باید خورد و روشن شد، ضربه اگر بیدار کند همیشه رواست. خشونت چاشنی پرورش نیست عنصر سازنده آن است
م فتوحی
شبهای داغ تابستان روی بام میخوابیدیم و اطراف را آب میپاشیدیم، بوی کاهگل تا ته خواب هایم میدوید.
مهدیس 🌙
کاهگل آشنای کودکی و پوست تن شهر من بود
مغرور سرزمین سکوت
حجم
۵۶۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۳۸ صفحه
حجم
۵۶۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۳۸ صفحه
قیمت:
رایگان