-تماشای آبی آسمان تماشای درون است. رسیدن به صفای شعور است. نور آبی آسمان عنصر ناب خودآگاهی است.
خسته
من همیشه خودم را درپس یک در تنها دیدهام و تنهایی به دیده من کیفیتی دلپذیر است
mahsa17
نقاشی ایران تا پیش از رخنه هنر غرب از دو عیب بزرگ (پرسپکتیوو تلفیق) بری بود. نگارنده مینیاتور دور ونزدیک را یکسان میدید و دل از هیچ نقشی برنمی کند او چیزی را از خود دور نمی نشاند. شب نقاشی ما روز روشن بود. «شب روشن عارفان بود» صورتگر ما را غم دورماندگی از اصل بود.
MRE
بالا میرفتم پایین میآمدم و روی برآمدگی های دلپذیر مینشستم و سر میخوردم. در حرکاتم زمان نبود. بودن جلوتر از من بود. شبهای داغ تابستان روی بام میخوابیدیم و اطراف را آب میپاشیدیم، بوی کاهگل تا ته خواب هایم میدوید.
صبح
دل به کف عشق هر آنکس سپرد
جان به در از وادی محنت نبرد
زندگی افسانه محنت فزاست
زندگی یک بی سر و ته ماجراست
غیر غم و محنت و اندوه و رنج
نیست در این کهنه سرای سپنج...
Sajede
چشم چیزی نمی دید اما خالی درونم نگاه میکرد و چیزها میدید.
⚽️ kaka ⚽️
پس شما با تنبیه مخالف هستید؟
- نه من تنبیه را باور دارم. تنبیه بیدار کردن است. چوب را باید خورد و روشن شد، ضربه اگر بیدار کند همیشه رواست. خشونت چاشنی پرورش نیست عنصر سازنده آن است.
ziba.sh
بوی کاهگل تا ته خواب هایم میدوید.
~sahar~
«آدمی که از باران و آفتاب بیم دارد.» تن بام زیر پاهای برهنه میتپد.
~sahar~
پس شما با تنبیه مخالف هستید؟
- نه من تنبیه را باور دارم. تنبیه بیدار کردن است. چوب را باید خورد و روشن شد، ضربه اگر بیدار کند همیشه رواست. خشونت چاشنی پرورش نیست عنصر سازنده آن است. اما آن روز، تنبیه من جایی نداشت. نظمی را برهم نزده بودم، معلم درس نمی داد ما به حال خود بودیم.من درس را بلد بودم و نقاشی سرکوب تکرارهای بیهوده بود.
~sahar~