بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب صدای تو خوبست (گفتگو با سهراب سپهری) | صفحه ۱۰ | طاقچه
کتاب صدای تو خوبست (گفتگو با سهراب سپهری) اثر رضا  حاجی آبادی

بریده‌هایی از کتاب صدای تو خوبست (گفتگو با سهراب سپهری)

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۵۵ رأی
۴٫۵
(۵۵)
مدرسه، خواب‌های مرا قیچی کرده بود . نماز مرا شکسته بود . مدرسه، عروسک مرا رنجانده بود . روز ورود، یادم نخواهد رفت : مرا از میان بازی‌هایم ربودند و به کابوس مدرسه بردند . خودم را تنها دیدم و غریب ... از آن پس و هربار دلهره بود که به جای من راهی مدرسه می‌شد.
هدی✌
نقاشی سرکوب تکرارهای بیهوده بود.
هدی✌
عیب تو اینست که نقا شی می‌کنی...
هدی✌
معلم دبستان ما آدمی بی رویا بود که در حضور او خیالات چروک می‌خورد. ترکه روی میز ادامه اخلاق او بود. آن روز کتاب من باز بود اما چیزی نمی‌خواندم، دفترچه ام را روی کتاب باز کرده بودم ونقاشی می‌کردم. داشتم یک تکه ابر می‌کشیدم که باران ضربه بر سرم فرود آمد
هدی✌
و من در این تنهایی چیز دیگری می‌شدم، غبارم می‌ریخت، انگار پوست می‌انداختم. سبک می‌شدم، پرمی‌کشیدم و حضوری مثل وزش نور جان مرا می‌گرفت.
هدی✌
من همیشه خودم را درپس یک در تنها دیده‌ام و تنهایی به دیده من کیفیتی دلپذیر است.
هدی✌
پدرم تلگرافچی بود. در طراحی دست داشت. خوش خط بود. تار می‌نواخت. او مرا به نقاشی عادت داد.
هدی✌
به جوانان هم توصیه می‌کنم که علاوه بر اشعار مولوی وحافظ حتماً کتاب تذکرة الاولیا شیخ عطار را که شرح حال و کرامات عارفان نامی است بخوانند.
°•. MaryaM .•°
شب‌های داغ تابستان روی بام می‌خوابیدیم و اطراف را آب می‌پاشیدیم، بوی کاهگل تا ته خواب هایم می‌دوید.
°•. MaryaM .•°
من درس را بلد بودم و نقاشی سرکوب تکرارهای بیهوده بود.
°•. MaryaM .•°

حجم

۵۶۶٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۳۸ صفحه

حجم

۵۶۶٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۳۸ صفحه

قیمت:
رایگان