بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب در جبهه غرب خبری نیست | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب در جبهه غرب خبری نیست اثر اریش ماریا رمارک

بریده‌هایی از کتاب در جبهه غرب خبری نیست

انتشارات:انتشارات جویا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۴۱ رأی
۴٫۱
(۴۱)
تا آن هنگام که نام او را نمی‌دانم، شاید آن را فراموش کنم. زمان خاطرهٔ او را محو خواهد کرد. اما نام او همچون میخی است که در ذهنم کوبیده می‌شود و هیچ‌گاه بیرون نخواهد آمد. قدرتی دارد که همیشه به یاد من خواهد آمد. همیشه باز خواهد گشت و جلو من خواهد ایستاد.
❤ محمد حسین ❤
زمین برای هیچ کس، به اندازهٔ سرباز معنا ندارد. وقتی سرباز خود را در آغوش آن پناه می‌دهد، وقتی چهره و اندامش را از ترس ترکشها در آن پنهان می‌کند، آن هنگام زمین تنها یاور، برادر و مادر است. سرباز وحشت و اشکهایش را در سکوت و امنیت زمین پنهان می‌کند؛ زمین به سرباز پناه می‌دهد و برای ده ثانیه رهایش می‌کند تا زندگی کند، بدود. ده ثانیه زندگی. دوباره او را پذیرا می‌شود و گاه برای همیشه.
❤ محمد حسین ❤
در همان حال که آنها به نوشتن و ایراد خطابه می‌پرداختند ما با زخمیها و افراد در حال مرگ رو به رو بودیم. آن‌هنگام که به ما می‌آموختند وظیفهٔ هر فرد در برابر کشورش از همه چیز بالاتر است، می‌دیدیم که رنج و دردِ هنگام مرگ نیرومندتر از هر چیز دیگری است.
❤ محمد حسین ❤
تصمیم به عقب‌نشینی می‌گیریم حلقه‌های سیم خاردار را جلو سنگرها نصب می‌کنیم، چاشنی بمبها را پشت سرمان می‌کشیم تا بتوانیم شتابان عقب‌نشینی کنیم. مسلسلها از مواضع کناری شروع به شلیک کرده‌اند. ما مبدل به جانورانی درنده شده‌ایم. نمی‌جنگیم، بلکه از خود در برابر نیستی دفاع می‌کنیم. بمبهایمان را علیه انسانها پرتاب نمی‌کنیم. وقتی مرگ درصدد شکار یکایک ماست از انسانها دیگر چه می‌دانیم.
❤ محمد حسین ❤
تابوتها واقعآ برای ما درست شده. تدارکات در این گونه مواقع زودتر از وقایع عمل می‌کنند.
❤ محمد حسین ❤
خیلیهای دیگر هم هستند و به محض آن‌که یک درجه یا ستاره می‌گیرند آدم دیگری می‌شوند. انگار عصا قورت داده‌اند.» می‌گویم: «تأثیر لباس نظامی است.»
❤ محمد حسین ❤
از طرف دیگر کروپ برای خود اندیشمندی است. او عقیده دارد اعلان جنگ باید مانند یک جشن بزرگ باشد. همه جا را آذین‌بندی کنند و برای تماشا هم بلیط بفرستند. مثل میدان گاوبازی. بعد وزرا و فرماندهان کشورهای متخاصم باید لنگ به خود ببندند و چماقی بر دوش بگذرند و قضیه را مابین خود حل کنند. هر کس زنده ماند، کشورش برندهٔ جنگ است. این کار هم ساده‌تر است هم عادلانه‌تر. چه لزومی دارد آدمهایی که ذینفع نیستند با هم بجنگند.
❤ محمد حسین ❤
هیچ کس درست نمی‌دانست برای چه به جنگ می‌رویم.
i_ihash
او عقیده دارد اعلان جنگ باید مانند یک جشن بزرگ باشد. همه جا را آذین‌بندی کنند و برای تماشا هم بلیط بفرستند. مثل میدان گاوبازی. بعد وزرا و فرماندهان کشورهای متخاصم باید لنگ به خود ببندند و چماقی بر دوش بگذرند و قضیه را مابین خود حل کنند. هر کس زنده ماند، کشورش برندهٔ جنگ است. این کار هم ساده‌تر است هم عادلانه‌تر. چه لزومی دارد آدمهایی که ذینفع نیستند با هم بجنگند.
زینب
آلبرت می‌گوید: «جنگ ما را از بین برد.» درست می‌گوید. ما دیگر جوان نیستیم. دیگر خیال نداریم در جهان توفان بر پا کنیم. اکنون در حال گریزیم. از خود بیرون آمده و پرواز می‌کنیم. از زندگی می‌گریزیم. هیجده سال داشتیم و تازه شروع به دوست داشتن زندگی و جهان کرده بودیم که همه چیز تکه‌تکه شد. نخستین بمب، نخستین انفجار در قلبمان ترکید. از جنب و جوش و تلاش و پیشرفت جدا ماندیم. دیگر به چنین مقوله‌هایی اعتقاد نداریم، به جنگ اعتقاد داریم.
محب

حجم

۲۰۳٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۵۶ صفحه

حجم

۲۰۳٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۵۶ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰
۵۰%
تومان