بریده‌هایی از کتاب کلکسیونر عطر

" رسوایی بهترین شکل تبلیغ است."

" روزی تو الهۀ انتقام خواهی داشت. می‌دانی آسان نیست که شخصی توانایی انجام هرچیزی را داشته باشد که تو آرزو داشتی می‌توانستی انجام دهی؛ آن‌هم راحت‌تر، با سَبک و نتیجهٔ مطلوب."

" تو باهوش‌تر از هرکسی هستی که تا‌به‌حال شناخته‌ام. حقیقت این است که از تو می‌ترسم. نه اینکه به خدا باور داشته باشم، اما اگر داشتم تو در لیست چیزهایی بودی که وجودش را اثبات می‌کرد."

" عشق، خودخدمتی است. ما همه نوع کار را برای آرامش خودمان می‌کنیم و آن را عشق می‌نامیم، ولی انتقام چیزی خصوصی است، این‌طور فکر نمی‌کنی؟ آیا مایل هستی انتقام فرد دیگری را بگیری؟"

" این چیز خوبی است. زنی که دیگر به اینکه چطور به‌نظر می‌رسد اهمیتی نمی‌دهد، از چیزی بیش از مُد دست کشیده؛ او از زندگی دست کشیده است."

" زنی جوان در اوج بلوغ، مخلوق توانایی است."

" من در فرصتی که داشتم از موفقیت‌ها لذت بردم."

" اگر به‌حد کافی بزرگ هستی که کسی را بخواهی، پس به‌حد کافی بزرگی که اغوایش کنی. آسان است؛ اغوا چیزی بیشتر از دانستن اینکه کسی را می‌خواهی نیست و سپس به آنها، بسیار آرام و بسیار با تأمل نشان می‌دهی که آنها را می‌خواهی. این راهی است که انجامش می‌دهی. آشکارکردن، عشوه‌گری، نادیده‌گرفتن و آن را پس‌گرفتن، این اغواگری است."

عطر باید یک داستان بگوید ــ داستانی از اینکه تو چه کسی هستی، چه‌ کسی ممکن است باشی، شاید حتی از کسی که می‌ترسی بشوی...

" چیزی مشکل‌تر از سادگی وجود ندارد."

زندگی به‌هرحال یک تجربۀ جسمانی است. حواس ما قدرت حقیقی ازخودبی‌خودکردنمان را دارند، اما همچنین به ما می‌آموزند و ما را انسان می‌کنند."

یکی از عناصر موردِعلاقه‌ام عنبر است. تابه‌حال درموردش شنیده‌ای؟ می‌دانی از کجا به‌دست می‌آید؟" گریس سرش را تکان داد. " نهنگ عنبر وقتی ماهی مرکب را می‌بلعد، آن را بالا می‌آورد. متمایل به سبز است، تودۀ تنفرآوری که روی سطح اقیانوس شناور می‌شود. در آفتاب و باران به‌عمل می‌آید تا اینکه به کنار ساحل آورده ‌شود و از این شروع حقیرانه، توصیف‌ناپذیرترین رایحه ایجاد می‌شود. حقیقتاً روی سطح پوست گسترش می‌یابد و رایحه‌اش در ذهن ثبت می‌شود."

می‌بینی، هیچ‌چیز فوری‌تر و کامل‌تر از حس بویایی نیست. در یک لحظه، قدرت دارد تو را به هر جایی انتقال دهد. حس بویایی‌ات، نه با حافظۀ خودت، بلکه با احساساتی که وقتی آن خاطره را می‌سازی و حس می‌کنی ارتباط دارد

می‌دانی گناه چه معنایی می‌دهد؟" " انجام چیزی اشتباه؟" مادام سرش را تکان داد. " آن یکی از معانی‌اش است، اما معنای دیگری به یونانی وجود دارد، هامارشیا که ترجمه می‌شود به ’به‌هدف‌نزدن‘. این معنا را ترجیح می‌دهم." اِوا تکرار کرد. " به‌‌‌‌‌‌‌هدف‌نزدن!" و آن را به ذهنش سپرد. " بله." مادام ادامه داد: " ما تلاش می‌کنیم و شکست می‌خوریم، شبیه کمان‌داری که نشانه را هدف می‌گیرد، اما به هدف نمی‌زند."

مشتاق به‌نظر رسیدن خوب نیست."

گریس گفت: " توصیف کارگاهتان، پدرم را به‌یادم می‌اندازد. او دوست داشت چیزهایی بسازد." " ساختن نیازمند تصور بیشتری است. من تعمیرکننده‌ام، برای من چالش در تشخیص آسیب‌دیدگی و حذف آن است."

آیا زخمی دردناک‌تر از زخمی هست که از چشم همگان نهان است؟

" روزی تو الهۀ انتقام خواهی داشت. می‌دانی آسان نیست که شخصی توانایی انجام هرچیزی را داشته باشد که تو آرزو داشتی می‌توانستی انجام دهی؛ آن‌هم راحت‌تر، با سَبک و نتیجهٔ مطلوب."

. " بیشتر مردم گمان می‌کنند یک الهام‌بخش، مخلوقی با زیبایی و وقار و ظرافت کامل است، شبیه مخلوقات اسطوره‌ای یونان. آنها اشتباه می‌کنند. درحقیقت، باید کمبود قابلِ‌ملاحظه‌ای از کمال در یک الهام‌بخش وجود داشته باشد؛ یک روزنۀ باز بین چیزی که هست و چیزی که ممکن است باشد. الهام‌بخش ایدئال، زنی است که نقایص کوچک و تناقضاتش تو را به پرکردن فاصله‌های خالی شخصیتش بکشانند. او برانگیزانندۀ خلاقیت توست. یک فرصت بی‌نظیر منتظر شکل‌گیری است."

رایحه‌های معین نگهبانان حافظه‌اند و به‌محض اینکه رها شوند، تأثیرشان اشتیاق آنی دارد. مثل روشن‌کردن چراغ، طغیان حواس بسیار سریع و کامل است. آنها قدرت ازخودبی‌خودکردن و تحت‌تأثیر قراردادن دارند. به همین دلیل، شخص باید مراقبشان باشد.