بریده‌هایی از کتاب بایگانی همیشگی

دفعهٔ بعد فایلی را روی دیسک خودتان می‌ریزید، به این نکته دقت کنید که چرا کپی‌کردنش این‌قدر طول می‌کشد و پاک کردنش آنی است. پاسخ هم این است که فرآیند پاک‌کردن، در عمل کاری به خود فایل ندارد و فقط نشانی آن را پاک می‌کند. راحت‌تان کنم: کامپیوترها برای رفع اشتباه و تصحیح آن ساخته نشده‌اند. این وسایل فقط آن را مخفی می‌کنند و تازه فقط از دید کسانی که نمی‌دانند چگونه در دل آن جستجو کنند.

حقیقت این است که در بستر فناوری کامپیوتر، گزینهٔ «پاک» در عمل وجود خارجی ندارد یا دست‌کم آنجور که شما فکر می‌کنید نیست. «پاک کردن» یک فریب است: یک افسانه، توهم و یک دروغ نه‌چندان مصلحت‌آمیز که علوم کامپیوتری به شما گفته تا خیالتان را راحت کند.

این روند اعطای قراردادهای سنگین از سوی دولت، در عمل به فساد گسترده‌ای دامن زده که البته قانونی است اما پول مردم را به جیب نهادهای خصوصی و شخصیت‌های حقیقی خاص می‌ریزد.

به‌عنوان آدم متخصصی که به این سیستم یاری رسانده که اجزای دستگاه پلید خود را بسازد، احساس حماقت می‌کردم و این حس را داشتم که گولم زده‌اند. حس می‌کردم ازم سوءاستفاده شده و هرآنچه کوشیده‌ام، نه برای صیانت از خاک وطن، که برای محافظت از خود دولت به کار رفته است. گویی به من تجاوز شده بود

با یک ذرهٔ ریاضی می‌توانی کاری بکنی که تیر و تفنگ نمی‌توانند بکنند: یک ذره ریاضی، رازی را تا ابد سربه‌مهر نگه می‌دارد.

من به هرچیز رایگانی علاقه‌مندم و البته به همین میزان از طنز و شوخی خوشم می‌آید.

در طول تاریخ تنها دو کشور بوده‌اند که مثل آمریکا سیاست پایش انبوه را اجرا کرده‌اند و از قضا هر دو در جنگ جهانی دوم هم حضور داشته‌اند: یکی شوروی که هم‌پیمان آمریکا بود و دیگری آلمان نازی که دشمن به‌شمار می‌آمد. هر دو این کشورها سیاست‌های پایش انبوه مردمانشان را به پیشرفته‌ترین شکل و ابزاری که در اختیار داشتند، اجرایی کردند و بایگانی گسترده‌ای از جمعیت انبوه خود در اختیار داشتند.

ه‌عنوان آدم متخصصی که به این سیستم یاری رسانده که اجزای دستگاه پلید خود را بسازد، احساس حماقت می‌کردم و این حس را داشتم که گولم زده‌اند.

سند را چنان مخفی کرده بودند که دست احدی به آن نرسد.

آژانس چنین استدلال کرده بود که در روزگار کنونی که ضرباهنگ و حجم ارتباطات گستردگی قابل توجهی گرفته، دیگر برای دستگاه قضایی ممکن نیست که با سرعت این ضرباهنگ هماهنگ شود و دم‌به‌دم دستورات قضایی برای تعقیب مظنونان صادر کند و این حتی از عهدهٔ محاکم سرّی هم بیرون است.

تا این سند به دستم رسید، تازه فهمیدم که چرا در یافتن‌اش ناتوان بوده‌ام: این سند را حتی از سران اصلی سازمان‌ها هم مخفی کرده بودند.

اوباما هم که آمد، برنامهٔ PSP به همان قوت باقی ماند و حتی بهسازی و تحکیم شد و امید من و لیندزی بر تغییر یکجا به‌باد رفت.

حالا دیگر سوای تماس‌های خارجی، آژانس می‌توانست همهٔ تماس‌ها را درون خاک آمریکا رصد کند و به‌ویژه به تماس با کشورهای دیگر نظارت داشته باشد.

چین علناً به همه می‌گفت که رصدشان می‌کند ولی در آمریکا این کار را مخفیانه می‌کردند و هیچ‌کس از کارشان خبر نداشت.

یعنی اگر آمریکایی‌ها خبر داشته باشند که چینی‌ها با مردم خودشان چنین معامله‌ای کرده‌اند، بی‌گمان خودشان هم چنینی روشی را در خود آمریکا پیاده کرده و همین بود که با تحقیق و جستجو به نکته‌ای رسیدم: اینکه در همان زمان جستجو در یافته‌های چینی‌ها و برنامه‌های شوم‌شان، درحقیقت داشته‌ام در آینه نگاه می‌کرده‌ام. که این طرف همان کار را پیاده کرده، با این تفاوت که آنجا چین علناً به همه می‌گفت که رصدشان می‌کند ولی در آمریکا این کار را مخفیانه می‌کردند و هیچ‌کس از کارشان خبر نداشت.

با این روش نوین، آژانس توانست به قلب تپندهٔ حیات ابدی خود شکل دهد و یک حافظهٔ بلندمدت را برای خود بسازد؛ یک بایگانی همیشگی.

با در نظر گرفتن این زیرساخت وسیع آمریکایی در تمامی مبادی ارتباطی جهان، دیگر شکی نمی‌ماند که آمریکا در این استراق سمع و فضولی در کار همهٔ مردم جهان فعال است و این را دست‌کم من به روشنی می‌دیدم.

بعد از آن بود که هرچه بیشتر به جاسوسی سایبری وابسته شدم و ایمان آوردم که جاسوسی انسانی وقت تلف کردن است.

این حالت ایده‌آل هر مأموری بود که مهرهٔ هدف به او وابسته باشد.

بیشتر مأموران ویژه هم مرا رها کرده و دنبال مأموریت‌های مهم‌تری رفته بودندکه یعنی پیدا کردن مهره‌ای باارزش و باب‌دندان که البته همیشه یک خانم موقر و وجیه‌المنظر بود که سن و سالی هم از او نگذشته و دست بالا دانشجو باشد.