بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بایگانی همیشگی | صفحه ۹ | طاقچه
تصویر جلد کتاب بایگانی همیشگی

بریده‌هایی از کتاب بایگانی همیشگی

۴٫۵
(۳۵)
مرد از کنار پنجره برگشت و رو به من کرد و گفت: «زندگی برای آدمی در موقعیت شما، بدون رفقایی که کمکش کنند خیلی سخت می‌شود.» و گذاشت تا حرفش خوب در گوشم بنشیند.
شیدا
هرجا و توی هر پایگاه خبری که سارا نگاه کرد، به این اتفاق پرداخته بودند. به‌محض اینکه خبر خروج من از هنگ‌کنگ پخش شده بود، وزارت خارجهٔ خودمان گذرنامه‌ام را باطل کرده و توی هوا جواز سفرم را به هر نقطهٔ جهان از من گرفته بود.
شیدا
مرد تکیه داد به میز و گفت: «نه. واقعیت دارد و ممکن است. باور کنید. وزیر خارجهٔ خودتان جناب جان کری این دستور را صادر کرده‌اند. دولت شما گذرنامه‌تان را باطل کرده و به همهٔ شرکت‌های هوایی دستور داده‌اند که به شما اجازهٔ پرواز ندهند.»
شیدا
قرار بود تنها بیست ساعت منتظر بمانیم؛ انتظاری که شش سال پس از آن هم به طول انجامید و به من نشان داد، تبعید همیشه یک انتظار بی‌پایان است.
شیدا
به حریم هوایی چین که وارد شدیم دیگر فهمیده بودم که نمی‌توانم بخوابم و به همین خاطر رو کردم به سارا و باز پرسیدم: «چرا کمکم می‌کنی؟» با صدایی سخت و بی‌حالت که آشکارا می‌کوشید عاری از احساس باشد به من گفت که این کار را می‌کند چون می‌خواهد به بهترین نتیجه برسم و کارم ثمری داشته باشد.
شیدا
جانم بالا آمد تا درهای هواپیما را بستند و باند فرودگاه باز شد و راه افتادیم. ولی دقیقاً هواپیما پیش از ورود به باند پرواز توقف سختی کرد و ایستاد. نگران شدم. کلاهم را به شیشه چسباندم و گوش خواباندم که صدای آژیر و حرکت ماشین‌های پلیس را بشنوم. باز هم در انتظاری مانده بودم که انگار تمامی نداشت. که یکدفعه باز هواپیما راه افتاد و من هم تازه فهمیدم که منتظر مانده بودیم تا باند خالی شود.
شیدا
لبخند کمرنگی زد که: «بالاخره باید یکی می‌بود که برای آخرین بار زنده ببیندت. حالا بذار این آدم من باشم.»
شیدا
در این راه از لهستانی رد می‌شدیم که همه‌جوره به ساز آمریکا می‌رقصید و حتی پایگاه‌های اطلاعاتی سازمان سیا را به کشور خود راه داده بود. در دوران بوش شماری از «بازجویی‌های فنی» (شما بخوانید شکنجه) مظنونان سیا در همین کشور انجام شده و جامعهٔ اطلاعاتی آمریکا آنجا را خانهٔ امن خود می‌دانست.
شیدا
فقط یک‌بار با لبخند به من گفت که به‌نظرش خیلی احمق بوده‌ام که گمان برده‌ام می‌شود به دستگاه عریض و طویل رسانه‌ها برای بیان حقیقت اعتماد کرد. یکرویی و سادگی و صداقتش در همهٔ وجودم اثر کرد و از او تشکر کردم.
شیدا
خیلی زود دستگیرمان شد که حتی کشورهای دموکراتیک آزاد هم از درگیر شدن با آمریکا ابا دارند و اگرچه همدلی فراوانی با من ابراز می‌شد اما نتیجه هیچ بود و حتی حاضر نبودند ضمانت غیررسمی بدهند.
شیدا
روی کاغذ، همهٔ افشاگران دنیا از تیررس قانون استرداد مجرمین به‌دورند اما در عمل وقتی یک طرف این ماجرا آمریکا می‌بود، قصه فرق می‌کرد. دولتی که همه‌جا شعار دموکراسی می‌داد ولی وقتش که می‌رسید زیرآبی می‌رفت و با همه می‌ساخت و هواپیمای خصوصی را به گمان وجود آدم موردنظرش، از وسط آسمان می‌دزدید و می‌نشاند.
شیدا
این روش را در آغاز تنها مجرمان اینترنتی استفاده می‌کردند اما الان همهٔ نهادهای دولتی خودمان آن را به‌کار می‌گیرند و حتی در این راه از ایجاد حفره‌های امنیتی در زیرساخت‌های خودشان هم روگردان نیستند.
شیدا
رمزگذاری، یگانه راه مقابله با هرگونه پایش و نظارت دیگری است.
شیدا
خود من برای ارتباط با روزنامه‌نگارانِ هدفم از کلیدهای ۴۰۹۶ و ۸۱۹۲ بیتی استفاه می‌کردم که این یعنی اگر همهٔ امکانات آژانس و متخصصان آن جمع می‌شدند نمی‌توانستند فایل‌های روی آن درایو توی خانه‌ام را بخوانند.
شیدا
الگوریتم‌های رمزگذاری شامل معادلات ریاضی بسیار پیچیده‌ای هستند و طراحی آن‌ها به‌گونه‌ای است که حتی یک کامپیوتر هم نمی‌تواند به‌آسانی و به سرعت آن‌ها را حل کند. تنها سرنخ موجود برای حل این معادلات، همان کلید رمز است که مثل یک عبارت گمشده می‌رود و توی معادله می‌نشیند و آن را حل می‌کند و قفل همه‌چیز باز می‌شود.
شیدا
الگوریتم‌های مدرنِ رمزگذاری عین چوبدست‌های جادویی هری پاتر هستند که می‌توانید آن را به‌سوی یک سند، فایل یا هر تماسی بتکانید و آن را از حالتی به حال دیگر در بیاورید. دیگر فقط خودتان از این‌ها سر در خواهید آورد و کسانی که خودتان به آن‌ها اجازه داده‌اید. کلید رمز هم همان وِردی است که هری پاتر می‌خواند و چوب را تکان می‌داد و اجی‌مجی می‌کرد.
شیدا
سیستم‌های پایش و نظارت عاشق این هستند که شما یک فایل را پاک کنید تا بهتر بفهمند چه رازی دارید و به سوی آن هدایت شوند و تنها چارهٔ این کار رمزگذاری فایل‌ها بود؛ تنها راه راستین برای جلوگیری از پایش ناخواسته.
شیدا
یادشان دادم که بهترین کار برای اینکه یک فایل یا داده دیگر خوانده نشود، نه پاک کردن، که بازنویسی آن است و باید انگار رویش چیز دیگری بنویسند و جایگزین کنند. با این کار فضای آن فایلی را که می‌خواهید نابود شود باید به فایلی دیگر بدهید و آن را از سر جایش بلند کنید
شیدا
چند نفری از همکارانم در آژانس را دعوت کردم که بیایند و گواهی بدهند که این کارم پشت کردن به مرام‌های راستین و اولیهٔ این نهاد نیست. که فقط یکی‌شان آمد و با پوزخندی رفت و آن ته نشست و پاهایش را باز گذاشت و دست‌به‌سینه همه را زیر نظر گرفت.
شیدا
با رونا سندویک میانه‌ام بیشتر از بقیه جور شد: یک خانم جوان اهل نروژ که از بانیان پروژهٔ تور بود. سال‌ها در نیویورک تایمز کار کرده و در راه‌اندازی این حزب رمز هم نقشی پررنگ داشت.
شیدا

حجم

۴۳۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۶۰ صفحه

حجم

۴۳۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۶۰ صفحه

قیمت:
۱۳۷,۰۰۰
تومان